آنچه در زیر می خوانید گزیده ای از مطالب و بازی هایی است که در کتاب " شناخت از طریق بازی: راهنما برای کارگاه های کودکان ۷-۱۴ ساله و گروه های سنی بالاتر «نوشته کواچتسرزیچ، اسلابودانکایانکویچ و دیگران. ترجمه زهره قایینی از سوی کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان در سال ۱۳۷۶منتشر شد.
این بازیها حاصل تجربه مستقیم گروهی از روانشناسان با کودکانی از بلگراد و شماری از شهرهای صربستان است که در نتیجه جنگ آسیب روانی دیده بودند. از آن جا که این تجربه برای همه کودکانی که به گونه ای آسیب روانی دیده اند، مفید و موثر است و چاپ این کتاب دیگر در بازار موجود نیست، کتابک بخش هایی از آن را با علاقه مندان سهیم شده است که در زیر می خوایند :
کار گاه های "شناخت از طریق بازی" جنبهی آموزشی ندارند، اما بر روند رشد کودکان تاثیر می گذارند و به آن ها امکان می دهند تا به تجربه های نو دست یابند. هدف از برپایی چنین کارگاه هایی برانگیختن حس رقابت در کودکان، تقویت قدرت بیان وتجربه های درونی برای آن هاست. روش خلاقانه ی کارگاه ها بر: تجربه ی بازی – شناخت- رشد استوار است. هر کارگاه را همزمان دو نفر اداره می کنند. بهترین روش آن است که هر یک از این دو تسهیلگر با یک گروه از کودکان کار کند، زیرا کمک به کودکان، که خود به گروه های کوچک تقسیم شده اند، ضرورت دارد.
شمارمطلوب شرکت کنندگان هر کارگاه بین ۱۲تا۱۵ نفر است. با کمتر از ۸ نفر، کار سطحی می شود و کیفیت و تاثیر آن کاهش می یابد. لازم نیست که کودکان شرکت کننده در یک کارگاه همسن باشند، اما اختلاف سنی آن ها نباید بیشتر از ۳تا ۴سال باشد. این کارگاه ها نزدیک به دو ساعت زمان می برند. اگر زمان کوتاه تر باشد، اداره کنندگان کارگاه باید دقت کنند که ساختار اصلی آن حفظ شود. اگر هم بیشتر ازمدت تعیین شده به درازا بکشد، باید زمانی را برای استراحت شرکت کنندگان در نظر گرفت.
شرکت کودکان در کارگاه همیشه باید داوطلبانه باشد. اما بهتر است همه ی کودکان در بازی ها شرکت کنند وتنها تماشاگر نباشند. جو کارگاه آزاد و بدون قید است، اما فعالیت ها هدایت شده و دارای ساختار مشخص اند. یکی از نکات مهم در تشکیل کارگاه، تعیین کارهای مجاز و غیر مجاز است. به توافق رسیدن با شرکت کنندگان در زمینه ی چند اصل اساسی سودمند خواهد بود، همچون ورود و خروج از محل تشکیل کارگاه، نظم نشستن، سر و صدا و... اگر با کودکان صمیمانه به توافق برسیم، احتمال بیشتری وجود دارد که کودکان مقررات را رعایت کنند.
بازیهایی آشنایی با یکدیگر و معرفی
این بازیها در صورتی که قبلا اعضای گروه با یکدیگر آشنا نشده باشند برای آشنایی متقابل، و اگر همدیگر را می شناسند برای آشنایی و نزدیکی بیشتر مورد استفاده قرار می گیرند.
اسامی ۱: یک دایره بزنید. خیلی سریع هر کس اسم خود را بگوید.
نام + حرکت (در یک دایره بایستید)« حالا ما به اسامی خود یک حرکت اضافه میکنیم. هر کس اسم خود را میگوید و یک ادا یا ژست در می آورد. بعد گروه به او سلام می کنند. «سلام ---- (نام کسی که خود را معرفی کرده است) و همزمان ادای او را تکرار میکنند.
نام + چیزی که دوست دارم (به شکل دایره بنشینید) «حالا هر کس باید اسم خود و چیزی را که دوست دارد بازگو کند. برای مثال: من کتی هستم و گلها را دوست دارم...»
کاری که می توانم خوب انجام دهم (به شکل دایره بنشینید) «همه افراد حلقه نام و کاری که خوب میتواننند انجام دهند را بازگو کنند، برای مثال، اسم من جان است. من میتوانم خوب آواز بخوانم.
بازی های دستگرمی
بازیهای دستگرمی قبل از موضوع اصلی کارگاه بازی میشوند. در این بازیها شرکت کنندگان با انجام حرکتهای بدنی، حرکت در فضا یا بیان جملات به شکل غیر معمول، آرام میشوند و خود را باز و رها میکنند.
شکلکهای «یکی از بچه های شرکت کننده یک شکلک در میآورد و آن را به بغل دستیاش «رد» می کند . نفر بعد شکلک را میگیرد و به سومی «رد» میکند و همین طور تا آخر دایره».
گروه نافرمان
یک «رهبر» (ارکستر) انتخاب می کنیم و بقیه هم گروه کر خواهند بود. رهبر ارکستر با انجام حرکات مختلف گروه را هدایت میکند که چه کاری انجام دهند. اما از آنجا که گروه کر، یک گروه نافرمان است، هر کار که رهبر ارکستر میگوید خلافش را انجام می دهد. برای مثال، وقتی رهبر میایستد، همه گروه چمباتمه می زنند، وقتی رهبر دست چپش را بالا میبرد، گروه پای راستش را بالا میبرد...».
