ما انسانها موجودات کنجکاوی هستیم. اگر چیز جالب توجهی ببینیم، میخواهیم از آن سر دربیاوریم یا اگر صدایی غیر عادی بشنویم، از خود میپرسیم صدا از کجاست؟ چون کودکان هر روز با تجربههای تازه روبه رو میشوند و پرسشهای تازهای برایشان پیش میآید که باید به آنها پاسخ داده شود، کنجکاوتربه نظر میرسند.
داستان کتاب «دستهایت را بشوی» در مورد شاهزاده کوچولویی است که عاشق این است که خودش را کثیف کند؛ درست مثل خیلی از بچههای دیگر.
در یک شهر بزرگ پسر کوچولویی با پدر و مادرش زندگی می کند. پسر کوچولو از تاریکی شب می ترسید و دوست ندارد تنها در اتاق بماند یا تنهایی به دستشویی برود. او از مادرش می خواهد که هنگام خواب چراغ را روشن بگذارد چون فکر می کند که یک گرگ در اتاقش است.
کتاب «خرگوش کوچولو در گالری» داستان خرگوش کوچولویی است که همراه پدر و مادرش به یک گالری هنری میرود و برای اولین بار با کارهای هنری مختلف مانند نقاشیها و مجسمهها روبرو میشود.
به تعداد کودکان کاغذهایی را که یک سوراخ وسطش درآورده بودم به جمع کودکان بردم به هر کودک به نوبت یکی از آن ها می دادم و با او وارد گفت وگو می شدم.
با استفاده از عروسک گاو، الاغ، جوجه و مرغ و ماکت خانه پیرزن مهربان، با دری که باز و بسته می شد و در آن رختخواب پیرزن بود، نمایش قصه را اجرا کردیم.
وسایل مورد نیاز: پنکه یا باد، نوارهای باریک کاغذی، دستگاه منگنه یا چسب، کاه یا چوب باریک یا نی.
یک برگ کاغذ و یک قیچی در اختیار هر یک از کودکان قرار دادم و از آن ها خواستم کاغذ را به صورت نوارهای باریک ببرند (البته به آن ها کمک کردم تا یاد بگیرند چگونه از قیچی استفاده کنند).
ابزار لازم: روزنامه، مقوا، کاغذرنگی، گواش، وسایل سبک مانند دکمه، قوطی کبریت پر و..... چسب بی رنگ
ابزار لازم: ۴ جعبه کفش، ۴ کارت راهنما، ۴ ماژیک به رنگ های نارنجی، قهوه ای، زرد، قرمز
کتاب "کودک و قصه" حاصل تجربه اسماعیل همتی از کارگاه "روش های آفرینش قصه" با کودکان و نوجوانان است. او دانش آموخته ادبیات دراماتیک و کارگردانی نمایش و پژوهشگر و مدرس ادبيات دراماتيك دانشگاه است و تجربه کار با کودکان و نوجوانان را در کارنامه خود دارد.
گربهای سرسره بازی میکند، گربهای روی خرطوم فیل نشسته، چند گربه منتظر قطار هستند، یک گربه مشغول عکس گرفتن است، دو گربه با بالن پرواز میکنند.... همهی اینها در شهر گربهها اتفاق میافتد.
پیشینهی کتاب درمانی به دوران باستان بر میگردد. کتاب درمانی یا بیبلیوتراپی یکی از شیوههای درمانی است که با استفاده از "فن کتاب خواندن" انجام میشود. کودکان هنگام استفاده از کتاب، سه فرآیند را تجربه میکنند: همانند سازی، درگیر شدن احساسات و یافتن راه حل مناسب.
نمکی دختر کنجکاو و مهربان قصه با مادرش در خانه ای زندگی می کند که هشت در دارد. نمکی مجبور است هر شب هشت در را ببندد. اما، نمی داند چرا؟
هر گاه از مادرش سبب را می پرسد جواب های جور را جور می شنود: غول بی شاخ و دم می آید، عجیبان غریبان می آید.....
یکی بود یکی نبود. زن و شوهری در آرزوی داشتن فرزندی بودند. یک روز از میان نخودهای خیس خورده آش ناگهان نخودی، جان می گیرد و فرزند آن ها می شود.
روزی روزگاری نبات خانومی دختر با هوش، دانا و شجاع قصه به همراه دوستانش به جنگل می روند تا هیزم جمع کنند. اما هنگام برگشت به خانه راه را گم می کنند و سر از خانه دیو در می آورند. هنگامی که نبات خانمی می فهمد دیو قصد خوردن آنها را دارد برای نجات خود و دوستانش دست به کار می شود و با دانایی و زیرکی خود و دوستانش را نجات می دهد.
رنگ ها کاربرد زیادی در زندگی ما دارند و هرکدام حس متفاوتی را در ما ایجاد می کند.
بچه گربه ای شیطان هر وقت که جوجه ها گرم بازی هستند با تغییر دادن صدایش آن ها را می ترساند تا بازی آن ها را به هم بزند. جوجه ها که از این وضع خیلی ناراحت هستند در صدد چاره جویی بر می آیند و پس از مشورت تصمیم می گیرند زنگوله ای را به گردن بچه گربه بیاوزیند تا با صدای زنگوله از آمدن بچه گربه با خبر شوند.
در داستان دزد مرغ، "کودک میخواند قبل از اینکه خواندن را بیاموزد".
"دزد مرغ" یک کتاب تصویری بدون کلام با پایانی غافلگیر کننده است. خرگوش، خرس، خروس و مرغ دور هم جمع شدهاند که ناگهان روباه از راه می رسد و مرغ را می دزدد و می برد...
ایزی دختر کوچکی است که از خیلی چیزها می ترسد. او از تاریکی، عنکبوت، از اشتباه کردن هنگامی که نقاشی می کشد، از افتادن وقتی اسکیت به پا دارد، یا وقتی که باید در نمایش مدرسه روی صحنه برود و از جنگل تاریک و انبوه هم می ترسد.
بزرگترین اثری که انسان خلق میکند، زندگی اوست. با این باور همه انسان ها هنرمندند و نیازمند مجال و امکانی که اثر خود را به بهترین شکل خلق کنند.
حال کودک بستر آمادهایست برای بروز خلاقیت، کشف و تجربه.
با برداشتن این چند گام ساده، بچهها را به فضای طبیعی اطراف شان و عکاسی از آن علاقه مند می کنید.
خرگوش ما در کتاب «این یک جعبه نیست» یک جعبه دارد ولی آیا در خیال او هم این یک جعبه است؟ البته که نه!
هر بار که از او پرسیده می شود آیا این یک جعبه است؟ او در خیال خود آن را چیز دیگری می بیند. یکبار ماشینی است سوار بر آن، بار دیگر جعبه را یک قله کوهی می بیند که به بالای آن رسیده است یا خانه ای که در حال آتش گرفتن است و او مشغول خاموش کردن آن و بار دیگر ربات و ....
پسرک تنها است و نیاز به یک همبازی دارد. تخیل قوی و کودکانه او در حیاط خانه و در دل طبیعت به کار می افتد. گربه اش را به شکل یک ببر می بیند. با سگش یک گرگ می شود، همراه با ماهی حوض، به دریانوردی می رود. اما گربه و سگ و ماهی علاقه ای به این بازی ها ندارند.