مجموعه نوشته های مناسب برای ۷ ۹ سال
<p>در این صفحه میتوانید مطالبی دربارهی کودکان ۷ - ۹ سال را جستجو کنید.</p>
کتاب « کلاه ماهی بزرگه گم شده » داستانی است درباره یک ماهی کوچولو که از کلاه یک ماهی بزرگ خیلی خوشش آمده است!
ماهی کوچولو کلاه ماهی بزرگ را در خواب میدزدد و به جایی پر از گیاه و علف میرود تا مخفی شود. او امیدوار است که ماهی بزرگ متوجه نشود و در حال فرار خود را دالداری میدهد. اما ماهی بزرگ کلاهش را خیلی دوست دارد و بلافاصله پس از بیدار شدن میفهمد که چه اتفاقی افتاده است و برای پیدا کردن دزد کلاهش به راه میافتد و برخلاف پیشبینیهای ماهی کوچک، کلاهش را پس میگیرد.
دوشنبه, ۱۵ آذر
«قورقوری کوچولو بزرگ میشود!» داستان بچه قورباغهای است که از تغییرات بدنش و بزرگ شدن میترسد. اما به تدریج متوجه میشود بزرگ شدن هم خوبیهای خودش را دارد.
سه شنبه, ۹ آذر
زندگی بدون رویا کابوسی تلخ است. زندگی بدون تخیل آدمی سنگین و سخت است. رویاهای شیرین آدمی است که به زندگی رنگ و بویی تحمل پذیرمی دهد.یکی از جاهایی که می شود رویاها را به تصویر کشید، کتاب های تصویری کودکان است؛ آن جا که مرزهای واقعیت شکسته می شود و با خیال انگیزی و رنگ، دنیای تازه ای برای کودک تصویر و ترسیم می شود.
یکشنبه, ۷ آذر
ارنست، جهانگرد و عکاس، با کشتی بخار به سرزمین سرخپوست ها می رود تا در یکی از صخره های معروف آن دیار از جنگ بین ژنرال کاسترو سرخپوست ها عکس بگیرد. همه جور موجودی سوار کشتی هستند، از شکارچی معروفی که همیشه تفنگ به دست دارد تا کارآگاه پینکرتون معروف با پنج پلیس مخفی اش.
یکشنبه, ۷ آذر
هر چیزی را دور نریز پیشنهادی بسیار جدی است اما ساده و جالب به بچه هاست، نویسنده معتقد است برای این که جهان پاکیزه ای داشته باشیم، به کمک همه ی آحاد جامعه نیاز است، این کتاب راه های مشارکت بچه ها را نشان می دهد، همه ی ما آرزو داریم خانه ای زیبا، شهری زیبا، کشوری زیبا و سرانجام جهانی زیبا و دور از آلودگی داشته باشیم، اما فقط داشتن آرزو کافی نیست، باید از همین لحظه و از خودمان شروع کنیم.
شنبه, ۶ آذر
پرنده کوچولو در راه رسیدن به خانه، با دوستان قدیمی اش رو به رو میشود که هر یک پرسش یا نگرانی ای درباره ی اینترنت و دنیای مجازی دارند، پرسش هایی درباره ی مزاحمان اینترنتی، ویروسهای کامپیوتری، ارسال کننده ی عکس نامناسب و درخواست غریبهها برای اطلاعات شخصی. پرنده کوچولو، برای هر یک از این موارد یک راه حل ساده دارد که به بچه ها یاد میدهد چطور در فضای مجازی ایمن بمانند و آن آگاه کردن پدر و مادرشان از این مسئله است.
شنبه, ۲۹ آبان
آیا تاکنون فردی را دیده اید که لباسش به نظر شما عجیب باشد یا لهجه اش خنده دار به نظر بیاید یا غذایی را بخورد که طعم و بویش برای شما غریبه و ناخوشایند باشد؟ مگر نه این که همه ما دل مان می خواهد خوب و قشنگ باشیم، پس چرا بعضی ها اینقدر عجیب هستند؟ می دانید چرا؟
دوشنبه, ۲۴ آبان
«نویل» داستان پسر کوچکی است که به همراه خانوادهاش به خانه جدید اسباب کشی میکند. هیچکس نظر او را درباره اسبابکشی نپرسیده است. او حالا هیچ دوستی ندارد و تنهای تنهاست و بدترین بخش ماجرا هم همین است.