یک نفر را مجسم کنید
به صورت یک دایره بنشینید و حدس بزنید چه کسی را مجسم کرد ایم را با هم بازی می کنیم. یک نفر از گروه برای حدس زدن انتخاب می شود و چشم بند می زند. بقیه افراد گروه با صدای آهسته با هم صحبت می کنند و تصمیم می گیرند که یک نفر را انتخاب کنند و به تجسم و تصور در آورند . همه به نوبت، یکی از ویژگیهای ظاهری آن فرد مورد نظر را بازگو می کنند. (برای مثال : یک دختر است... موهایش بلند است... شلوار قرمز پوشیده است...صورتش کک و مک دارد... یک برادر بزرگتر دارد...) اطلاعات غلط نباید بدهید. بعد از آنکه همه یک مشخصهای از آن فرد دادند، کسی که چشم بند بر چشم دارد حدس می زند که چه کسی را گروه مجسم کرده است. وقتی او حدس زد، نوبت شخصی که گروه او را مجسم کرده بود میشود که حدس بزند. چند دور این بازی را می کنیم».
به همین طریق بازی یک جسم را مجسم کنید را می توانید اجرا کنید. به جای شخص یک شیء را انتخاب می کنید.
بزرگ – کوچک ۱
به صورت یک دایره بنشینید. این بازی جالبی است که در آن دو کلمه کلیدی وجود دارد: بزرگ و کوچک. همه در جمله خود از این دو کلمه استفاده می کنند. برای مثال: روی خروس بزرگ یک ابر کوچک است، و بعد نفر بعد می گوید روی ابر کوچک یک خال بزرگ ست. نوبت به هر کس رسید، قسمت آخر جمله نفر قبل را تکرار می کند و خودش چیز جدیدی به آن اضافه می کند»
پیشنهاد: اگر بچه ها بخواهند بازی را ادامه دهند، می توانید با کلمات خشک – تر و یا صاف – کج بازی کنید.
بزرگ – کوچک (۲)
در این بازی دوباره گرد می نشینیم و همه از دو کلمه کلیدی استفاده می کنند: بزرگ و کوچک. همه در جملات خود از این دو کلمه استفاده می کنند اما دو رنگ را هم ر جمله های خود می آورند به این صورت، برای مثال: «مورچه آبی بزرگ عاشق پنبه دوز بنفش کوچک است» نفر بعد ادامه می دهد: پینه وز بنفش کوچک روی نیلوفر ابی سفید بزرگ نشسته است . بنابراین هر کس آخر جمله نفر قبل خود را تکرار می کند و بعد یک چیز جدید اضافه میکند در جملات خود از بزرگ – کوچک که با رنگی توضیح داده شده اند، استفاده کنید.»
بزرگ – کوچک (۳)
در این بازی نیز گرد مینشینیم و همه از دو کلمه بزرگ و کوچک استفاده می کنند و نام یک قسمت بدن را نیز به آمها می آورنتد . من شروع می کنم. رو سر من یک پای کوچک، نفر بعد ادامه می دهد. روی یک پای کوچک ، یک ... بزرگ، و یک قسمت بدن را می گوید. بنابراین هر کس قسمت دوم جمله نفر قبل را تکرار می کند و خودش نیز چیزی به جمله اضافه می کدن.
بازی های اعتماد، همکاری و همبستگی گروهی
در این بازی ها، از حرکات بدن، حرکت در فضا، بیان لفظی و شکلهای گرافیکی استفاده می کنیم. می توان این بازی ها را دو به دو یا کل گروه با هم بازی کنند. هدف مشترک این بازی ها رشد و گسترش همکاری و اعتماد میان اعضای گروه است. که در آخر منجر به تقویت و حفظ همبستگی و یکپارچگی گروهی می شود. با انجام این بازی ها، بچه ها کارگاه های بازی را محل امنی می یابند که می توانند خود را آزاد و رها بیان کنند.
انگشت مرا دنبال کن
دو به دو تقسیم می شویم و روبروی هم می ایستیم. یکی از دو نفر انگشت نشانه خود را در جلوی بینی دیگری می گیرد، با فاصلۀ تقریباً ۱۰ سانتی متر. با علامت من، انگشت خود را در هوا به حرکت در می آورد: بالا – پایین، چپ – راست، در یک دایره، بپر بالای صندلی، برو زیر صندلی ... جفت هر کس نیز باید انگشت او را دنبال کند و تلاش نماید که فاصله ۱۰ سانتی متر را از دست ندهد، گویی که بینی او با یک نخ به انگشت جفت خو وصل است. بعد از مدتی نقشها را با هم عوض می کنند.
جفتهای (۱) نگاه مراه دنبال کن
دو به دو تقسیم می شویم و روبروی هم می نشینیم . از هر دو جفت یک نفر اطراف اطاق را در هر جهت که می خواهد نگاه می کند. نفر دوم موظف است که نگاه اول را دنبال کند. بعد از یک دقیقه جفتها نقشهای خود را عوض می کنند.
جفتهای (۲) – آیینه (۱)
روبروی یکدیگر بایستید. یکی از دو نفر، یک ژست می گیرد و نفر بعد تلاش می کند که همان ژست را مثل اینه تقلید کند. بعد از مدتی نقش ها را عوض کنید.
