تجربه بلندخوانی کتاب «المر» و یک‌صدا خندیدن با فیل‌های رنگارنگ

آنچه می‌خوانید تجربه بلندخوانی کتاب «المر» است که در آن بخشی از تاثیر شگرف خواندن این کتاب بر رفتار دانش‌آموزان در پذیرش تفاوت‌های یکدیگر بیان شده است.

دبستان پسرانه شهید رجایی در منطقه ۶ تهران، به‌تازگی به برنامه «با من بخوان» پیوسته است. در ادامه، گزارشی می‌خوانید از سپیده آرمین، آموزشگر «با من بخوان» که برای بازدید از مدرسه و فعالیت‌های آموزگاران در زمینه کتابخوانی به این مدرسه رفته و کتاب «المر»، نوشته دیوید مک‌کی با ترجمه هورزاد عطاری را برای کودکان پایه اول بلندخوانی کرده است.

  • تاریخ: شنبه ۱۶ آذرماه ۱۳۹۷
  • برنامه «با من بخوان» در دبستان پسرانه شهید رجایی، منطقه ۶ تهران
  • نوع فعالیت: بلندخوانی کتاب «المر»
  • گروه سنی کودکان: پایه اول

به درخواست مدیر دبستان برای بازدید به این دبستان آمدم. مدیر من را به یکی از کلاس‌های پایه اول برد. کتاب المر و عروسکش در آن‌جا بود. از بچه‌ها خواستم نزدیک تخته بیایند. نیمکت‌های ردیف وسط را کنار زدیم و فضایی برای نشستن جلوی کلاس ایجاد کردیم.

پیش از بلندخوانی، با بچه‌ها چیستان کار کردم و بچه‌ها با ویژگی‌های فیل‌ها آشنا شدند. سپس، همه فیل شدیم و خرطوم‌هایمان را بالا بردیم و تنفس فیلی کردیم و بعد به هم آب پاشیدیم. همه روی زمین نشستیم. بچه‌ها کنجکاو بودند که اسم کتاب چیست. کتاب را معرفی و بلند خوانی را آغاز کردم. چشم‌های بچه‌ها برق می‌زد. گفت‌وگو درباره کتاب هنگام بلندخوانی و حدس‌وگمان‌ها آغاز شد و چقدر همه فعال شرکت می‌کردند. بچه‌ها منتظر بودند بدانند بالاخره المر مشکلش را چگونه حل می‌کند.

 

بلندخوانی کتاب المر

 

هنگامی‌که کتاب تمام شد گفت‌وگو ادامه پیدا کرد. فکر می‌کنید چرا المر رفت وقتی برگشت چرا تعجب کرده بود و چرا بقیه ناراحت بودند بچه‌ها به‌خوبی نظر می‌دادند و می‌گفتند المر فکر می‌کرد که بقیه مسخره‌اش می‌کنند. تا اینکه پرسیدم تا حالا کسی را دیده‌اید که احساس کند بقیه او را مسخره می‌کنند؟

پسرکی که اندامش کمی درشت بود و عینک آبی‌رنگ زیبایی بر چهره داشت با تمام احساس گفت من مثل المر هستم و فکر می‌کنم بقیه مسخره‌ام می‌کنند. همه سکوت کردند و به فکر فرو رفتند. پرسیدم چرا و گفت به شکل خندیدن من می‌خندند. از او پرسیدم: می‌شود بخندی؟ البته اگر دوست داشته باشی. اگر اشکال نداشته باشد من دلم می‌خواهد یاد بگیرم مثل تو بخندم. او قبول کرد و خندید. چه خنده زیبایی داشت. با او خندیدم و ازش تشکر کردم که به من هم یاد داده. از بچه‌ها پرسیدم شما هم می‌خواهید که امتحان کنید؟ همه گفتند بله و همه با هم خندیدیم. پرسیدم به نظرتان چطور بود. گفتند خیلی دوست داشتیم. برق چشمان پسرک خندان دیدنی بود، با سری برافراشته بلند شد و همراه دیگران به نیمکت‌‌ خود بازگشت. سپس، قرار شد هر کس المر خودش را بکشد و چقدر زیبا بودند همه المرها.

درپیوند با کتاب المر بیشتر بخوانید:

 

نقاشی المر

 

نقاشی کتاب المر

نقاشی کتاب المر (فعالیت پس از بلندخوانی)

Submitted by editor71 on