فاطمه مرتضایی فرد

در این صفحه می توانید اطلاعاتی از لیست کتاب ها، مقالات، خبرهای مرتبط با فاطمه مرتضایی فرد را مشاهده کنید.

چرخ گاری تاقان در گل فرو رفته و او مدام بر اسب خود شلاق می زند تا گاری را از میان گل و لای بیرون بکشد، اما نمی تواند. تایتی پیرمرد ریش سفید روستا به کمک اسب می آید تا مانع آزار و اذیت و شلاق خوردن اسب شود.
شنبه, ۱ مرداد
ناصر پسر نوجوانی است که با خانواده اش در روستایی نزدیک قصر شیرین زندگی می کند. آنان زمانی که برای خرید به شهر می روند با بمباران و حمله عراق به قصر شیرین روبرو می شوند. با پیشروی عراقی ها، آنان با مقدار کمی بار و بنه به اتفاق سایر روستاییان به کوه و دشت می زنند. راهنما پدر بزرگ است و آنان را به سمت دره ای که در آن قصر خسرو واقع است می برد.
دوشنبه, ۲۰ تیر
آبی کوچولو گم شده و پسری بنام ویل او را در جنگل پیدا می کند. آبی کوچولو در طول راه نشانه هایی از خانه اش می دهد. خانه او در کوهستان است با پلکانی چوبی و یک پل چوبی بر روی رودخانه ای که زیر درختان بید جریان دارد، و درختان سیب به اندازه یک توپ، یک باغ، یک قصر و پرندگان و پدر که همه به رنگ آبی توصیف می شوند.
دوشنبه, ۶ تیر
تک بال زمانی که از تخم بیرون آمد خبر نداشت که با پرنده های دیگر فرق می کند. او فقط با یک بال به دنیا آمده بود و با وجود آن که برادرانش به او می خندیدند و او را اذیت می کردند و حتی به او خوراکی نمی دادند، اما او نمی خواست باور کند که مانند آن ها نیست و نمی تواند پرواز کند.
یکشنبه, ۱ خرداد
ملیکا و گربه اش نام مجموعه ای با دوازده داستان کوتاه است که در سه جلد منتشر شده است. در داستان های این مجموعه ماجراهای هیجان انگیزی برای ملیکا و گربه اش رخ می دهد: در یکی از داستان های کتاب دوم گربه دل ملیکا را می دزد، یا در داستان "غول ده کله" گربه صبحانه آقا غوله توی کتاب را می خورد و توی دردسر می افتد. در "محاکمه آقا فیله" آقا فیله وارد دفتر نقاشی گربه می شود و ماجرا می آفریند و در داستانی دیگر گربه و ملیکا برای دزدیدن شازده گلابی نقشه می کشند و ....
پنجشنبه, ۱ اردیبهشت
حامی پسری پانزده ساله است که با شروع جنگ و از دست دادن پدر، مادر، خواهر و برادرش با بی بی و دایی عباس به شهر قم مهاجرت می کنند. او احساس تنهایی می کند، همه به او به چشم غریبه ای جنگ زده نگاه می کنند، اما فقط او تنها نیست! حوری دختر نوجوان همسایه با وجود داشتن پدر و برادر باز هم تنهاست.
دوشنبه, ۹ اسفند
آنان پنج نفر بودند. پنج نوجوان، پنج دوست. هر کدام دو نام داشتند. نام اصلی و نامی که به مناسبتی روی یکدیگر گذاشته بودند: تقی (زمان)؛ رجب ( پینوکیو)؛ قاسم (تیمور)؛ هاشم (بز) و موسی (باد). داستان در روستایی پیش از انقلاب شروع می شود.