درخت بید
حالا یک بازی خیلی ظریف و بسیار زیبا می کنیم. من یک داوطلب نیاز دارم که وسط دایره بایستد. او یک درخت بید خواهد بود. می دانید درخت بید چه درختی است؟ درختی بسیار ظریف با شاخه های نازک و برگهای کوچک که نزدیک آب می روید. از آنجا که بسیار درخت ظریف و نازکی است، فقط با یک نسیم به نوسان در می آید. حالا دستهایمان را در جلوی خود صاف نگاه می دایم به طوری که کف دستمان به طرف خارج باشد و به ارامی درخت بید را خم می کنیم درخت بید می گذارد که باد آن را به نوسان در اورد، و باد، که ما هستمی، آن را تکان می دهد، خیلی آرام.
پشنهاد
بازی درخت بید بهترین نمونه بازی ها «اعتماد» است . خود «درخت بید» اگر کاملاً احساس آرامش کند و به دو نفری که او را به نوسان در می اورند اعتماد کند، بسیار لذت می برد. از سوی دیگر گروه هم بر آن می شود که از اعتماد او سوء استفاده نکند، چون همه بار «درخت بید» می شوند.
گروه (۱) : حالا همه در یک دایره بایستید و همدیگر را با دستهایتان محکم بگیرید. ارام به سمت دیگران حرکت کنید و بعد همانطور که دست در دست دیگری هستید و به دیگران برخورد می کنید و گری می کنید. وقتی همه بهم گره خوردیم، دستهای یکدیگر را می گیریم و به حالت اولیه بار می گردیم و می ایستیم تا آن گروه ها از هم باز شوند.
گروه (۲): حالا همه به شکل دایره بایستید و دستهایتان را از هم باز کنید. حالا چشم هایتان را ببینید و آرام به سمت مرکز دایره بروید و کورمال کورمال دنبال دو دست آزاد بگردید تا آن را بگیرید. هیچ دستی نباید آزاد بماند و یاد و دستی نباید یک دست را بگیرند. وقتی همه دستها همدیگر را پیدا کردند و گرفتند، شروع می کنیم گروه ها را به آهستگی باز می کنیم، اما اجازه نمی دهیم دستهایمان رها شوند. در پایان، در یک دایره قرار می گیریم، یا به شکل هشت لاتین (۸) ، یا دو تا دایره. ممکن است بعضی ها پشتشان به سمت دایره باشد اما آنها هم از هم باز می شوند.
پیامهای (۱): گرد بنشینید. همه باید یک پیام زیبا برای بازیکن کناری خود فکر کنند . پیام را بلند بگویید . همه به نوبت باید این کار را بکنند.
پیامهای (۲): پیام قشنگی برای یک نفر در این جمع می فرستم، اما این بار از یک مأمور پست استفاده می کنم. نفر کنار من، اولین مأمور پست در این بازی خواهد بود. من پیام قشنگی را در گوش او آهسته می گویم و او پیام را برای کسی که پیام برای او بوده است می برد، در گوش آن فرد پیام را می گوید و او پیام را بلند ادا می کند تا همه بشنوند و در ضمن ببینیم که ایا پیام همان است که فرستاده بودیم. حالا گیرنده، مأمور پست می شود و از جای خود بر می خیزد و مأمورت پست قبلی جای او می نشیند و حالا او پیام زیبایی می فرستد تا به آخر که همه پیام زیبایی دریافا کنند.
پیشنهاد: قوانین این بازی را باید خیلی روشن و دقیق برای بچه ها توضیح دهید. با این همه، بچه های کوچک اغلب خیلی دیر متوجه همه نکات می شوند و تا مدتی احتیاج به کمک دارند. مقررات بازی را بخاطر آنها بیاورید، چه کسی و چه موقع باید پیام را بفرستد، چه کسی و چه موقع مأمور پست، فرستنده می شود، چه کسی بلند می شود و چه کسی می نشیند.
بازیهای سنتی
در اینجا چند بازی سنتی پیشنهاد شده است . برخی از آنها برای موضوعهای اصلی کارگاه بسیار مناسب هستند. اما برخی از آنها به موضوع اصلی ربطی ندارند. اما بچه ها آنها را دوست دارند. به هر حال این بازیها را به بچه ها پیشنهاد می کنیم، چون آنها را یاد می گیرند و وقتی تنها هستند بدون حضور بزرگترها می توانند بازی کنند.
یک پیرمرد: در این بازی تعدادی تکه کاغذ سفید نیاز داریم. روی سه تا از آنها سه نقش را می نویسیم: یک پیرمرد، یک دزد و یک قاضی. حالا این سه تکه کاغذ را تا کرده و همراه با تکه های سفید کاغذی که در مجموع به تعداد بازیکنان است، در یک کلاه می ریزیم. بچه ها کاغذها را بر می دارند. پیرمرد و قاضی خود را معرفی می کند. اما دزد مخفی باقی می ماند. پیرمرد آوازی را می خواند: من پیرمرد هستم، گاو من با دو و سه شاخ دزدیده شده است و ن حدس می زنم که ... دزدیده است. و پیرمرد بدون تامل اسمی را می گوید اگر او نام دزد را درست حدس زده بود، قاضی مجازات برای او تعیین می کند. برای مثال: دور دایره را با لی لی طی کن، یک گل کوچک بیاور و به یک نفر بده، یک آوازی بخوان... اگر پیرمرد حدسش غلط باشد، قاضی تنبیهی برای پیرمرد در نظر می گیرد. بعد دوباره همه کاغذها را در کلاه می ریزند و دوباره بازی را از ابتدا شروع می کنیم.
