انجمن نویسندگان كودك و نوجوان به مناسبت آغاز دومین دهه فعالیت خود با اشاره به هویت صنفی نویسندگان، و تاکید بر پیام "نویسندگی یک شغل است" بیانیهای منتشرکرد.
متن بیانیه انجمن نویسندگان
انجمن نویسندگان كودك و نوجوان در پایان یك دهه فعالیت مستمر و آغاز دومین دهه، این پرسش مهم را پیش رو قرار میدهد كه نویسندگی چه نسبتی با فعالیتهای جمعی و انجمنی دارد؟ میتوان پرسید در شرایطی كه نویسنده در خلوت خود مینویسد، پیوستن به تشكلها چه ضرورتی دارد؟
شاید چنین تصور شود كه نوشتن و نوشتهها فقط بهانهای برای گردهم آمدن نویسندگان به دور یكدیگر است، چنانكه روزگاری در قهوهخانهها شاهنامه فردوسی مردم را گرد هم میآورد و در دوران معاصر نیز حافظ، اهل قلم را درچایخانهها و پاتوقها به دور هم جمع میكند تا با گپزدن و گفتوگوهای روشنگرانه و روشنفکرانه، اوقات را بگذرانند. همچنین کسانی برای حضور در چنین تشکّلهایی انگیزههای دیگری دارند.
مروری بر این انگیزهها میتواند زمینهساز بحثهایی دامنهدار و عمیق شود. اما پرسشی که در طول حیات انجمن نویسندگان کودک و نوجوان اندیشهی دستاندركارانش را درگیر خود ساخته، این است كه هویت و منافع صنفی نویسندگان، چه جایگاهی در فعالیتهای جمعی و تشكیلاتی دارد؟ مثلا آیا میتوان با انگیزه دفاع از هویت و منافع صنفی فارغ از گرایشهای فكری و سیاسی به دور یكدیگر جمع شد؟ انجمن طی یک دهه فعالیت خود به پاسخی دست یافته كه آن را همچون چراغ در مسیری مشخص پیش رو گرفته است. اگرچه انگیزههای دیگر در مقاطعی ایفای نقش كردهاند، اما انجمن به این اندیشه پایبند مانده که هر نویسندهای که قدم به خانهی انجمن بگذارد، صرفنظر از كیفیت یا گرایشهای خاصی كه در آثار او به چشم میخورد، از هویتی صنفی و حرفهای نیز برخوردار است كه در واقع پشتوانهی ارتباط او با دیگر اعضای انجمن و نویسندگان غیرعضو به شمار میرود. اما پایبندی انجمن به این باور، پایان مشكلات نیست؛ زیرا در ابعادی كلانتر، اهالی قلم هنوز به عنوان یك صنف شناسایی نشدهاند و به همین دلیل هنگامی كه نام نویسنده به میان میآید، جماعتی به ذهن متبادر میشود که کارش، خیالبافی، گپزدن و چشم دوختن به مناسبات قدرت است. شاید عدهای تصور میکنند که نویسنده، منتظر نشسته تا دستگاهی او را به رسمیت بشناسد؛ درحالیکه بهعکس، این جریانات سیاسی و حکومتیاند که میکوشند رسمیت و مشروعیت خود را از اهل قلم اخذ کنند. اگر دولت در برابر نویسنده، مسئول شناخته میشود، معنایش دولتی شدن فعالیت نویسندگی و چشم دوختن به لطف و عنایت حکومت نیست، بلکه در واقع وظیفه بدیهی دولت به او گوشزد شده است.
در آییننامههای صنفی وزارت بازرگانی، كار فكری زیرمجموعهی كارهای خدماتی محسوب شده است. با این همه، این قانون كلی موجب نشده كه حدود صنفی اهالی قلم به عنوان یكی از زیرگروههای كار فكری به رسمیت شناخته شود.همچنین در امر بیمه نویسندگان كه مصوب هیات دولت پیشین است، شرط برخورداری از پوشش بیمه، داشتن دستكم پنج عنوان كتاب ذكر شد كه دیگر مراكز دولتی و خصوصی را به پذیرش چنین معیاری در تعریف هویت صنفی نویسنده ملزم نمیکند. شاید گفته شود كه چون درآمد اصلی اهل قلم از راه نوشتن تامین نمیشود، بنابراین اطلاق صنف به آنان موضوعیت ندارد، در حالی كه همین وضعیت درباره صنوف كمدرآمد نیز صادق است. یعنی آنان نیز غیر از حرفهی اصلی خود ناچارند به كارهای دیگر بپردازند.