شنبه, ۲۲ آبان
جیک و لی لی دو قلو هستند. آن ها درست با ۱۱ دقیقه اختلاف داخل یک قطار هنگام عبور از یک تونل ۱۰ کیلومتری بدنیا آمده اند. با وجود اختلاف اندکی در علایق و رفتارها، همانند دو نیمه یک سیب هستند. زمانی که کوچک بودند بهترین دوست های هم بودند و همیشه با هم. آن ها ارتباط ویژه ای با یکدیگر داشتند که گاه از حیطه کلام خارج بود و نام این ارتباط را «گومبلا» گذاشته بودند. زیرا واژه ای که بتواند بیانگر این رابطه باشد برای آن پیدا نمی کردند. اما وقتی به سن ۱۱ سالگی می رسند همه چیز تغییر می کند؛ باید هر یک اتاق جداگانه ای داشته باشند و جیک نیز به گروهی از پسران محله می پیوندد و جدایی جیک و لی لی از آن زمان آغاز می شود. لی لی از این موضوع بسیار غمگین و افسرده است. او نمی تواند زندگی بدون جیک را تصور کند. از سوی دیگر جیک که تحت تاثیر دوستان ناباب قرار گرفته است دیگر برای او جیک سابق نیست. بدون جیک لی لی کیست؟ و این جیک جدید کیست؟
چهارشنبه, ۱۹ آبان
چه قدر طول می کشد تا تاثیر تلنگری که به شما زده می شود کاملا از خاطرتان برود؟ به نظرم پاسخ این پرسش بستگی به این دارد که کجای شما تلنگر خورده باشد، در چه وضعیت ذهنی و روحی ای این تلنگر را خورده باشید، و بالاخره هر چه قدر این تلنگر توانسته باشد شما را تکان بدهد.
اما بچه ها، منظورم کودکانی است که در نخستین دهه ی زندگی خود به سر می برند. ممکن است تلنگرهایی را تجربه کنند که تاثیرشان تا مدت ها، حتی شاید تا آخر عمر، باقی بماند. کتاب قصه ها قورت دادنی در واقع مجموعه ای از قصه های بسیار بسیار کوتاه است که می خواهد چنین تلنگرهایی به ذهن و روح بچه ها بزند.
دوشنبه, ۱۷ آبان
زمستان است و برف سنگینی باریده است. در خانه جغد چندین بار به صدا در می آید. اما هیچ کس پشت در نیست. سرانجام جغد به این نتیجه می رسد که حتما زمستان است که در می زند و او را به داخل خانه دعوت می کند. زمستان با هیاهوی وارد خانه می شود، آتش شومینه را خاموش می کند، سوپ او را به یخ تبدیل می کند و خانه جغد را حسابی به هم می ریزد.
شنبه, ۱۵ آبان
می یو پسر ۹ ساله ی یتیمی است که زن و شوهری او را به فرزندخانودگی می پذیرند. آن ها که از پسربچه ها بیزارند، با او بسیار نامهربان هستند و از او می خواهند که از جلو چشم ها آن ها دور باشد. می یو آرزو دارد پدری مهربان همانند پدر دوستش داشته باشد.
چهارشنبه, ۱۲ آبان
یک روز جانوران جنگل متوجه رخ دادن اتفاقات عجیب و غریبی در دور و برشان میشوند. درختها و شاخههایشان یکی یکی ناپدید میشوند. چه اتفاقی دارد میافتد؟ جانوران دست به کار میشوند تا این معما را حل کنند. پس از جستجوهای فراوان و بررسی شواهد مقصر پیدا میشود؛ خرس درختان را قطع میکند و به خانه میبرد. اما برای چه کاری؟ مسابقهی سالانهی موشکپرانی نزدیک است و خرس چون نابلد است و نیاز به تمرین دارد.
سه شنبه, ۲۷ مهر
کتاب «کاوش در طبیعت» مجموعهای از ۲۱ فعالیت برای کودکان با موضوع مشاهده و شناخت طبیعت است. کتاب با توضیح محتوا و ساختار کتاب برای خوانندگان آغاز میشود و در ادامه ابزارهای کاوش در طبیعت معرفی میشوند. صفحات مربوط به هر فعالیت با توضیح کوتاهی دربارهی موضوع آن فعالیت آغاز میشود و سپس دستورالعملی ساده و قابل فهم به همراه تصویر به مخاطب ارائه میشود تا بتواند به کمک آن فعالیت را اجرا کند.
دوشنبه, ۲۶ مهر
مراقب باشید! بچه جادوگرها دارند به مدرسه میروند و این یعنی دردسر!
امروز روز اولی است که جما به مدرسه میرود. او ترسیده است. برای همین هم بچه جادوگرها او را به یک غول تبدیل میکنند تا به او جرات بیشتری بدهند. اما مدیر مدرسه معتقد است مدرسه جای یک غول نیست. برای همین بچه جادوگرها هم مدرسه را به کتاب داستان و همه را از گربه ی مدرسه تا مدیر به شخصیت های داستان تبدیل می کنند و همه کلی شیطنت و خوشگذارانی می کنند.