ماهیگیر و ماهیهای کوچک: در این بازی یکی از بچه ها ماهیگیر می شود و بقیه ماهی های کوچک می شوند. ماهی های کوچک به اطراف می دوند و ماهیگیر دنبال آنها می کند. وقتی یک ماهی را گرفت، آن ماهی ماهیگیر می شود بعد آن دو ماهیگیر دستهای هم را می گیرند و با هم به دنبال ماهی های دیگر می دوند. هر چه ماهی بیشتر گرفته شود، تور ماهیگیر بزرگتر می شود و ماهیها دیگر اسانتر گرفته می شوند.
یک گربه دور تو راه می رود: کف اطاق گرد هم می نشینیم. ما یک بچه را انتخاب می کنیم که در این بازی نقش گربه را بازی می کند و بقیه هم موش می شوند. گربه یک دستمال بر می دارد و در دستش نگاه می دارد و بیرون از دایره، دور می گرد. در آن هنگام، بقیه ما خواهیم خواند: یک گربه دور تو می گردد، مواظب دمت باش، کور نباش، چون اگر کور باشی، دمت کنده می شود. گبه در حالت پشت ما می رود چندین بار اداهای مختلف درمی آورد، انگار دستمالش دارد می افتد. در حالی که آواز نیز خوانده می شود، یا در پایان آواز، گربه دستمال را پشت یک نفر می گذارد. اگر آن موش متوجه دستمال شد، دور دایره می دود تا قبل از گربه به جای خود برسد و گربه هم می دود تا زودتر به جای موش در دایره برسد. اگر موش تا زمانی که گربه دوباره به او برسد ، نفهمد که دستمال پشت اوست، از بازی بیرون می رود و وسط دایره می نشیند و همان گربه بازی را ادامه می دهد. اگر گربه به محل خالی در دایره رسید، موشی که آنجا نشسته است حالا گربه می شود.
روز – شب: در یک دایره بایستید وقتی می گویم روز، می ایستید و وقتی می گویم شب، همه چمباتمه می زنید. اگر اشتباه کنید از بازی خارج می شوید.
کارگاه بازی
برای گروه سنی ۷-۱۱ سال:
اشیاء درون یک کیسه
آرم ها: بچه ها روی کاغذهای سفید یا رنگی هر طرحی که می خواهند می کشند و سپس آن را رنگ می کنند. روی آن نام خود را می نویسند، نام کوچک یا هر اسمی که دلشان می خواهند به آن اسم نامیده شوند.
موضوع اصلی
کیسه های اسرار آمیز
در این بازی از بچه ها خواسته می شود که فقط با لمس کردن (بدون دیدن) مهتمرین ویژگیهای یک شیء را تشخیص دهند، و سپس آن اطلاعات را با کلام به هم ارتباط دهند. در همان زمان، آنهایی که گوش می دهند باید آن شرح و تفسیر را، که اغلب ناکامل است، نقاشی کنند. بنابراین تصویری که از آن شیء ساخته شده، بر اساس شرح و تفسر لفظی بوده که از لمس آن شی، به عنوان تنها منبع اطلاعاتی نتیجه شده است. از آنجا که بازیکنان تنها به یک نوع منبع اطلاعاتی محدود می شوند (لمس کردن یا توضیح کلامی) درمشاهده ویژگیهای مهم اشیاء حساس می شوند، در نتیجه دقیق ترین تصویر یک شیء را می توانید ترسیم کنید.
شیوه کار:
۱– مربی بازی را به بچه ها معرفی می کند.
۲- بچه ها به دو گروه تقسیم می شوند. بچه ها در هر گروه دو تا دوتا تقسیم می شوند: لمس کنندگان و نقاشان. لمس کنندگان شیء را توضیح می دهند، نقاشان آن را می کشند.
۳- لمس کنندگان نقاشی یاران خود را تصحیح می کنند، و نقاشان آن شیء داخل کیسه را که کورکورانه کشیده اند، لمس می کنند.
۴- مقایسه نقاشیس های دو گروه و قضاوت راجع به آن که اشیاء داخل کیسه ها همان هستند یا فرق دارند.
۵- درستی تشخیص را چک می کنند.
مربی بازی را به بچه ها معرفی می کند. من در پارک دو تا کیسه نزدیک هم پیدا کردم. یادداشتی روی آنها بود مربی با صدای بلند مضمون یادداشت را می خواند: «این هدیه ای است برای بچه ها از طرف... (نام مرکز یا موسسه را بگوئید). » این دو کیسه نیرویی جادویی دارند. در یکی دو شیء مختلف است. در دیگی هم و شی مختلف دیگر است. اما هنوز نمی دانیم که اشیائ دو کیسه شبیه به هم هستند یا نه اگر شما با سه حدس جوار درست را بدهید، کیسه به شما پاداش خواهد داد. شما فقط با لمس کردن و نقاشسی کردن، نه با نگاه کردن، حدس می زنید. به یکی از شما چشم بند می زنیم، و آن یک نفر شی درون کیسه را لمس می کند، همانطور که آن را لمس می کند راجع به آن صحبت می کند و دیگری شی ء ندیده را مطابق با توضیجات نقاشی می کند. اما دقت کنید، کسی که لمس می کند نقاشی نمی کند و کسی که نقاشی می کند لمس نمی کند . بازی سه دور انجام می شود، یعنی سه بار اشیاء داخل کیسه عوض می شوند و کل برنامه و تشخیص، چه اشیاء و کیسه شبیه باشند یا نه، سه بار تکرار می گردند.
مربی بچه ها را به دو گروه تقسیم می کند (هر کیسه برای یک گروه). بعد از آن، بچه های هر گروه دو به دو تقسیم می شوند. لمس کنندگان و نقاشان (برای هر کیسه باید یک جفت دو نفر) لمس کنند انتخاب شوند، چون دو شیء در کیسه است). سپس برای دور اول، زوج اول لمس کنندگان و نقاشان انتخاب می شوند.
