آنچه میخوانید مصاحبهای کوتاه با دیوید مککی خالق شخصیت المر است که به مناسبت بیستوپنج سالگی المر درباره ایده نخستین شکلگیری کتاب المر و این شخصیت محبوب در سراسر جهان با او انجام شده است.
روزی المر، فیل چهلتکه، فهمید که دیگر جاناش به لباش رسیده است. فیلهای دیگر با ظاهر حوصلهسربر خاکستریشان که با او در کنار رودخانه زندگی میکردند، همیشه او را به خاطر پوست خیرهکنندهاش با هزاران رنگ، دست میانداختند. المر خجالتزده از ظاهرش، خود را به رنگ طوسی درآورد.
در ادامه المر متوجه میشود که تلاشاش برای جا کردن خود، نتیجهای معکوس داده است. نه تنها فیلهای دیگر نمیتوانند المر خاکستری را تشخیص بدهند؛ بلکه نمیتوانند او را یکی از خودشان بدانند. سپس باران شروع به باریدن میکند؛ رنگ خاکستری از بدن المر پاک میشود و رنگهای واقعیاش آشکار میشود. فیلهای دیگر خوشحال میشوند که فیل بامزه و رنگارنگشان را بازپس گرفتند.
شکلگیری ایده کتاب المر در نتیجه یک رفتار نژادپرستانه
از دیوید مککی، سازنده المر پرسیدم که چرا خواسته داستانی بنویسد که در آن یک فیل سعی میکند خود را در یک جامعه تکرنگ جای دهد؟
مککی ۷۹ ساله برایم یک داستان میگوید:
«یک روز در خیابانی در شهر دوون به همراه همسرم ویولت و دخترمان شانتل در حال قدم زدن بودیم. خانواده دیگری در سمت دیگر خیابان میرفتند. پسر فریاد زد: نگاه کنید! یک کاکاسیاه! دخترم ناراحت شد. فکر کردم دارد درباره دخترم صحبت میکند. باورم نمیشد. پوست او تیرهتر است چون مادرش یک بریتانیایی-هندی بود؛ اما دخترم زیبا بود- مانند همسرم.»
این داستان، نخستین کتاب از بیستودو کتابی است که از سال ۱۹۶۸ مککی درباره المر نوشته و تصویرگری کرده و انتشارات اندرسون پرس از سال ۱۹۸۹ تا به حال (تا جشن ۲۵ سالگی المر) به چاپ رسانده است. کتاب المر برای یادآوری احترام به تفاوتهای دیگران و تاکید بر ارزش نهادن به هویت شخصی خود، به کودکان جوانان ستایش شده است. چاپ کتاب المر با فروختن ۷ میلیون نسخه به ۵۰ زبان دنیا، یک موفقیت جهانی بوده است.
بنابراین با وجود پیامی که کتاب المر در بردارد، مککی میتواند بیشتر یک اخلاقگرای خودآگاه باشد. به عنوان نمونه در کتاب المر و اسبهای آبی (۲۰۰۳) فیلهای خاکستری به قهرمان هزارتکه ما میگویند که آنها را از شر تازهواردهای رودخانه رهاشان کند؛ اما المر پس از دیدار با اسبهای آبی تصمیم میگیرد که آنها را تبعید نکند. در عوض او و پسرعمو ویلبور تصمیم میگیرند که سنگهایی را که سد راه رودخانه شدهاند، بردارند. در نهایت فیلها و اسبهای آبی با هم همکاری میکنند تا رودخانه به جریان دربیاید.
بخشی از کتاب المر و اسبهای آبی
مککی در رابطه با این کتاب توضیح میدهد:
«میخواستم در رابطه با مهاجرت بنویسم. از چیزی که میدیدم بدم میآمد؛ مردم مهاجران را پس میزدند. ما همیشه در انگلیس و فرانسه میگوییم اتاق خالی وجود ندارد؛ اما به جای این که نه بگوییم باید بپرسیم که چرا آنها اینجا هستند.»
این کتاب نیز برای مککی طنینی شخصی دارد. او میگوید همسر دومش، بختا، یک دلال هنری فرانسوی-الجزایری بوده که به خاطر رنگ پوستاش در معرض تعصبها و تبعیضهای نژادی قرار گرفته است.
دیوید مککی ایده نخستین برخی از شخصیتها در کتابهای المر را از خانواده بزرگ خود گرفته است. عموی مککی، ویلبر، الهامبخش پسرعموی المر با همان نام میشود. همچنین خاله زلدا در کتاب المر، شخصیت مادرش را بازسازی میکند. مککی در این باره گفته است: «رنگهای خاله زلدا، رنگهایی است که مادرم میپوشید.»
اکنون اما به احتمال زیاد مککی داستانهای المر را از سه کودک و سه نوهاش الهام گرفته میگیرد. «المر و هیولا از نوهام بلیک الهام گرفته شده بود. ما او را بلیکی بلو بلو (آبی) صدا میزدیم بنابراین اسم هیولا را بلو بلو گذاشتم (کسی که المر او را بیرون در حال گریه کردن به خاطر غرش عجیب و وحشتناکش میبیند)»
در سایت کتابک بخوانید: غلبه بر شوک سخت است! دیوید مککی، خالق کتاب المر
در کودکی،افسانههای ازوپ و تمثیلهای انجیل کتابهای موردعلاقه دیوید مککی بودهاند. او در این باره میگوید: «تازه الان متوجه میشوم که چه قدر روی من تاثیر گذاشته اند. مردم میگویند که من فابل مدرن مینویسم؛ فکر میکنم به خاطر این باشد که رویکرد خانواده من بسیار اخلاقی و معنوی بود. آنها به من نشان دادند که متوجه دارایهایم باشم،اما به آنها وابسته نشوم.»
دیوید مککی در مدرسه هنر پلایموث (Plymouth) که در ۱۹۵۰ در آن نامنویسی کرد، نخستین علاقهاش نقاشی بود؛ اما نمیدانست که چه گونه باید از آن درآمد داشته باشد؛ بنابراین شروع کرد به فرستادن داستانهای مصور به روزنامهها. «من هم چنین خانواده ام را دنبال کردم و قصهگو شدم.» نخستین کتابی که مککی تصویرگری او را بر عهده داشته در سال ۱۹۶۴به نام توکان دو قوطی منتشر شده است که داستان پرندهای را روایت میکند که میتوانسته دو قوطی رنگ را بر روی منقار بسیار بزرگاش نگه دارد.
امروز، مککی خود را مراقب تمام وقت برای همسرش توصیف میکند و هنوز هم نقاشی میکند و مینویسد. او بر روی کتاب المر و سیل ها کار میکند، که این گونه آن را توصیف میکند «نوعی کتاب مقدس اما به سیلهای سال اخیر هم اشاره دارد.»
آیا پندی در آن است؟
«به احتمال زیاد؛ اما چیزی که من راجع به داستانها دوست دارم این است که آدم میتواند دوباره به آنها بازگردد،آنها را بازخوانی کند و چیزهای مختلفی از آنها دریافت کند.»
دستنامه کتاب المر را از پیوست دریافت کنید.