کتاب های کودک و نوجوان
خاله سوسکه این قصه بر عکس همه ی خاله سوسکه ها دل خوشی از آقای موشه ندارد و تصمیم گرفتها ست هر جوری شده این قصه ی تکراری را تغییر دهد و با کسی به جز آقا موشه ازدواج کند. به دنبال این تصمیم خاله سوسکه، نویسنده سه همسر و سه سرنوشت مختلف برای او پیش بینی می کند و سه قصه می سازد. در پایان کتاب هم از کودک خواننده می خواهد که او هم قصه ای در مورد داماد جدید حدس بزند و بنویسد.
دوشنبه, ۲۸ شهریور
کتاب لیزا کودکی در مدرسه مجموعه داستان هایی است که لیزا و دوستانش شخصیت های اصلی آن ها هستند. در هر داستان ماجرایی روی می دهد که بحث ها و گفت وگوهای را پیرامون آن رقم می زند.
دوشنبه, ۲۸ شهریور
پسرک روز شنبه به ساحل می رود. موج دریا یک بطری را به ساحل می آورد و پسر آن را به خانه می برد. درون بطری هفت گیاه دیده می شود و او آن ها را در باغچه خانه اش می کارد. روز بعد، یکشنبه باز هم به ساحل می رود.
سه شنبه, ۱۵ شهریور
در خانه ی پسرک شش صندلی بود. صندلی اول و قدیمی ترین آن به پدر بزرگ تعلق داشت و به ترتیب صندلی های قدیمی و کمی قدیمی و قدیمی و خیلی نو و نو متعلق به سایر افراد خانواده یعنی مادر بزرگ، پدر، مادر، خواهرو برادر او بود. پسرک اجازه نداشت روی صندلی آنان بنشیند.
یکشنبه, ۶ شهریور
"کایرا" دختر نوجوان یتیمی است که با پاهای کج متولد می شود و پس از مرگ مادرش می فهمد در دهکده ای که زندگی می کند طبق قوانین حاکم بر آن افراد معلول از حق زندگی کردن محروم اند. پدرش شکارچی ماهری بوده اما شایع است در یک حمله توسط جانورها در جنگل دریده و شکار شده است. کایرا نگران آینده است اما او هنرمند است و برخوردار از قدرتی بی نظیر و استثنایی در بافت پارچه با نخ های رنگی.
شنبه, ۵ شهریور
مجموعه داستان های فانتزی بچه های بدشانس در یک روز معمولی شروع می شود. روزی که ویولت، کلاوس و سانی بودلر فرزندان خانواده بودلر برای وقت گذرانی و تفریح به کنار دریاچه رفته اند. در آن هوای ابری و گرفته کنار دریاچه آن ها هرکدام به کاری سرگرم هستند که آقای پو خبر می آورد خانه شان آتش گرفته و پدر و مادرشان در آتش سوخته و ناپدید شده اند.
شنبه, ۵ شهریور
خلو سر دسته باند عقرب های کشتی بمبک است. فکر بد نکنید! با باند خطرناکی روبرو نیستید. آنان چهار نوجوان آبادانی هستند که در دوران انقلاب در سال ٥٧ و در آبادان و به کمک نوجوان دیگری بنام کیوان که پدرش توسط عوامل ساواک دستگیر شده با هم نقشه ای می کشند.
شنبه, ۵ شهریور
مرد کلاه دودی مرد عجیب و غریبی بود او سال ها یک خواب سیر و درست و حسابی نکرده بود و حتی نخوابیده بود او شب و روز کار می کرد، او سال ها بود نه می خندید، نه به سفر می رفت و نه در دریا شنا می کرد.
یکشنبه, ۳۰ مرداد
" اگر از شهرهای مختلف جهان دیدن کنی، از دیدن مارک های یکسان لباس ها و ماشین ها و رستوران هایی با غذای حاضری تعجب می کنی. این شباهت ها تصادفی نیستند. شهرهای دنیا به شبکه ای بزرگ تبدیل شده اند که شرکت های بزرگ می کوشند از مشتریان شان استفاده کنند."
یکشنبه, ۱۶ مرداد
در یک روز آفتابی خروس به راه می افتد تا دور دنیا سفر کند. اما به زودی احساس تنهایی می کند. بنابراین هنگامی که در راه به دو تا گربه، سه تا قورباغه، چهار تا لاک پشت و پنج تا ماهی بر می خورد پیشنهاد می کند با او همراه شوند.
دوشنبه, ۳ مرداد
سه قورباغه کوچولوی خودخواه در یک جزیره زندگی می کنند. آن ها همیشه بر سر چیزی دعوا می کنند. وزغ بزرگ تمام مدت فریاد "این مال من است! آن مال من است!" آن ها را می شنود.
