شورا قنبری
در این صفحه می توانید اطلاعاتی از لیست کتاب ها، مقالات، خبرهای مرتبط با شورا قنبری را مشاهده کنید.
کتاب «اندوه به دیدارم میآید» داستانی است برای شناخت حسی مهم. حسی که قرار است با کمک این کتاب، به جای فرار کردن و نادیده گرفتنش بیاموزیم که چگونه آن را بپذیریم. غم را باید دید، درآغوش گرفت و بالاخره با آن کنار آمد.
شنبه, ۳ اسفند
کتاب «میخواهم پاندا را نجات دهم» یکی دیگر از داستانهای دوخواهر و برادر ماجراساز یعنی لولا و چارلی است. اینبار داستان از اینجا شروع میشود که روز نجات جانوران در مدرسه است و لولا و دوستش لوتا مثل همیشه ذوقزدهاند. آنها فکر میکنند که باید زرافهی گردن دراز را از شر ابرها نجات دهند. اما چارلی و دوستش مارو شروع میکنند به توضیح دادن برای آنها که برای نجات جانوران چه باید کرد. آنها داستان انقراض جانوران را برای خواهرانشان بازگو میکنند و برای درک بیشتر خطر انقراض، به سراغ کتابها میروند.
شنبه, ۲۱ فروردین
وقتی کتاب «چتر» را باز میکنی، میفهمی که قرار نیست داستانی برای تو گفته شود بلکه این تو هستی که باید داستانت را بگویی. داستانهایی که هر کدام از ما از کتاب «چتر» میگوییم شاید همگی کلیتی یکسان داشته باشند؛ اما هر فرد برای داستانش جزئیات و نگاه خودش را وارد میکند و اینجاست که نویسندگان و تصویرگران کتاب به خواننده آن، چه کودک و چه بزرگ اجازه خیالپردازی و خلاقیت میدهند.
شنبه, ۲۶ مهر
کتاب «یک توپ برای همه!» داستان کودکانی است که هر کدام تفاوتهای یکدیگر را پذیرفتهاند و در کنار هم بازی و مشارکت را تجربه میکنند.
مولی موشکوری که خوب نمیبیند، فردی قورباغهای که خوب نمیشنود، هنری خارپشتی که از همه چیز میترسد، مکس موشی که یک پایش کوتاه است و بلیندا جوجه کلاغ کوچولو همگی در حال بازی با یک توپ هستند. اینجاست که ریکو سر میرسد و توپ بقیه را برمیدارد و فرار میکند. کودکان با ترس و لرز سراغ ریکو میروند تا توپ را پس بگیرند و وقتی بالاخره موفق میشوند، مکس توپ را دوباره به ریکو پس میدهد و از او میخواهد که او هم برای بازی با آنها همراه شود.
چهارشنبه, ۴ تیر
داستان کتاب «دستهایت را بشوی» در مورد شاهزاده کوچولویی است که عاشق این است که خودش را کثیف کند؛ درست مثل خیلی از بچههای دیگر.
دوشنبه, ۲۵ اردیبهشت
داستان کتاب «دستی که بوسه میزند» راز قدیمی مامان راکنی را بیان میکند که نسل اندر نسل به او منتقل شده، راز آرامش و جدایی، رازی که همه در سنی باید آن را بدانیم و بپذیریم تا بتوانیم جدایی را تاب بیاوریم.
چستر کوچولو قرار است اولین شب ماندن در مدرسه را تجربه کند، اما ترس جدایی از مادر برایش سخت و سنگین است. مادر بوسه جادویی را بر کف دستانش میزند و به او یادآوری میکند که این بوسه دوستت دارم با هیچ آب و وسیلهای از او دور نمیشود. چستر هم بوسه جادویی را به مادر پس میدهد تا مادر هم دور شدن چستر را با یادآوری دوستت دارم او تحمل نماید.
سه شنبه, ۲۱ اردیبهشت