سحر ترهنده
در این صفحه می توانید اطلاعاتی از لیست کتاب ها، مقالات، خبرهای مرتبط با سحر ترهنده را مشاهده کنید.
یک روز صبح خانم خرگوش پیر به بچه هایش گفت: عزیزان من! شما فقط می توانید به مزرعه های اطراف بروید یا تا آخر این جاده بدوید. اما یادتان باشد که به باغ آقای مکگرگور نباید بروید. در آن جا برای پدرتان حادثه دردناکی اتفاق افتاد؛ خانم مکگرگور از او یک ساندویچ خرگوش ساخت.»
یکشنبه, ۱۹ آبان
پسرک در خانه ای ساحلی در كنار دریا زندگی می كند. و بهترین دوستانش قایقران پیر و ناخدای شجاع آنقدر از لذت و هیجانات زندگی و سفر های دریایی برای او گفته اند، كه پسرك مصمم است تا به زودی ملوان شود و به سفر دریایی برود. اما افسوس، زمانی كه او این آرزو را با پدر و مادرش در میان می گذارد، آن ها می خندند و به او می گویند كه برای این كار بسیار كوچك است.
یکشنبه, ۱۹ آبان
حنا گوریل ها را خیلی دوست دارد ولی تا به حال از نزدیك آن ها ندیده است. پدرش مردی بسیار گرفتار است و فرصت این را ندارد حنا را به باغ وحش ببرد، او در واقع فرصت هیچ كاری را ندارد. حنا برای هدیه تولد خود از پدر یك گوریل می خواهد؛ یک گوریل واقعی، اما وقتی می بیند كه پدر برای او یك گوریل اسباب بازی خریده بسیار ناراحت می شود.
اما یک دفعه اتفاقی بسیار هیجان انگیز و باور نكردنی روی می دهد؛ گوریل اسباب بازی بزرگ و بزرگتر شده و به گوریلی واقعی تبدیل می شود. و عجیب تر آن كه این گوریل لباس های پدر حنا را می پوشد و با او به باغ وحش می روند آن هم در شب! ...
یکشنبه, ۱۹ آبان