چشم لمس کنندگان را می بندیم. لمس کننده دستش را روی کیسه می گذارد و شیء درون کیسه را برای نقاشی توضیح می دهد، اما باید دوباره یادآوری کنم که اصلاً نباید داخل کیسه را نگاه کنید. هر کس فقط شیء خود را لمس می کند و توضیح می دهد. بدین معنی که به شما اجازه داده نمی شود که سایر اشیاء درون کیسه خود یا کیسه های دیگران را لمس کنید. نقاش باید به حرفهای لمس کننده گوش دهد و فقط آنچه او می گوید، بکشد.
وقتی بچه ها کار توضیح و کشیدن شیء مرموز را تمام کردند، مربی می گوید: لمس کنندگان چشم بندهای خود را بردارند. به نقاشی ها نگاه کنید. در صورت لزوم می توانید چیزی به آنها اضافه کنید یا تغییراتی بدهید، اما دیگر نمی توانید به شیء دست بزنید و شما نقاشان می توانید شیء داخل کیسه را لمس کنید اما دیگر نمی توانید چیزی به نقاشی اضافه یا کم کنید.
وقتی این بخش از بازی تمام شد، این رهنمودها را بدهید: حالا لمس کنندگان از هر دو گروه با نقاشی ها به وسط دایره می آیند تا ببینیم آیا نقاشی ها همان اشیائ داخل کیسه ها هستند یا نه. مربی بحث را به سمتی هدایت می کند که بچه ها نقاشی ها را مقایسه کنند و تصمیم بگیرند که کدام تصویر درستی از اشیاء داخل کیسه ها هستند.
مربی وظیفه دارد که بچه ها را کمک کند تا در تشخیصهای خود قبل از همه بر شباهتهای نقاشی ها تکیه نکنند (که نباید پذیرفته شوند) بلکه با استفاده از توضیحاتی که قابل ترسیم نبودند. (نرمی، سردی، پر مویی، فلزی...) به نتیجه برسند. مربی باید به بچه ها کمک کند که در تشخیص خود به تصاویر گرافیکی ناقص بهای زیادی ندهند.
در دادن حکم، لمس کنندگان هر دو گروه باید حضور داشته باشند. بدین طریق مقایسه ها و آرای آشفته و بی نظم کاهش می یابد . علاوه بر این، لمس کنندگان بیش از دیگران درباره اشیاء اطلاعات دارند و بنابراین دراین فرایند بیش از همه ذینفع هستند.
اشیاء را از کیسه ها خارج می کنیم، صحت مقایسه و تصمیم گیری هر ود گروه چک می شود. دستیار به طور مخفی دو شیء در کیسه ها می گذارد و دور جدیدی با لمس کنندگان و نقاشان آغاز می شود.
وظایف
دور اول: در دو کیسه یکی از اشیاء یکی بوده و دیگری با هم متفاوتند (کیسه اول، مداد، جغجغه، کیسه دوم: مداد ، معکب)
دور دوم: در دو کیسه هر دو شی یکی هستند (کیسه اول و دوم هر کدام شامل: یک حلقه و یک مکعب سوراخ دار)
دور سوم: در دو کیسه یکی از اشیاء یکی بوده و دیگری متفاوت (اما شبیه به هم هستند) : (کیسه اول : شکلات ، یک ریل، کیسه دوم شکلات و یک ریل – بخش های مختلف یک ریل اسباب بازی، که در عین شباهت منحنی های متفاوت دارند. )
پیشنهاد: از اشیاء دیگر هم می توانید استفاده کنید. فقط ضروری است که اشیاء در دورهای مختلف بازی یکی باشند، شبیه باشند، یا متفاوت باشند در دور اول اشیایی که مورد استفاه قرار گرفته اند را می توان نام برد. در دور دوم و سوم اشیا نامی ندارد بلکه می توان شباهت آنها را به چیزی ذکر کرد یا یادآور شیء دیگر باشند. بعلاوه وقتی در دو کیسه اشیایئ یکی باشند باید رنگشان هم مثل هم باشند. در دور آخر می توان در کیسه آب نبات یا شکلات گذاشت تا آنها را کیسه سحرآمیز به بچه ها جایزه بدهد.
هر چقدر تعداد اشیاء درون کیسه ها و دور بازی بیشتر باشد، بازی دشوارتر خواهد بود. مواظب باشید که بین گروه ها جو رقابت به وجود نیاید. اگر چنین اتفاقی افتاد، مربی باید فوراً روشن سازد که هیچ نوع رقابتی وجود ندارد، و موفقیت آنها بستگی به تشخیص مشترک و صحت آن دارد بدین معنی که آنها باید همکاری کنند نه رقابت. وقتی زوجهای «لمس کننده» و نقاش را انتخاب می کنیم، مربی باید تلاش کند که همه بچه ها را در بازی شرکت دهد.
مواد:
مواد برای آرم ها: کاغذ سفید یا رنگی، ماژیک یا مداد شمعی، قیچی، سنجاق (برای آرم ها)
برای بازی اصلی: ۴ دستمال برای بستن چشم ، ۲ کیسه و ۱۰ شیء (همانطور که در توضیح بازیها گفته شد هم شبیه و هم متفاوت باشند.)
زیبا و قشنگ
آرم: بچه ها «هر چه دوست دارند» را نقاشی می کنند و دورش را می برند و آرم درست می کنند. می تواند هر چه باشد: یک کیک خوشمزه، یک اسباب بازی، یک حیوان، یک شخص.
