تحلیل و نقد کتاب بنی و پستانک

خلاصه داستان بنی و پستانک:

بنی، خوک کوچک، صاحب یک برادر شده بود. مادر برای آرام کردن برادر بنی به او پستانک می‌دهد، بنی هم پستانک می‌خواهد اما مادر به او یادآوری می‌کند که دیگر برای پستانک خوردن بزرگ شده است.

نویسنده و تصویرگر:

مترجم:

ناشر: مبتکران

 نقد کتاب بنی و پستانک

خرید کتاب

در کتاب بنی و پستانک، بنی صاحب یک برادر می‌شود. واژه‌ها به ما نمی‌گویند که بنی یک خوک است؛ تصاویر آن را نشان می‌دهند؛ حتی وقتی در صفحه آغازین از برادر بنی گفته می‌شود، تنها یک سبد نشان داده می‌شود. (تصویر۱)

بنی، خودش برادر خواسته اما نمی‌دانسته که داشتن یک برادر کوچک دردسرهایی هم دارد. به‌ویژه اگر توجه مادر به او بیشتر باشد. هرچیزی که برادر کوچک داشته باشد و بنی نداشته باشد، باعث حسادتش می‌شود. بنی از سروصدا و گریه برادرش هم خسته شده. زمانی که مادرش به برادرش پستانک می‌دهد، بنی می‌گوید که او هم پستانک می‌خواهد اما مادر تأکید می‌کند که او بزرگ شده و این تازه شروع سفر بنی و اتفاقاتی است که برای او می‌افتد.

بنی به مادرش می‌گوید که برادرش را بیرون می‌برد اما مادر نمی‌شنود. تصویر به ما می‌گوید که چرا مادر بنی صدایش را نشنیده است؛ یک جاروبرقی در تصویر است! (تصویر ۲) بنی، برادرش را با خودش بیرون می‌برد و پشت در می‌گذارد و پستانکش را می‌گیرد و خوک عروسکی‌اش را به او می‌دهد.

نقد کتاب بنی و پستانک

تصویر ۱ تصویر ۲

بنی می‌دود و دور می‌شود. همه با تعجب به او و پستانکش نگاه می‌کنند. حتی بچه‌ها در مهدکودک او را مسخره می‌کنند اما برای او مهم نیست. تا این‌که با سه بچه خوک قلدر روبه‌رو می‌شود که او را راحت نمی‌گذارند. دنبالش می‌کنند و به پوزه‌اش می‌زنند و پستانک می‌افتد. سگی از راه می‌رسد و بنی را نجات می‌دهد.

سگ از سه فریم قبل‌تر، بدون اینکه متن از آن بگوید، در تصاویر نشان داده شده است و تصاویر، کم‌کم زمینه حضور او برای دفاع از بنی را آماده می‌کنند. (تصویر ۳)

نقد کتاب بنی و پستانک

تصویر ۳

متن به ما می‌گوید که بنی، صدای گریه برادرش را می‌شنود و برمی‌گردد اما ما می‌دانیم که از آن فاصله، صدایی شنیده نمی‌شود. متن می‌خواهد بگوید که بنی نه به‌خاطر کتکی که خورده، بلکه به‌خاطر مسئولیت‌پذیری در برابر برادرش به خانه بازگشته و نکته درخشان داستان در همین است. در کتاب سفر به سرزمین وحشی‌ها هم متن به ما می‌گوید که مکس، بوی خوش غذای مادرش را شنید و پشیمانی و برگشت مکس را به‌رخ او نمی‌کشد. از آن مهم‌تر، وقتی بنی با برادرش به خانه می‌رسد، مادر از او تشکر می‌کند که بچه را نگه داشته.

بنی سفر کرده، با «دیگرانی» مواجه شده و تجربه به‌دست آورده؛ بدون ترس! و مسئولیت‌پذیر شده است.

کتاب بنی و پستانک، یک کتاب تصویری کامل است. موضوع جالب درمورد این کتاب، این است که هم متن و هم تصاویر روایت دارند؛ یعنی هردو بدون هم قابل دریافت و برداشت هستند اما در کنار یکدیگر، مکمل هم می‌شوند؛ مثلاً سگی که به‌کمک بنی می‌آید، از سه فریم قبل‌تر در تصاویر نشان داده شده؛ درصورتی‌که در متن فقط در لحظه کمک از او گفته شده؛ یا حالت‌های بهت‌زده، عصبانی، حسود و بی‌قرار بنی از دیدن برادر کوچکش، چیزهایی هستند که در تصاویر به‌زیبایی و قدم‌به‌قدم نشان داده شده و در متن از آن‌ها گفته نمی‌شود؛ یا قاب‌های زیبایی که تصاویر ایجاد کرده که متناسب با فضای باز و بسته خانه و یا لحظه‌های درگیری بنی هستند.

نویسنده، متنی کودکانه و شیطنت‌آمیز نوشته و تصویرگر، تصاویری کودکانه و شیطنت‌آمیز خلق کرده. لحن تصاویر و واژه‌ها یکی هستند و همخوانی بسیار خوبی در کتاب دارند.

نویسنده
عادله خلیفی
Submitted by editor on