سرانجام روزی طوفان شدیدی می آید و همه جا را آب فرا می گیرد.
یکشنبه, ۲ مرداد
"میراندا"ی ١٢ ساله با مادرش در آپارتمانی در نیویورک زندگی می کند. نیویورک سال ١٩٧٩. مادر میراندا عاشق شغل وکالت است اما بعد از به دنیا آمدن دخترش مجبور می شود ترک تحصیل کند و اکنون در دفتر وکالت به کارهای اداری اشتغال دارد اما شغلش را دوست ندارد.
یکشنبه, ۲ مرداد
نخستین ماه از فصل بهار است. خرچنگ پاکوتاه کوچولو بزگتر شده و خانه اش که یک صدف کوچک است دیگر برای او مناسب نیست. ناچار صدف خود را برای یافتن خانه ای بزرگتر ترک می کند. او کمی می ترسد اما به زودی صدف مناسب و ساده ای را برای خود پیدا می کند. او در طول یک سال دوستان بسیاری پیدا می کند که خانه اش را تزیین می کنند، از او محافظت می کنند و به او در تمیز کردن خانه اش کمک می کنند.
یکشنبه, ۲ مرداد
در سرزمین ایران گونه های مختلفی از گربه سانان بزرگ و کوچک در نقاط مختلف و به شکل پراکنده زندگی می کنند. افزون بر دو گونه گربه سان بزرگ ایران، یوز پلنگ آسیایی و پلنگ، گونه های متنوعی از گربه سانان کوچک نیز در ایران زندگی می کنند و هر کدام از آن ها از زیباترین و نادرترین گربه های جهان به شمار می روند و در کمتر کشوری در جهان چنین تنوعی به چشم می خورد.
شنبه, ۱ مرداد
زندگینامه ی میکل آنژ با توصیف وضعیت کار و احساسات او بر بالای داربست نمازخانه ی سیستین واتیکان و اشاره به نفرتش از نقاشی آغاز می شود و با شرح تولد او در شهر فلورانس - زادگاه جنبش رنسانس- دوران کودکی و نوجوانی، وضعیت خانوادگی و شناساندن استادانش ادامه می یابد. آن گاه به چگونگی آفرینش آثار جاودانی اش، همچون مجسمه ی داوود، مجسمه ی سوگ مریم و تنها مجسمه ای که به خواست دل خود و نه سفارش پاپ های مختلف واتیکان ساخت و شوربختانه ناتمام ماند می پردازد.
شنبه, ۱ مرداد
روزی بود و روزگاری. کتابی بود با یک سوراخ. وقتی بازش می کردند کتابی می شد با دو سوراخ رو به روی هم که مثل دو پنجره باز، توفانی بین آن ها برپا می شد. این توفان از هوا نبود، از ماجراهای عجیب و باور نکردنی آن طرف سوراخ بود.
شنبه, ۱ مرداد
چرخ گاری تاقان در گل فرو رفته و او مدام بر اسب خود شلاق می زند تا گاری را از میان گل و لای بیرون بکشد، اما نمی تواند. تایتی پیرمرد ریش سفید روستا به کمک اسب می آید تا مانع آزار و اذیت و شلاق خوردن اسب شود.
شنبه, ۱ مرداد
فصل سرما از راه رسیده و خرسی ناچار است دوست خود روباه کوچولو را تنها بگذارد و برای خواب زمستانی به غارش برود. روباه کوچولو خیلی ناراحت است. او تلاش می کند جای خالی خرسی را با برادرانش و مجسمه ای برفی از خرسی پر کند.
شنبه, ۱ مرداد
آن روز، یک روز سخت، وحشتناک و بد برای الکساندر بود. صبح که از خواب بیدار شد، موهایش با آدامس به هم چسبیده بود. هنگام بلند شدن از رختخواب، پایش را روی اسکیت گذاشت و زمین افتاد. بعد ژاکتش را خیس کرد. الکساندر پیش بینی کرد امروز روز چندان خوبی برایش نخواهد بود. برای همین تصمیم گرفت به استرالیا برود. آیا در استرالیا اوضاع بهتر خواهد بود؟
سه شنبه, ۲۸ تیر
با خواندن این کتاب، خواننده ی نوجوان می تواند همراه نویسنده سفری شیرین و شگفت انگیز را آغاز کند. به دیدار مردمی برود که سال ها و قرن ها در سرزمین ما زندگی کرده اند. در این سفر با آن ها زندگی در غارها، در خانه های گلی و آجری ... را تجربه کند... در ساخت و سازها، جنگ ها، پیروزی ها و شکست هایشان شرکت کند. در کتابخانه هایشان کتاب بخواند... با سفالگرها گل را شکل دهد... و سرانجام، لحظه های تلخ و شیرین زندگی آن ها را احساس کند.
سه شنبه, ۲۱ تیر