تا بهحال بلبل خرما از نزدیک دیدهاید؟ آوازش را که انگار از خود بهشت میخواند شنیدهاید؟ پرنده کوچکی که تاجی سیاه و گونههایی به سپیدی برف دارد و آواز رویاییاش، در تصاویر کتاب «دختر انار» جاری است! انگار که موسیقی زندگی است در دل داستانی درباره سوگ.
برای دههها است که کودکان فارسی زبان یا کودکانی که زبان فارسی را میدانند، آثاری از هانس کریستین اندرسن نویسنده نامدار دانمارکی را میخوانند یا میشنوند. اما کمتر کودکی است که با زندگی او آشنا باشد. هانس کریستین آندرسن کجا به دنیا آمد؟ در کودکی زندگیاش چگونه گذشت؟ کجا آموزش دید، چه کارهایی کرد؟ پدرش یا پدربزرگاش چه کاره بودند؟ چگونه نوشتن داستانهای پریان را شروع کرد و در این راه چه دشواریهایی را پشت سر گذاشت؟ خودش چگونه مردی بود؟ روزها و سالها را چگونه زیست؟
همهی ما میدانیم خیلی خوب است که پدر و مادرها موقع خواب برای فرزندانشان قصه بخوانند، ولی آیا حاضرند با آنها ریاضی هم کار کنند؟ همانطور که کتاب خواندن در خانه بچهها را عاشق کتاب میکند، ریاضی کار کردن در خانه هم آنها را عاشق ریاضی میکند. هدف مجموعه کتابِ «ریاضی خیلی خیلی بامزه» بسیار ساده است؛ هدف این است که ریاضی را قسمتی از زندگی روزمره بچهها کنیم، نه اینکه ریاضی فقط در تکالیف مدرسه باشد. میخواهیم ریاضی هم به اندازهی همان داستانهای قبل از خواب دوستداشتنی شود. میخواهیم ریاضی را به دِسِر بعد از غذای بچهها تبدیل کنیم!
کتاب «خودکار قرمزی کوچولو» داستانی است که براساس یکی از قصههای عامیانه نوشته شده است و داستانی است درباره همکاری و احساس مسئولیت.
«کلهخرها» اولین جلد از مجموعه داستانی چند جلدی، طنزآمیز و تصویری «کله خرها» است که ماجرای یک خانوادهی به ظاهر عادی ولی بسیار متفاوت را روایت میکند.
«کلاد دلافسه» در کتاب «بازی با نور و رنگ در اعماق دریاها» لباس غواصیاش را پوشیده، دست ما را میگیرد و گنجهای مدفونشدهی اعماق اقیانوسها و دریاها را نشانمان میدهد؛ حالا شاید این گنج، کلاه یا لباسی باقیمانده از مسافران کشتی تایتانیک باشد یا مجسمهای از ابوالهول و قسمتهایی از معابد و سنگهای قدیمی، یا حتی تمدنهای نابودشدهای که بهجز چراغقوهی جادویی او به شکل دیگری نمیتوان مشاهدهشان کرد. بله، چراغقوهی جادویی!
«جودی مشهور میشود» از مجموعه کتاب «جوجه دمدمی» ماجرای مشهور شدن، کمک به دیگران و تلاش کردن جودی است و از دید کودک به بیمارستان و همدلی نگاه میکند.
کتاب «پلاستیکهای مزاحم در دریا» با ترکیب داستان و نکات علمی، مشکلاتی که مصرف بالای پلاستیک برای طبیعت به وجود میآورد را روایت میکند.
کتاب «وسلیآباد» دربارهی وسلی، پسربچهای ۸-۷ ساله است که از نظر فکری با بچههای همسن و سال خود وجه اشترکی ندارد. او تابع مد نیست و سرش به کار خودش گرم است اما این موضوع نگرانی والدینش را برمیانگیزد. وسلی در تابستان در باغچهی خانه گلکاری و باغبانی میکند، اما نه گیاهانی معمول مثل گوجه فرنگی و کلم که سایر همسایهها میکارند.