بازی اولیه
کلمات زیبا – وحشتناک
در این بازی بچه ها با راهنمایی دو کلمه بی معنا را خلق می کنند، معنای یک از آنها چیزی زیبا و دیگری وحشتناک خواهد بو. این بازی مقدمه موضوع اصلی است. لازم است که بچه ها ایده یا فکری وحشتناک در ذهن داشته باشند، تا در بازی بعدی که یک تخیل هدایت شده است بتوانند آن را مشخص کنند.
همه افراد گروه روی کف زمین می نشینند. مربی به بچه ها می گوید: حالا کلمات زیبای مخلتفی می گوئیم که معنی داشته باشد. سعی کنید هر چه می توانید کلمات زیبا به یاد آورید. ما همه این کلمات زیبا را روی یک ورق کاغذ می نویسیم. آنها را وادار کنید که تا می توانند کلمات زیبا به یاد آورند. آنها را روی کاغذ یا تخته سیاه بنویسید: خوبه، حالا کلمات وحشتناک معنی دار بگوئید. کلمات که واقعاً بد و ترسناک هستند. کلمات وحشتناک را نیز طرف دیگر کاغذ یا روی تخته می نویسید، به طوری که کلمات زیبا ووحشتناک ضد هم باشند.
وقتی همه کلمات زیبا و وحشتناک نوشته شدند، بچه ها با راهنمایی مربی کیفیت های اولیه مشخصه زیبا را جستجو می کنند (برای مثال، گرم، نرم، روشن، شاد...) این کیفیت ها در کنار کلمات زیبا نوشته می شوند. برای مثال در کلمه خورشید چه چیز زیباست، (خورشید اولین کلمه فهرست کلمات زیباست) و همینطور از بچه ها درباره هر کلمه سوال می شود تا ۳-۴ کیفیت ایده «زیبا» مشخص شود.
همین کار را با کلمات وحشتناک تکرار می کنیم: چه چیز در کلمه وحشتناک است، این کلمه نیز در اول فهرست کلمات وحشتناک قرار دارد. از بچه ها سوال می شود تا ۳-۴ کیفیت اولیه ایده وحشتناک به دست اید (تاریک، سرد، ترس، غمگین و ...)
بچه ها بر اساس یکی از کیفیت های زیبا، کلمه ای تازه که وجود ندارد می سازند، که از حالا به بعد در این بازی معنی زیبا می دهد. کیفیت های تعیین شده برای زیبا بلند خوانده می شود و مبی می گوید: حالا یک کلمه جدید و بدنو معنی می سازیم. کلمه ای که تاکنون وجود نداشته است، اما دارای همه کیفیت هایی است که ما درباره زیبا گفته ایم.
این کلمه به نظر ما زیبا می آید (اگر چند کلمه پیشنهاد شد، یکی را انتخاب کنید). به همین طریق بچه ها بر اساس کیفیتی برای وحشتناک باید کلمه ای جدید بسازند که وجود ندارد، که از حالا به بعد در این بازی معنی وحشتناک می دهد یک کلمه جدید برای وحشتناک بسازید که تاکنون وجود نداشته است .
موضوع اصلی
آن وحشتناک مضحک چیست؟
هدف از این تخیل هدایت شده آن است که بچه ها در جوی که احساس آرامش و حمایت می کنند با منابع بالقوه ترس «بازی» کنند . این بازی زمانی معنا و حقانیت می یابد که فرد با کلمه انتخابی و بی معنای وحشتناک در ذهن خود منبع واقعی و مشخص ترس را تصور کند یا در همان سطح شناخت باقی بماند که ترس با هیچ شیء خاصی در ارتباط نیست.
شیوه کار
۱- آرامش
۲- تخیل هدایت شده
۳- خروج از تخیل
مربی همه داستان را با آهنگی یکنواخت و آرام بازگو می کند، گاه گاه مکث می کند تا به بچه ها فرصت دهد هر تصویر را تصور کنند: روی کف اطاق دراز بکشید کاملاً آرام و راحت باشید و نفس عمیق بکشید. چشم هایتان را ببنیدید.
فکر کنید که ... (کلمه وحشتناک انتخابی) روی سقف اطاق است، در وسط سقف، با چسب به سقف چسبیده است و حرکت نمی کند، وقتی به شما نزدیک شود و شما کاملاً در امان هستید حالابه دقت به ... نگاه کنید می توانید آن را ببنید. شبیه چیست؟می دانید که به سقف چسبیده است و با نگاه کردن به آن هیچ اتفاقی برای ما نمی افتد.
حالا رنگ آن تغییر می کند. فرض کنید نارنجی بود.. و حالا آبی... و حالا صورتی است. فکر کنید حالا یک جفت کفش کتانی سبز به چا دارد. به کفشهای سبز ... نگاه کنید . فکر کنید دامن قرمز خالدار بر تن دارد و به موهایش روبان زرد زده است. حالا با این لباس ها فکر کنید دستهایش را محکم روی سقف می زند.
فکر کنید راه افتاده و به سمت گوشه ای از سقف می رود... بعد گوشه دیگر... خودش را در یک گوشه جمع می کند، جمع می شود، کوچک می شود به اندازه یک پینه دوز... حالا یکی از پاهایش بزرگتر می شود... دوباره کوچک می شود... دماغش بزرگ می شود.. و بعد دوباره کوچک می شود.
