۶ / ۳ / ۸۸
در سال هایی نه چندان دور زمانی که برای دومین بارجهان در آتش جنگی فراگیر شعله ور بود، در رم پایتخت ایتالیا و متحد بزرگ هیتلر درست مانند دیگر شهر های شعله ور از جنگ، کودکان بی خانمان و رها شده بسیاری در گروه های کوچک و بزرگ، بیمار و گرسنه و سرگردان در خیابان ها پرسه می زدند.
در روشنایی روز در میان زباله ها پی چیزی برای خوردن می گشتند و شب ها نیز گوشه ای برای آرمیدن، اگر گرسنگی مجالی می داد. برای آن ها آینده چیزی جز تکرار هر روزه تلاش برای زنده ماندن نبود.
...... و ماریو یکی از این کودکان بود. با آغاز جنگ او نیز بی خانمان شده بود. پدرش خلبان بود اما ماریو هرگز او را به خاطر نمی آورد. پدر چند سال پیش از این برای یک عملیات هوایی ارتش رفته و هرگز بازنگشته بود. اما سرنوشت ماریو را از مادر نیز جدا کرد. مادر ماریوکه متولد آمریکا و از خانواده ای اهل علم و هنر بود، به خاطر شرکت در مبارزات ضدفاشیستی ایتالیا دستگیر و به اردوگاه داخائو در خاک آلمان فرستاده شد. اما چند روز پیش از دستگیری همه دارایی خانوادگی را فروخته بود تا برای پسر سه ساله اش سرپرست و سرپناهی بیابد. با این پول یک خانواده ی روستایی یک سال ماریو را نزد خود نگاه داشتند اما پس از آن پول ها تمام شد و ماریو ناگهان خود را در میان خیابان های شهرهای ایتالیا یافت. زندگی خیابانی او آغاز شده بود.
ماریو از۳ تا ۷ سالگی در خیابان ها و یتیم خانه ها از این شهر به آن شهر برای یافتن غذا و سرپناه پرسه زد و سرانجام وقتی از گرسنگی به حال مرگ افتاد، در بیمارستان بستری شد. مادرش پس از پایان جنگ از زندان آزاد شد و برای یافتن کودکش جستجویی یک ساله را آغاز کرد و سرانجام او را بی رمق و ناتوان در بیمارستانی یافت. آن ها به رم رفتند و ماریو پس از شش سال باردیگر توانست حمام کند.
در سال ۱۹۴۶ مادر و کودک به آمریکا مهاجرت کردند تا نزد دایی ماریو زندگی کنند. ماریو کاپچی در آمریکا به تحصیل پرداخت و در سال ۱۹۶۱ از کالجی در اوهایو در دو رشته فیزیک و شیمی مدرک کارشناسی گرفت. او سپس به دانشگاه هاروارد رفت و با مدرک دکتری در رشته بیوفیزیک از این دانشگاه فارغ التحصیل شد و از سال ۱۹۶۹ به عنوان استادیار در بخش بیو شیمی دانشکده پزشکی دانشگاه هاروارد به کار پرداخت. ماریو پس از آن به همکاری با دانشکده پزشکی دانشگاه یوتا پرداخت. اما این برای پسرک خیابان گرد دیروز و دانشمند امروز راضی کننده نبود. دکتر کاپچی از سال ۱۹۸۸ یک موسسه پزشکی را بنیاد گذاشت و در ژنتیک انسانی و بیولوژی به تخصص بالایی رسید و جایزه ها و مدال های افتخار ملی و بین المللی بسیاری دریافت کرد و سرانجام در سال ۲۰۰۷ به خاطر پژوهش هایش در زمینه ژنتیک به همراه دو پروفسور دیگر جایزه نوبل را در رشته های فیزیولوژی و پزشکی به افتخارات خود افزود. او هم اکنون به پژوهش و تدریس در دانشگاه های معتبر کشور آمریکا می پردازد. به راستی چه کسی می توانست در افق تاریک آینده یک کودک خیابانی چنین تابش و روشنی ببیند!