سه شنبه, ۱۳ مهر
هانا هیولای کوچک بامزه، پشمالو و سبز رنگ عاشق گشت و گذار در بیرون خانه، به ویژه ساحل دریا است. اما هانا و دوستانش دوست ندارند بعد از پایان تفریحشان در ساحل، زبالههایشان را جمع و آنجا را تمیز کنند. هانا ساحل را پر از زباله رها میکند و به غواصی میرود. در آنجا متوجه میشود بطریهای خالی، کیسههای پلاستیکی و زبالههای دیگر دریا را آلوده کردهاند. او به فکر میافتد دریا را نجات دهد. برای این کار ابتدا باید بفهمد آلودگی از کجا می آید و چهطور میتواند جلوی آن را بگیرد. پس دست به کار میشود.
چهارشنبه, ۳۱ شهریور
یک روز صبح جرج تصمیم میگیرد تا ظهر دنیا را نجات دهد. اما او چندان مطمئن نیست چگونه باید این کار را انجام دهد. پدربزرگ پیشنهادهایی میدهد و خواهرش، فلورا، آنها را در اجرای پیشنهادها همراهی میکند.
با این پیشنهادها نجات دنیا بیشتر از آن چیزی که جرج پیشبینی کرده بود هیجانانگیز از آب در میآید. کارهایی مانند بازمصرف ظرف ماست صبحانه، انداختن پوست موز در سطل کمپوست، خشک کردن لباسهای شسته شده در آفتاب به جای استفاده از خشک کن برقی، جدا کردن وسایلی که دیگر استفاده نمیشوند و اهدا به خیریه، و تعمیر اسباببازی شکسته و استفاده مجدد از آن. پیشنهادهای پدربزرگ، جرج را با چهار روش نجات کره زمین، بازکاهی، بازمصرف، بازیافت و بازسازی آشنا میکند.
یکشنبه, ۲۸ شهریور
کودکان و میکروبها جداناشدنی هستند! عطسه، سرفه، آبریزش بینی و کثیفی دستها واقعیتهایی در زندگی روزانه کودکان هستند. به همین خاطر برای آموزش کودکان دربارهی میکروبها و راههای تمیز و سلامت ماندن هیچوقت زود نیست. در مهدکودک، در مدرسه، در خانه، و هر کجای دیگر، کودکان لازم است بیاموزند میکروبها برای پخش کردن نیستند. کتاب «میکروبها برای پخش کردن نیستند!» به کودکان میآموزد میکروبها چه هستند، چه میکنند، چرا پخش نکردن آنها مهم است و چه راههایی برای کنترل و پخش نشدن آنها وجود دارد.
شنبه, ۲۷ شهریور
آقای «فوکفایر» پیرمرد تنهایی است که در یک کلبهی چوبی قدیمی در خارج از شهر و در کنار جنگل زندگی میکند. او غرغرو و بداخلاق است و از کیک میوهای و توله سگها بدش میآید. تنها چیزی که دوست دارد پرندگان هستند. او نقاشی کشیدن از پرندگان را هم دوست دارد.
با فرا رسیدن فصل سرما پرندگان به سمت جنوب مهاجرت خواهند کرد. آقای فوک فایر برای تشویق پرندگان به ماندن در حیاط خانهاش برای آنها غذا میگذارد. اما سنجابها غذای پرندگان را میخورند و آنقدر زبل و باهوش هستند که همه نقشههای آقای فوکفایر برای فراری دادنشان را خنثی کنند. در آخر با فرا رسیدن زمستان پرندگان میروند و آقای فوکفایر تنها و غمگین برجا میماند. سنجابها تصمیم میگیرند به جبران غذاهایی که خوردهاند آقای فوکفایر را خوشحال کنند.
شنبه, ۲۰ شهریور
هانا هیولای کوچک بامزه، پشمالو و سبز رنگ یک کابوس برای محیط زیست است! او تمام چراغها را روشن میگذارد، با صدای بلند تلویزیون میبیند، وسایلی که نمیخواهد را به کسی نمیدهد، شیر آب را موقع مسواک زدن باز میگذارد، تا اینکه یک شب، در حالیکه برنامه تلویزیونی مورد علاقهاش را میبیند، برق میرود و همه جا خاموش میشود. هیولای سبز متوجه میشود دنیایی بزرگ در بیرون خانهاش وجود دارد و او میتواند تغییری در وضعیت محیطزیست به وجود آورد.
یکشنبه, ۱۴ شهریور