ژاله فروهر

در این صفحه می توانید اطلاعاتی از لیست کتاب ها، مقالات، خبرهای مرتبط با ژاله فروهر را مشاهده کنید.

کتاب «شاهدخت شریفه و والتر شجاع» شامل دو داستان بازنویسی شده از دو افسانه قدیمی است از کشورهای مصر و آلمان است با موضوع‌های آزادی، زیرکی و ذکاوت یک زن و تردستی در تیراندازی.
چهارشنبه, ۲۴ اردیبهشت
«مین لی» دختری نوجوان است از خانواده ای فقیر و کشاورز که در دره ی «کوه بی ثمر» و در کنار مزرعه ی برنج زندگی می کند. شب ها پدرش با گفتن قصه های زیبا او را سرگرم و به دنیای خیال می برد. مادر که از سرنوشت خود گله مند است از شنیدن قصه هایی که مین لی را خیالپرداز می کند ناراضی است. مین لی برای پرسیدن راز تغییر سرنوشت و خوشبخت شدن خانواده اش از «پیرمرد ماه» به سفری شگفت انگیز می رود و با اژدهایی که نمی تواند پرواز کند و او هم در جست و جوی این راز است همراه می شود. در پایان هر دو راز برملا و کشف می شود.
شنبه, ۵ اسفند
پسرک در اولین سالی که به مدرسه می رفت در راه مدرسه با آقای سومر آشنا شد. در آن زمان او می توانست از درخت بالا برود و حتی برای چند لحظه ی کوتاه پرواز کند. بعدها دوچرخه سواری یاد گرفت تا برای رفتن به خانه ی معلم پیانویش که دوشیزه ای بدخلق و ترسناک بود مجبور به پیاده رفتن نشود.
دوشنبه, ۲ بهمن
آیدابی دختری ١٠ ساله است عاشق طبیعت، درختان و زمین. او با پدر و مادرش در مزرعه ای بیرون شهر زندگی می کند.او به مدرسه نمی رود و با پدر و مادرش درس می خواند اما به علت بیماری سرطان مادر او به ناچار به مدرسه می رود.
شنبه, ۲ دی
"ورت" ١١ ساله در خانواده ای به دنیا آمده که جادوگری از مادربزرگ به مادرش و او به ارث رسیده است. اما ورت دوست ندارد جادوگر شود. او از کودکی پدرش را ندیده و هر بار از مادر سراغ او را می گیرد مادر از پاسخ دادن خودداری می کند.
شنبه, ۲ دی
مجموعه ی ٩ داستان کوتاه مصور با درونمایه ی اجتماعی، روانشناسی و که همگی پیرامون حماقت و کارهای ابلهانه ی مردم شهر شیلدا شهری در آلمان دور می زند. زمانی که هنوز باروت اختراع نشده بود یعنی در قرون وسطی مردم این شهر که بسیار هوشمند و زیرک و عاقل بودند و مورد توجه پادشاهان و امپراتور های دیگر کشورها برای وزارت و یا قضاوت، تصمیم گرفتند خودشان را به حماقت بزنند و این راز این شهر شد.
سه شنبه, ۳۰ آبان
"از آن لنگ درازت خجالت نمی کشی هره و کره می کنی؟ از آن لنگ درازت خجالت نمی کشی از صبح تا شب ول می گردی...؟" در خیابان یک شتر ایستاده است. می گویم پدر نگاه کن این شتر چه قدر لنگ دراز است. پدر می گوید شتر حیوان صبوری است.
سه شنبه, ۳۰ آبان
در روزی که "جو" منتظر به دنیا امدن برادر کوچکش است و پدر به علت بردن مادر به بیمارستان او را در خانه تنها گذاشته "میکا" پسر کوچکی از سیاره ای ناشناخته از سفینه ی فضایی اش به طرف زمین و روی یک درخت سیب در باغ خانه ی آن ها پرتاب می شود. هر دو از دیدن هم تعجب می کنند اما در طول گفت و گو هایشان با هم کشف می کنند که چقدر به هم شبیه هستند و هر کدام چه کار می کنند، از کجا آمده اند، چه طور به دنیا آمده اند، چه طور زندگی می کنند و درباره ی پیدایش دنیا و وجود خدا توافق دارند و وقتی میکا همان طور که مرموزانه آمده، ناپدید می شود، جو متوجه می شود برادرش به دنیا آمده است.
شنبه, ۲۹ مهر
اولین باری که دخترک را دیدم به دریا خیره شده بود. به او پیشنهاد بازی قایم باشک را دادم و او پذیرفت اما با چشم های باز بازی می کرد و این کار مرا متعجب کرد. فهمیدم چشمانش قدرت دیدن ندارد اما خود او آن قدر توانا بود که با لمس کردن صورت من توانست شکل مرا روی ماسه های کنار دریا بکشد. حالا من دوستی داشتم که می توانستم خیلی چیزها را از او یاد بگیرم. دوستی که از من بهتر می دید و بهتر نقاشی می کشید.