تصویر مادربزرگ بافتنی به دست، تصویر ما بزرگسالان امروز از کودکیمان است. چیزی که این روزها به ندرت دیده میشود؛ مادربزرگی که شگفتی میآفریند و هر سال لباسی برای دخترک میدوزد! «لباس همیشگی من» داستانی درباره دوختن و بافتن و تهیه کردن لباسی است که هر سال میتواند تغییر کند و باز استفاده شود.
کتاب «دفتر خاطرات یک مگس» مجموعهای از خاطرات روزانه، ماجراهای با دوستان و خانواده و آرزوهای بزرگ یک بچه مگس است که میخواهد یک قهرمان باشد. مخاطب در لابهلای خاطرات بامزه و جالب این بچه مگس، با ویژگیهای زیستی مگسها نیز آشنا میشود.
کتاب «دفتر خاطرات یک عنکبوت» مجموعهای از خاطرات روزانه، بازیها، ترسها و آرزوهای یک بچه عنکبوت است. مخاطب در لابهلای خاطرات بامزه و جالب این بچه عنکبوت، با ویژگیهای زیستی عنکبوتها نیز آشنا میشود.
کتاب «دفتر خاطرات یک کرم» مجموعهای از خاطرات روزانه، آرزوها، بازیها و علاقمندیهای یک بچه کرم است. مخاطب در لابهلای خاطرات بامزه و جالب این بچه کرم، با ویژگیهای زیستی کرمها نیز آشنا میشود.
«فندقشکن» یکی از داستانهای کلاسیک ادبیات کودک و نوجوان است که تاکنون چند بار در ایران ترجمه و منتشر شده است.
«جودی آینده را پیشگویی میکند» جستوجوهای جودی برای حدس زدن آینده است. او در این مسیر تجربههای بسیاری پیدا میکند و تلاش میکند به جای حدس زدن آینده خود، آن را بسازد.
«رالف قصه مینویسد» خلاقیت در نوشتن و نگاه تازه به رخدادهای ساده زندگی است. رالف تلاش میکند تا قصه بنویسد، اما نمیتواند قصهای پیدا کند. کم کم راه حلهایی نمایان میشود تا مهارت خود را بالا ببرد.
«جنگ ادامه دارد...» این جملهای است که کتاب «دشمن» با آن آغاز میشود. واژهها به رنگ سرخ و درشت نوشته شدهاند در زمینهای سیاه! کتابِ «دشمن» پیش از آغازِ داستان، از آغازِ جنگ میگوید. «اینجا انگار بیابان است...» و در دو صفحه، چند تکه شاخهی خشک را میبینیم. «... بیابانی با دوگودال...گودالهایی با دو سرباز...» پیرامون هر دو گودالی که دو سرباز در آن هستند، سیم خاردار است و هر دو سرباز، نردبان دارند برای بیرون آمدن از گودال و کلاههایی شبیه هم. همه چیز این دو سرباز شبیه هم است و پرده کنار میرود و داستان آغاز میشود. سربازی در میانهی یک پردهی نمایش قرمز نشسته است با تفنگی در دستاش. و در زمینهی قرمز، در صفحهی روبهرویاش، واژهی «دشمن» سیاه و درشت نوشته شده است. داستان آغاز شده.
کتاب «ماتیلدا» داستان دختری کنجکاو، باهوش و کتابخوان است. اما این ویژگیهای ماتیلدا مورد پسند پدر و مادرش نیست. آنها نه تنها به او نمیبالند، بلکه او را ابله هم میدانند. ماتیلدا با بالا رفتن سن و ورود به مدرسه، توانایی عجیبی در خودش کشف میکند؛ توانایی حرکت دادن اشیا از دور. او از این توانایی برای کمک به کسانی که دوستشان دارد استفاده میکند.
جودی در «دور دنیا در هشت روز و نصفی» با چالشی تازه روبرو میشود، چالشی برای حفظ دوستیها و انجام یک فعالیت گروهی.
کتاب «موش مترو» داستان موشی است که به همراه صدها موش دیگر در مترو زندگی میکند، اما فرق بزرگی با موشهای دیگر دارد. او دلش میخواهد سرزمین پایان تونل را کشف کند، و همین آرزو ماجراهای هیجانانگیزی را برایش به ارمغان میآورد.