چهارشنبه, ۲۰ بهمن
در روستایی که مردمان خیلی ساده و ترسویی زندگی می کردند، چوپانی بود بنام سمندر که پسری بنام دلاور داشت. آن ها چهل بره و یک بز داشتند. چهل بره یک طرف و بز هم یکطرف! بزی شیطان و بازیگوش! روزی از روزها بزبزک از گله جا می ماند. او راه روستا را بلد است، او آنقدر می آید تا به چشمه می رسد. چند زن کنار چشمه نشسته و مشغول شستن ظرف و لباس هستند.
شنبه, ۲۲ آبان
دو دختر در یک صبح زیبا و در جنگلی که بوی باران و گیاه می داد با هم آشنا و دوستی بین آن دو پدید آمد. آن ها با یکدیگر به تماشای موریانه ها ی چوب خوار، کنه و مورچه های بالدار که بر سر دانه ای با هم می جنگیدند پرداختند. آن ها در میان درختان لانه های پشه هایی که نیش می زدند را دیدند، و با هم از برکه ای که با آب باران پر شده بود، ماهی گرفتند. آن ها جنگل را پر از ماهی یافتند، پرنده هایی را که مثل هم نبودند و یا پرنده های عاشقی که با هم حرف می زدند را دیدند. آن دو بر روی درخت عبارتی به یادگار نوشتند: "دو دوست". راستی دوستی! چه کلمه زیبایی؟ و دوستی هم چه زیباست!
چهارشنبه, ۲۱ مهر
اگر گفتید دارکوب ها چه قصه ای را بلدند؟ آن ها یک قصه بیشتر بلد نیستند و آن هم "قصه ی سارا، مربای سیب و رودخانه" است. آن ها شاید هزار بار و هر بار هم روی هر درختی آن را یک جور می نویسند که با هم فرق می کند.
سه شنبه, ۱۳ مهر
اشوزدنگهه مغ جوانی است که نزد کوارسمن، مغ بزرگ علوم دینی می آموزد. شاماش رقیب مغ بزرگ او را می کشد تا به معجون جاودانی دست یابد. اشوزدنگهه ناخواسته معجون را می نوشد و عمر جاودانی پیدا می کند، او در طی سفر به تاریخ مأمور مبارزه با شاماش که مظهر پلیدی است می شود.
چهارشنبه, ۱۷ شهریور
آیا نام مجید برای شما آشنا است؟ فکر می کنم خیلی از شما مجید را می شناسید! او شخصیت اصلی قصه های مجید است که در ۵ جلد توسط هوشنگ مرادی کرمانی نوشته شده است. مجید نوجوانی اهل کرمان است، او پدر و مادر خود را از دست داده و با بی بی، مادر بزرگش زندگی می کند. آنان با حقوق باز نشستگی پدر بزرگ روزگار می گذرانند ولی بی بی با بافتن ژاکت و فروش آن ها و مجید با کار در نانوائی در بعد از ظهرها و ایام تابستان کمک خرج خانه هستند.
چهارشنبه, ۲۰ مرداد
مجموعه ۳۵ داستان کوتاه که گاه در قالب خاطره و برخی در گونه داستان های واقعگرا و تخیلی بیان شده است. داستان ها بیشتر در شهرهای آذربایجان و برخی هم در شهرهای شمالی ایران رخ می دهد. ماجرای آن ها به رویدادهای پیش و پس از انقلاب و گاهی به دوران جنگ ایران و عراق مربوط می شود.
یکشنبه, ۱۰ مرداد
بنظر شما چه رابطه ای بین غول و دوچرخه می تواند باشد؟ نمی توانید حدس بزنید؟ اصلاٌ رابطه ای وجود دارد؟ نویسنده به کمک دخترش "درسا" داستان می نویسد و مادر هم نقاشی های آن را می کشد. اگر چه قهرمان اصلی داستان پسری است که می خواهد دوچرخه ای را بدزدد ولی درسا هم وارد داستان می شود و در روند داستان تأثیر می گذارد. او مانند یک شهروند قانون مدار وقتی متوجه دزدی پسر می شود به پلیس خبر می دهد و در جای دیگر به عنوان یک شهروند صلح طلب پس از دستگیری دزد دلش برای او می سوزد و حتی به فرار او کمک می کند.
