روز و هفته جهانی کودک در راه است. کمتر از یک ماه دیگر. دوباره گروهی از سازمانهای دولتی و چند سازمان غیردولتی جمع میشوند تا برای این روز و هفته برنامهریزی کنند. در رفتار سازمانهای دولتی و شهرداریها چیزی که موج میزند، بیانگیزگی و رفع تکلیف برای برگزاری این روز و هفته است. سازمانهای غیردولتی هم که خود را متعهد به مشارکت با سازمانها و نهادهای دولتی میبینند، آنقدر تکیده و کمجان هستند، که تنها در سایه این سازمانها و نهادهای بزرگ دولتی دیده میشوند.
بنابراین امسال هم میآید و میگذرد، با این وصف که وضعیت اجتماعی و اقتصادی مانند سالهای پیش نیست. خانوادهها نگران تأمین معیشت خود هستند و در این میان ممکن است که کودکان به درستی دیده نشوند. در این اوضاع و احوال، آن چیزی که میتوانست به این کودکان و خانوادههایشان بیشتر کمک کند، وجود فضاهای مناسب آنها برای گذران اوقاتشان بود. بنابراین باید گفت، ما آمادگی برخورد با این وضعیت را نداریم، زیرا بسیاری از شهرهای کوچک و بزرگ ایران و ازجمله تهران، شهر دوستدار کودک نیستند.
بر سرنوشت تهران به عنوان شهری که دوستدار کودکان نیست، متمرکز شویم. سال ۱۳۸۸ مصوبهای در شورای شهر و شهرداری تهران به تصویب رسید که تهران باید متناسب با نیازهای کودکان، شهر دوستدار کودک شود. از آن زمان تاکنون دریغ از حتی یک گام کوچک. به گفته آقای مجید فراهانی، عضو شورای شهر تهران «استانداردسازی فضاهای شهری و رعایت حقوق کودکان در سطح شهر تهران با توجه به تصویب مصوبه فوق به هیچ عنوان لحاظ نشده است. بر اساس مصوبه سال ۸۸ با عنوان «شهر دوستدار کودک» مقرر شد که این کارگروه هر ۶ ماه یکبار گزارش عملکرد خود را به شورای شهر ارائه دهد، اما این اتفاق نیفتاده است. علیرغم اینکه طرح شهر دوستدار کودک، طرحی جامع است و نمایندگانی از اعضای شورای شهر نیز در آن حضور دارند، اما عملکرد کارگروه فوق، عملکرد قابل قبولی نبوده است.»۱
از سال ۱۳۹۶ وارد سال ۱۳۹۷ شدیم. اما تهران هنوز شهر دوستدار کودک نیست. در خرداد ماه همین سال در نخستین جلسه کمیته اجرایی مصوبه شهر دوستدار کودک «با حضور شجاع پوریان معاون اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران، زهرا صدراعظم نوری و الهام فخاری دو عضو شورای اسلامی شهر تهران و سایر اعضای حقیقی و حقوقی این کمیته در معاونت اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران برگزار شد.»۲ آقای شجاع پوریان در اینباره میگوید: «کارگاه مشورتی شهرهای دوستدار کودک در اواخر سال ۲۰۰۷ میلادی بهمنظور نهاییسازی برنامههای سال ۲۰۰۸ میلادی سازمان یونیسف و ابتکارات حمایت از کودکان در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به میزبانی شهرداری امان در کشور اردن برگزار شد و پس از انتخاب تهران به عنوان دبیرخانه پروژه «شهر دوستدار کودک» مصوبهای با این نام در سال ۸۸ در شورای اسلامی شهر تهران تصویب و به شهرداری ابلاغ شد.
مصوبه شهر دوستدار کودک به عنوان یک برنامه حمایتی از کودکان به عنوان آسیبپذیرترین قشر در کلانشهرها، خواستار حضور و فعالیت پررنگ کودکان در رویدادهای مختلف شهری بوده و دغدغههای کودکان را در کلانشهرها دنبال میکند و از این رو از اهمیت بسزایی برخوردار است که متاسفانه پس از تصویب آن در شورا، مغفول مانده بود.»۳ شاید گفتن این سخن اغراق نباشد، که با این وضع چند سال دیگر هم که بگذرد، در همین نقطه ایستادهایم. یعنی با جرئت میتوان گفت که تهران، شهر دوستدار کودک نخواهد شد. علت چیست؟
علت را باید در ساختار شهرداری شهرهایی مانند تهران دید. در این ساختار، کودکان، بیگانه تمام عیار هستند. دستکم تجربه ما در شهرداری تهران نشان میدهد که اگر در مریخ موجودات فضایی بودند و ما به عنوان کوشندگان فرهنگ کودکی به آنجا میرفتیم، آسانتر میتوانستیم آنها را قانع به روند ساخت شهر دوستدار کودک کنیم تا در شهری مانند تهران. شهر دوستدار کودک یک منظومه به هم پیوسته است که در چرخش این منظومه کودکان احساس بالندگی میکنند.
اما بیاغراق در شهرداری که دهها هزار کارمند و کارشناس دارد، کسانی که درگیر کار با کودکان هستند، از کمترین آگاهی نسبت به فرهنگ کودکی برخوردار هستند. فرهنگ کودکی یک مقوله مدرن است. در این جایگاه، کودک موجودی صغیر نیست که پدر حتی اختیار جان او را داشته باشد.
کودکان حق دارند و حقوق آنها در پیماننامه حقوق کودک آمده است. ماده سه حقوق کودک چنین است: «منافع عالیه کودک: اولویت منافع کودک در کلیه اقدامات»۴ آیا این بند و ماده نیاز به ترجمه دارد؟ چرا شهرداری مرکز و شهرداری مناطق تهران که هرکدام بزرگتر از شهرداری بسیاری از شهرهای ایران هستند، در کنار آن همه شعار باخاصیت و بیخاصیت، این شعار را برجسته نمیکنند؟ شهری که برای کودکان و حق آنها اولویت نمیگذارد، هرگز نمیتواند مدعی باشد که برنامه توسعهمحور دارد. بزرگی و عظمت یک شهر به برجهای سر به فلک کشیده و بزرگراههای یکطبقه و دوطبقه آن نیست، بزرگی و عظمت یک شهر به برتری حق کودکان در معماری و فضاسازی، ترافیک و رفتوآمد، امنیت و آسودگی، فضاهای تفریحی و فرهنگی ویژه کودکان است.
کجا شهرداری تهران میتواند ادعا داشته باشد که به این محورها توجه کرده است؟ شهرداری شهری مانند تهران که امروزه خود را سازمانی بدهکار و کم و بیش ورشکسته مینامد، چرا تصور میکند که بدهی شهر تهران تنها پول است؟ درست است که شهر تهران یکی از بزرگترین سازمانهای بدهکار در امروز ایران است، اما بزرگترین بدهی این شهرداری، حق کودکان است.
باید پرسید که چه زمانی شورای شهر پنجام و سازمان شهرداری میخواهد این بدهی را به کودکان و خانوادهها و همه مردم تهران بپردازند؟ آیا به راستی آنها هیچگاه به مادیت این بدهی فکر کردهاند؟ آیا در خود نیاز نمیبینند با کارشناسان سازمانهای غیردولتی که دههها هست در این زمینه کار و پژوهش کردهاند، تماس بگیرند تا درباره پرداخت این بدهی گفتوگو کنند؟ در جستارهای آینده، در این باره بیشتر خواهیم نوشت.