سه شنبه, ۳ مرداد
کلاریس که در کلاس پنجم درس می خواند، در پاسخ به سوال معلمش که چرا اسم کتاب بچه اقیانوس است نمی تواند در برگه امتحانی اش جوابی بنویسد. او کتاب را نخوانده و برای آن که در درس فرانسه نمره ی صفر نگیرد دروغ بزرگی می گوید. او می گوید پدر و مادرش والدین واقعی او نیستند و هفته ی گذشته در گیر این مسئله بوده است. همین دروغ او را با واقعیت تکان دهنده ای روبرو می کند. پدر و مادرش در کودکی او را به فرزندی قبول کرده اند!!
شنبه, ۳ تیر
در روزگار قدیم که فکر و ذکر همه ی شاهزاده خانم ها زیبایی بود، در سرزمین خیالی "دم پختک" شاهزاده خانمی به دنیا می آید به نام "رز" که بسیار زشت است. او در آرزوی زیبا شدن و ازدواج با شاهزاده ی سرزمین سبزیجات به یک پری مهربان و نیروی جادویی اش متوسل می شود. پادشاه، پدر رز، مردی نادان است که از هر چه خرد و خردمند بود بیزار است و خردمندان را از کشورش بیرون می کند. اما دلقک دربار که مردی خردمند و قدرتمند است با ترفندی خود را در دل پادشاه جا کند تا بتواند خردورزی را به کشور باز گرداند.
دوشنبه, ۱۴ فروردین
در زمان حمله ی دوم مغول به ایران قلعه ی الموت در محاصره ی سپاه مغول قرار گرفت. سپاهیان هلاکو قصد داشتند فداییان الموت و جنگاوران را به زیر یوغ خود در آورند و قلعه را تسخیر و کتابخانه ی پژوهشی و ارزشمند آن را نابود کنند. عده ای از بزرگان و سالخوردگان الموت راه چاره را در مصالحه و مذاکره با خان مغول و تسلیم قلعه بدون خونریزی مردم و نابودی آن می بینند.
یکشنبه, ۲۱ اسفند
تا حالا شنیده اید یک دیو زمینی بخواهد از شرایط زندگی خود در غار زیر انبار قدیمی باغ دست بردارد، به خانه ی آدم ها برود، تمام عادت های خود مانند تف کردن، آروغ زدن، نخوردن کرم خاکی و... را فراموش و با مقررات انسان ها زندگی کند، هر چند سخت باشد؟ "گیس پنجول" دیوی زمینی است که خانه اش بوی کرم خاکی، هزار پا، خر خاکی و لجن می دهد اما خانه ی "کالی" پسر کوچکی که عاشق نگهداری حیوانات خانگی است بوی دل انگیز صابون می دهد. در خانه ی کالی حمام گرم، کیک خامه ای، رختخواب نرم، نور وسوسه انگیز و آوای موسیقی جذاب است. اما آیا گیس پنجول می تواند مقررات این خانه را بپذیرد؟
چهارشنبه, ۲۶ بهمن
"موزا" پسری ۹ ساله و دورگه ای است که با پدربزرگش در دهکده ای در صحرای لاکوتا در میان سرخپوستان زندگی می کند. مادر سرخپوستش در هنگام تولد او می میرد و پدر سفید پوستش پزشکی است که موزا هرگز او را ندیده و در کلان شهری (تکنوسیتی) ساخته شده ی دست انسان و با استفاده از تکنولوژی مدرن و هوای مصنوعی زندگی می کند.
چهارشنبه, ۱۹ بهمن
هشت داستان کوتاه، طنز و فانتزی با درونمایه اجتماعی فلسفی در کتاب "دوباره احمق های چلم" گرد هم آمده اند تا به مخاطب لذت بدهند و او را بخندانند. داستان ها حماقت انسان ها را به تصویر کشیده اند و راه حل هایی که برای مشکلات پیش آمده مطرح می شود از موضوع اصلی احمقانه تر است. حوادث داستان در دهکده ی خیالی "چلم" روی می دهد که مشهور است اداره ی آن با رئیس شورا و بزرگانی است که همه احمق هستند.
دوشنبه, ۱۰ بهمن
"پروانه " یازده سال دارد و در کابل در زمان سلطه ی طالبان بر افغانستان (سال ۱۹۹۷) زندگی می کند. مادرش نویسنده ای اخراجی است که با کمک دوست نزدیکش در سازمان اتحاد زنان افغان به فعالیت می پردازد. پدرش معلم تاریخ است که در اثر بمباران یک پایش را از دست داده و به جرم تحصیل در انگلستان و خواندن کتاب های انگلیسی، توسط طالبان به زندان افتاده است.