حالا دوباره به وسط سقف می رود. خمیازه می کشد، انگار خوابش می آید. دوباره کوچکتر می شود، اندازه یک نقطه. حالا هر چقدر می خواهید آنرا بزرگ کنید.... حالا کمی آن را به هم بریزد ... به آن ماتیک قرمز بزنید... حالا وسط سقف نشسته است، آواز می خواند و گیتار می زند وقتی آوازش تمام شد می نشیند، یک پستانک دهانش می گذارد و راضی به نظر می رسد.
حالا تصورکنید که یک تکه طناب او را نگاه داشته است و آن طناب می تواند پایین و بالا برود. وقتی شما طناب را می کشید، ... به طرف سقف بالا می رود، و وقتی آن را شل می کنید با طناب پایین می آید. خوب حالا اجازه دهید کمی پایین بیاید... هر چقدر می خواهید، و بعد دوباره آن را بالا ببرید. می توانید هر چقدر می خواهید این کار را تکرار کنید.
وقتی آن را خیلی پایین آوردید، به شما نزدیک شد، به آن نگاه کنید، شاید دیگر آنقدر وحشتناک نباشد... شاید بتوانید به او بگویید سلام... شاید بتوانید اسم خودتان را به او بگوئید . پستانک را از هانش بردارید تا نامش را به ما بگوید، نام حقیقی اش را ما نام ... بر او گذاشته ایم . اما شاید نام او چیز دیگری باشد.
بگذارید نامش را بگوید به دقت به او نگاه کنید. شاید تنهاست چون همه از او می ترسند. شاید او می خواهد با شما دوست شود اما نمی داند چطور، شاید بتوانیم انگشت کوچکمان را به طرف او دراز کنیم تا با او دست بدهیم. شاید بتوانیم به او شیرینی یا شکلات تعارف کنیم... حالا او به سقف باز می گردد، یا نزد شما می ماند، یا جای دیگری می رود... بگذارید هر کاری می خواهد انجام دهد.
خوب ، حالا کمی خودتان را تکان دهید، دست و پاهایتان را بکشید، آرام چشم هایتان را باز کنیدو بایستید.
بازی های پایانی:
۱ - «خنده دارترین وحشتناک» را بکشید.
بچه ها یکی از خنده دارترین شکل وحشتناک ...خود را به هنگامی که در تخیل فرو رفته بودند نقاشی می کنند.
۲- بحث گروهی:
هر بچه وحشتناک... خود را نشان می دهد. شبیه چیست، چگونه آن را تصویر کرده بود، وقتی خیلی مضحک شده بود، چه شکلی داشت، آیا وقتی با شما آشنا شد نامش تغییر کرد یا همان نام را داشت...
نمایشگاهی از تصاویر «مضحک – وحشتناک» درست کنید.
مواد
مواد لازم برای ساختن آرم ها
تخته سیاه یا یک ورق کاغذ بزرگ که روی دیوار آویزان کنید تا کلمات زیبا و وحشتناک را روی آن بنویسید.
گچ یا ماژیک
کاغذ برای نقاشی مضحک ترین موجود وحشتناک
مشاجره برای بهترین معلم
آرم: صورت معلمی که بچه ها دوست دارند نگاه کنید، یعنی معلمی که دوست دارند داشته باشند (در آخر کارگاه آرمها را روی پوستر کنار هم و در چند ردیف بچسبانند، مثل یک عکس گروهی. قاب قشنگ برای دور آن درست کنید.
بازی معرفی
بحث گروهی:
ارائه آرمها: هر کس بگوید که چه معلمی را کشیده است و چرا؟
می توانید بگویید این چه نوع معلمی است؟ (مربی و دستیار با میمیک و حالتهای صورت شخصیت های مختلف معلم را نشان می دهند و بچه ها حدس می زنند که چه نوع معلمی است).
۱– دستیار با پانتومیم یک معلم عصبی را نشان می دهد: او بچه ها را می زند، داد می زند، تهدید می کند، با عصبانیت به آنها نگاه می کند.
۲- دستیار با پانتومیم یک معلم کسل کننده را نشان می دهد: او خمیازه می کشد، از پنجره به بیرون خیره می شود، مایل نیست به حرف بچه ها گوش کند، بهت زده به آنها نگاه می کند.
مربی از بچه ها دعوت می کند که با پانتومیم چند نفر از معلم های خود را نشان دهند، و دیگران باید حدس بزنند او چه نوع معلمی است . مربی از بچه ها می خواهد معلمی را که او می خواهد نشان دهند:
۱– معلمی که پر شور است، و با علاقه به بچه ها پاسخ می دهد.
۲- معلمی که دانش آموزان را تحریک و تشویق می کند تا سوالات را پاسخ دهند.
بازی مقدماتی برای موضوع اصلی
انواع من یک داستان برای شما می گویم:هر کس در جمع که گرد دور هم نشسته اند، یک یا دو جمله راجع به بهترین معلم ممکن در جهان بازگو می کند.
پیشنهاد: اگر شخصیت های مورد دلخواه بچه ها ضد یکدیگر بوند، فقط آنها را یادداشت کنید. اراد مختلف رفتارهای متفاوتی را می پسندند. (برای مثال، برای برخی معلم سختگیر مطلوب است و برای برخی چنین نیست.
موضوع اصلی
مشاجره برای بهترین معلم
بچه ها برای انتخاب بهترین معلم یک ژوری (هیئت داروی) تشکیل می دهند و برنامه ای برای آن تنظیم می کند. بنابراین بچه ها در جایگاهی قرار می گیرند که معیارهای خود را برای یک معلم خوب، توضیح دهند و به طور غیر مستقیم مردم را به طور کلی ارزشیابی کنند، همچنین در طول بازی با خودشان به عنوان شرکت کننده ای فعال در ایجاد روابط خلاقانه در مدرسه، روبرو می شوند.
