نقش کتاب در زندگی کودک یا کودکان من، طرح تازهای از کتابک است که میخواهد برود میان قشرهای گوناگون اجتماعی و فرهنگی از هنرمندان تا کارآفرینان، پزشکان، مهندسان، کارشناسان، تکنسینها، کارگران، و زنان خانهدار و ... و همه آنها که دیده میشوند و دیده نمیشوند، اما سرشار از تجربه کتابخوانی برای کودک یا کودکان خود بودهاند و هستند. کتابک میخواهد این تجربهها را بازتاب دهد، زیرا چگونگی رفتار با کودک برای این که جذب شنیدن ادبیات و خواندن کتاب شود، بخشی از شیوههای ترویج کتابخوانی در جهان امروز است.
۱. در روزگار کودکیتان نسبت به امروز دسترسی به ادبیات کودکان و کتاب چگونه بود؟
وقتی کودک بودم، دسترسی به کتاب برای کودکان و نوجوانان بسیار کم بود. به یاد ندارم حتی یکی از معلمهای ابتداییام کتابی غیر از کتاب درسی به کلاس آورده باشد. در دوره ابتدایی کتابخانهای را در مدرسه یا بیرون به یاد ندارم. در دوره اول دبیرستان، معلمم به من کتاب قابوسنامه را داد که رغبت نکردم از صفحه اول به دوم بروم. در دبیرستان چند قفسه کتاب داشتیم که مناسب نوجوان نبود اما کفش کهنهای در بیابان بود. وسیله انتقال کتاب، دوستانمان بودند.
یکی از دوستانم از کتابخانه شخصی داییاش برای من کتاب میآورد. تمام کتابهای جواد فاضل، ایرج مستعان، حسینقلی مستعان، کرمانی، داستانهای پلیسی (از عملیات مایک هامر، عملیات میکی اسپیلین و...) تا کلاس نهم خواندم. کلاس هشتم بودم که کتابخانه ملی در شهرضا باز شد ولی دخترها نمیتوانستند به آنجا بروند. پسرداییهایم از آنجا برای من هم کتاب امانت میآوردند (پر اثر ماتیسن، کلبه عمو تم و...). بنابراین نمیتوانم بگویم در کودکیام به ادبیات کودک و نوجوان دسترسی بود.
از کتابهای بزرگسالان استفاده میکردیم. فقط تا زمانی که آبادان بودم (سوم ابتدایی) هر هفته برای خریدن کیهان بچهها لحظهشماری میکردم. چهار بار میرفتم به سوپر سر محله و بر میگشتم تا میرسید و موفق به خرید میشدم.
۲. در روزگار کودکی و نوجوانی چگونه به کتاب و ادبیات کودکان و نوجوانان علاقهمند شدید و چه کسی در این علاقه شما نقش داشت؟
کلاس دوم دبستان بودم که چاپ اول «قصههای خوب برای بچههای خوب» را برادرم برایم خرید و از من خواست نتیجهگیری از هر داستان را در آخر هر یک بنویسم. یکی از مؤثرترین کتابها در زندگی من بود. هم به لحاظ ظاهری و هم مضمون. رویش جای عکس و نام برای صاحب کتاب داشت. آن داستانها را تا سالهای بعد هم بارها خواندم و خواندم و با آنها زندگی کردم. برادرم یک کتاب هم درباره زندگی انسانهای اولیه برایم آورد که ظاهراً امانت بود. در کلاس دوم ابتدایی به کمک برادرم این کتاب را خواندم و مطالبی را که فهمیده بودم، نوشتم. کیهان بچهها را هم تا کلاس دوم برادرم برایم میخرید و کلاس سوم پول میداد خودم میرفتم میخریدم.
۳. هنگامی که مادر شدید چه کتابهایی برای کودکان خود انتخاب میکردید و نظرتان در این دوره نسبت به ادبیات کودکان چه بود؟
وقتی مادر شدم خیلی برای فرزندانم کتاب میخواندم. دسترسی به کتاب کودک خوب بود. من خیلی سعی میکردم برای فرزندانم قصه بگویم.
۴. آیا کودکان شما کتابخوان شدند؟ و به کتاب علاقه داشتند؟
بله، همه فرزندانم کتابخوان و علاقهمند به کتاب شدند.
۵. اکنون چه توصیهای به مادران و بزرگترها برای ترویج کتابخوانی در میان نسل کودک و نوجوان دارید؟
- کتابخوانی و قصهگویی از هنگام تولد بسیار مهم است.
- اینکه یک الگوی عملی کتابخوانی جلوی فرزندانمان باشیم.
- در سبد خرید خانواده حتماً هزینهای برای خرید کتاب در نظر بگیریم.
- با کودک حداقل ماهی یکبار به کتابخانه و کتابفروشی برویم. حتی تورق کتابها و تماشای تصویرها ترویج کتابخوانی برای او است.
- در نمایشگاههای کتاب بودجه اختصاصی برای خرید کتاب به کودک و نوجوانتان بدهید.
- گفتوگوی خانوادگی درباره کتابها را با کودکان و نوجوانان فراموش نکنیم.
- بسیار مهم است که کودک را با شعر آشنا کنیم.
- طبیعت، خود یک کتاب است. کودکان و نوجوانان را به طبیعتگردی ببرید و برایشان شعرخوانی کنید.