شنبه, ۱۰ دی
"کل ماتیوز" پانزده ساله دوران تبعیدش را در جزیره ای در آلاسکای امریکا می گذراند. او مجرم است همکلاسی اش "پیتر" را چنان با عصبانیت کتک زده و سر او را به زمین کوبیده که پیتر دیگر نمی تواند مانند یک انسان سالم راه برود و زندگی کند.
چهارشنبه, ۳۰ آذر
"گریگوری" پسری نوجوان و بازیگوش است. او بنا به پیشنهاد مادرش رویدادهای روزانه اش را در طول سال تحصیلی در سالنامه ای که مادرش برای او تهیه کرده، یادداشت می کند. او علاقه ای به مدرسه و درس خواندن ندارد. منافع خود را به منافع دیگران ترجیح می دهد و برای رسیدن به آن در برابر همکلاسی ها و برادرش از هیچ بدجنسی و خباثتی رویگردان نیست. اما از این شیوه ها راه به جایی نمی برد.
یکشنبه, ۲۲ آبان
مارگارت ١١ ساله پدرش را در یک حادثه ی تصادف در یک بزرگراه از دست داده و به شدت از عبور از بزرگراه می ترسد. او با مادر و خواهر عقب مانده ی ذهنی و برادر کوچکترش زندگی می کند. مادرش برای گذران زندگی شب ها تا صبح کار می کند و در نتیجه روزها را می خوابد. مارگارت به ناچار از خواهر و برادرش نگهداری و محافظت می کند، اما ته دلش از این کار راضی نیست و دوست دارد او هم مانند دیگر همکلاسی هایش زمانی را برای خود داشته باشد و لباس های تازه بپوشد.
دوشنبه, ۹ آبان
"کایرا" دختر نوجوان یتیمی است که با پاهای کج متولد می شود و پس از مرگ مادرش می فهمد در دهکده ای که زندگی می کند طبق قوانین حاکم بر آن افراد معلول از حق زندگی کردن محروم اند. پدرش شکارچی ماهری بوده اما شایع است در یک حمله توسط جانورها در جنگل دریده و شکار شده است. کایرا نگران آینده است اما او هنرمند است و برخوردار از قدرتی بی نظیر و استثنایی در بافت پارچه با نخ های رنگی. شورای سرپرستی دهکده از این هنر آگاهی دارد بنابراین کایرا را مورد حمایت قرار می دهد تا این هنر جادویی را در ترمیم شنل تاریخی دهکده و بقای نظام حکومتی به کار گیرد.
شنبه, ۵ شهریور
"میراندا"ی ١٢ ساله با مادرش در آپارتمانی در نیویورک زندگی می کند. نیویورک سال ١٩٧٩. مادر میراندا عاشق شغل وکالت است اما بعد از به دنیا آمدن دخترش مجبور می شود ترک تحصیل کند و اکنون در دفتر وکالت به کارهای اداری اشتغال دارد اما شغلش را دوست ندارد.
یکشنبه, ۲ مرداد
پسر کوچولو با گچ خطی می کشد و برای خود مرزی را مشخص می کند. حالا آن طرف خط مال اوست. جایی که هیچ کس اجازه ندارد وارد آن شود اما خرگوش، حلزون، شاخ و برگ درختان و ابرها به این مرز توجه نمی کنند و وارد آن می شوند. پسرک عصبانی می شود و آن ها را بیرون می کند. تا این که پسری می آید و چون با مانع برخورد می کند بر می گردد. پسرک کوچک که نیاز به همبازی دارد و تنهاست به دنبالش می رود و او را به بازی و دوستی دعوت می کند.
سه شنبه, ۲۴ خرداد
«ای – جی» در کلاس دوم دبستان درس می‌خواند. او پسری بامزه است که مرتب با صحبت‌هایش بچه‌ها را می‌خنداند و سبب سرگرمی و شادی کلاس می‌شود. او عاشق بازی‌های کامپیوتری و فوتبال است و معتقد است برای فوتبال احتیاجی به درس خواندن و مدرسه رفتن نیست. پس چه لزومی دارد این قدر به خودش زحمت بدهد. یک روز بچه‌های کلاس یک فکر تازه به ذهنشان می‌رسد: اجاره مدرسه برای یک شب و تبدیل کردن آن به یک مرکز بازی‌های کامپیوتری. اما اجاره مدرسه را از کجا تامین کنند؟
دوشنبه, ۲ اسفند
بین "هیلاری" و "سارا-کیت" دوستی عمیقی پیدا می شود که عامل آن وجود خانه و دهکده جن ها در حیاط پشتی خانه سارا-کیت است. سارا-کیت دختر عجیب و مرموزی است که هیچ دوستی در مدرسه ندارد. بد لباس و تند خوست.
شنبه, ۲۳ بهمن