پنجشنبه, ۲۰ خرداد
آیا شما گنجشک اشی مشی را می شناسید؟ داستان او را در دوران کودک شنیده اید؟ دخترک هم نمی داند، پس باید بپرسد. او از یک گنجشک معمولی سئوال می کند. اما او هم اشی مشی را نمی شناسد! ا گنجشک به راه می افتد و از دیگران می پرسد ولی مثل اینکه کسی نمی خواهد چیزی به او بگوید و حتی بعضی ها سعی می کنند او را از ادامه راه منصرف کنند! چرا؟ اما نه! بلاخره ننه گنجشکه شهامت بخرج می دهد و داستان را برای او نقل می کند. شما هم می خواهید ماجرای اورا بدانید؟
سه شنبه, ۲۴ فروردین
‏حتماً ضرب المثل حق به حق دار می رسد را شنیده اید؟ مادر، لیلا را راضی می کند که به جای عروسک برایش چکمه بخرد. اما هنگام بازگشت از بازار او در اتوبوس خوابش می برد و چکمه از پایش می افتد. هر لنگه چکمه برای خودش ماجرایی دارد، اما سرانجام لیلا به حق خود می رسد، چگونه؟ "چکمه" داستانی از همدردی و همکاری و همدلی انسان ها نسبت به یکدیگر است. این داستان شیرین و جذاب را هوشنگ مرادی کرمانی از نویسندگان خوب ادبیات کودک ایران نوشته است. برای تهیه کتاب های گویا به کتابخانه ی حسینه ی ارشاد مراجعه کنید.
سه شنبه, ۶ بهمن
چند بار برای شما پیش آمده که نتوانسته اید در یک ظرف مربا، آبلیمو یا روغن و . . . را باز کنید ؟ آنوقت چه می کردید؟ جلال هم موفق نمی شود در شیشه مربا را باز کند. حتی مادر ، آقای زینلی ، همسایه ی آنها ، همکلاسی ها ، معلم و پلیس و بقیه هم نمی توانند در آن را باز کنند. فکر می کنید جلال چه کرد ؟ او ابتدا سراغ مغازه دار می رود ولی کار به همین جا ختم نمی شود، او به "اداره کل نظارت بر مواد خوراکی وبهداشتی" رفته و شکایت خود را مطرح می کند. رییس کارخانه هم با خبر شده و در جستجوی علت مسئله است و سرانجام معلوم می شود که . . .
چهارشنبه, ۹ دی
قصه‌های برادران گریم دریچه‌ای از دنیای سحر و جادو و پریان را بر روی خواننده باز می‌کند. از جمله قصه‌های مشهور این مجموعه "سیندرلا" و "رامپل استیلت اسکین" است. برخی از قصه‌ها دارای ماهیتی چند گانه است مانند "گور مرد ثروتمند" که آمیزه‌ای از تخیل و دین است. برخی دیگر ترسناک است مانند قصه "داماد جنایتکار". در سایت کتابک بخوانید: معرفی برادران گریم
شنبه, ۲۱ آذر
مجموعه هفت داستان درباره نوجوانانی که دوران بلوغ خود را سپری می کنند و با بحران های گوناگونی روبه رو هستند که گاه فاجعه آمیز می شود. نخستین عشق ها، ناکامی ها و کابوس های آنان و بر خوردهای شتابزده جامعه با آنان پایه و اساس این مجموعه داستان است.
دوشنبه, ۹ دی
مجموعه پنج داستان واقعی که به طرح مسایل اجتماعی در قالب طنز می پردازد. مشابه این مسایل بارها و بارها گریبانگیر بسیاری از خانواده ها شده است. نویسنده با نگاه طنز خود به مسایل خانوادگی از تلخی ماجراها کاسته است.
پنجشنبه, ۳۰ آبان