به عبارت دیگر، میتوان چنین استدلال كرد که اصناف، با حدود و ثغوری عینی از یکدیگر متمایز می شوند و نه براساس میزان درآمدشان که البته چندان هم معین نیست. با این معیار و از دیدگاهی اقتصادی میتوان عنوان نویسنده را به كسی اطلاق كرد كه كالای فرهنگی خود را در چرخه داد و ستد وارد میكند. اشاره به این گونه مسایل نشان میدهد كه شكلگیری تجربهی تشكیلاتی نویسندگان آن هم با معیاری صنفی با چه موانعی روبهروست.
تلاشهایی كه انجمن و سایر تشكلهای مربوط به اهل قلم در طول دهه گذشته صورت دادهاند، گرچه در مواردی با التزام و همراهی نهادهای دولتی مواجه شده است، اما به غیر از رخداد مثبتی همچون بیمهی نویسندگان، صندوق حمایت از هنرمندان و اهل قلم، اعطای مدرك معادل هنری و معافیت مالیاتی نویسندگان - كه البته هنوز هم از سوی برخی نهادهای دولتی نادیده گرفته می شود - این حرکتها هنوز در سیاستهای كلان فرهنگی به چشمانداز روشنی منتهی نگشتهاند.ما هنوز از قانون حمایت از مؤلفان و مصنفان(مصوب سال ۱۳۴۸) گامی فراتر نگذاشتهایم؛ در حالی كه پیچیدگیهای فرهنگی و اجتماعی امروز، قابل قیاس با آن مقطع نیست. گستردگی صنعت نشر و افزایش كمی و كیفی طیف اهل قلم، آنان را همچون قشری تاثیرگذار در جامعه مطرح ساخته است؛ اما اینكه چرا در عرصهی قوانین و مقررات به منافع صنفی این قشر توجه نمیشود، در خور تحلیلی بنیادی است.
فقدان دادگاههای ویژه و مجزا برای احقاق حقوق اهل قلم، نبود مرجعی كه از طریق ثبت آثار نویسندگان، با سرقت آثار آنان مقابله كند، دخالت ندادن ارزش حرفهای نویسندگان در تعیین پایه و گروه اداری، فقدان سهمیهی ویژه برای نویسندگانی كه مایل به ادامهی تحصیل در مقاطع مختلف دانشگاهی هستند و بیتوجهی به آرای نویسندگان در سیاستگذاریهای حوزهی نشر و دهها كاستی دیگر نشان میدهند كه هنوز راه دشواری پیش روی ماست.
انجمن نویسندگان كودك و نوجوان اكنون در آغاز دومین دهه فعالیت خود با داشتن بیش از سیصد عضو، بر این اصل پای میفشارد که تنوع آرا و عقاید و سلایق نباید بهانهای برای نادیده گرفتن منافع صنفی آحاد نویسندگان گردد. نباید ارزشگذاریهایی كه به طور طبیعی از سوی مخاطبان و منتقدان نسبت به آثار صورت میگیرد، قانونگذار و مجری را از ادای حقوق صنفی و اجتماعی نویسندگان غافل سازد.
احترام و التزام به جایگاه نویسنده، مترادف با امنیت اجتماعی این قشر است و از این گذشته، موجب میشود که كودكان و نوجوانان و نسل جدید، حرفهی نویسندگی را نوعی زندگی سراسر رنج و محنت تلقی نکنند، بلكه به عنوان زیستنی توام با احترام و عزت و با برخورداری از حقوق قانونی بنگرند. در این صورت است که شاهد تحولی شگرف در این نسل و نسلهای آینده خواهیم بود.