روش کار
۱– بچه ها با گفتگو و مطالعه تحریک می شوند که خود را به عنوان عضو ژوری که باید معلم جدیدی را انتخاب کند، تصور کنند.
۲- بچه ها برای یک معلم جدید یک آگهی درست می کنند.
۳- بچه ها فهرستی از سوالات متقاضیان گردآوری می کنند.
۴- بچه ها با متقاضیان مصاحبه می کنند.
۵- بچه ها پاسخ ها را رسیدگی می کنند، تصمیم می گیرند و فهرستی به ترتیب اولویت آنها تهیه می کنند.
۷- مراسم انتخاب معلم با توضیح و پاسخ به درخواستهای مابقی متقاضیانی که استخدام نشده اند
به بچه ها پیشنهادمی شود که می توانند یکی از معلم های خود را با معلم جدیدی عوض کنند . ابتدا آنها بحث می کنند که کدام معلم را بردارند و معلم جدید را چگونه انتخاب کنند. مربی آنها را به سوی این ایده راهنمایی می کند که برای انتخاب معلم جدید باید آگهی بدهند. حالا درباره آن فکر کنید. شما یک موقعیت منحصر به فرد به دست آورده اید که معلم خود را خودتان انتخاب کنید.
بررسی کنید که معلم چه درسی را می خواهید عوض کنید. وقتی آنها به توافق رسیدند، مربی می پرسد: می خواهیم چگونه این کار را انجام دهیم؟ معلم جدید چگونه خواهد بود؟ متقاضیان بالقوه چگون از وجود این شغل مطلع شدند؟
مربی برای بچه ها نقشها، و موقعیتهای جداگانه کمیته مصاحبه کننه را تعریف می کند: «بسیار خوب، شما همه اعضای کمیته مصاحبه هستید . کار شما چیست؟مربی بچه ها راهنمایی می کند تا به یک برنامه خاص برای استخدام معلم جدید برسند. ابتدا باید یک آگهی تهیه شود وهمه شرایط در آن ذکر گردد (سطح تحصیلات، تجربه، دانش خاص و ...) خوب ، کدامیک از این شرایط را در آگهی ذکر می کنیم؟ اجازه بدهید بنویسیم.
وقتی من آگهی تهیه شد، آنها را به مقتاضیان می دهند، در این بازی چهار نفر از داوطلبین دستیاران بزرگسال هستند. بعداز خواندن آگهی، آنها تقاضای خود را به کمیته می دهند و محوطه را ترک می کنند، و در آن هنگام کمیته بحث می کند که چگونه با متقاضیان مصاحبه کند. تقاضای تسلیم شده به کمیته باید قبل از بازی تهیه شوند. چهار شرح حال برای چهار معلم. در هر شرح حال باید این سه ویژگی معلم مشخص شود.
درجه نزدیکی و کیفیت ارتباط گیری با بچه ها
روش تدریس
روش نمره دادن به بچه ها
دستیارانی که نقش معلم را بازی می کنند تلاش می کنند خصوصیات معلمی که نقشش را بازی می کنند، بیان کنند و از آن زوایا به سوالات کمیته پاسخ دهند، مستقل از آنکه خودشان چه عقیده ای دارند.
موارد مورد نیاز:
- مواد مورد نیاز برای آرمها
- چهار شرح حال معلم که در آگهی برای کار توضیح داده شده است.
- کاغذ و مداد برای کمیته مصاحبه کننده
- به شما نشان می دهم که فکر می کردم آنها به من چه نشان دادند.
- ارم: هر یک از بچه ها یک آرم برای فردی که در سمت راست آنها نشسته است می سازند، اما آرمی که آن فرد می خواهد.
موضوع اصلی:
آنچه را فکر می کنم آنها به من نشان دادند به شما نشان می دهم.
در این بازی یک داستان به وسیله پانتومیم از یک بچه به دیگری منتقل می شود. در پایان هر بچه می گوید که از نفر قبلی خود چه فهمیده است، یعنی تلاش می کند آن را به نفر بعد منتقل کند. بچه ها با انجام این بازی علاوه بر تمرین به شکل بیان غیر کلامی، به این نتیجه می رسند، بخصوص همراه با کارگاه قبلی، که با هر انتقال پیام یک تغییر غیر عمدی در محتوی ایجاد می شود.
روش کار:
۱ – بچه ها به دو گروه تقسیم می شوند: یک گره داستانی تعیین شده را با با پانتومیم از یکی به دیگری منتقل می کند. گروه دیگر داستانی را که پانتومیم می شود را مشاهده می کند.
۲- هر یک از اعضاء گروه که داستان را با پانتومیم بازگوی می کنند، گزارش می دهند که از نفر قبلی خود چه فهمیدند، و آن چه می فهمیدند را با پانتومیم به نفر بعدی خود منتقل می کنند.
۳ – مشاهده کنندگان داستانی را که از پانتومیم گروه دیگر دریافت کرده اند بازگو می کنند.
۴- گروه ها نقش های خود را عوض می کنند و برنامه با داستان جدیدی تکرار می شود. کسانی که داستان را به وسیله پانتومیم انتقال می دادند حالا ناظر می شوند و کسانی که ناظر بودند حالا داستان را با پانتومیم نقل می کنند.
۵- همه اعضاء گروه پانتومیم شرح می دهند که چگونه داستان تغییر یافت.
۶- ناظر ها محتوی داستان را بازگو می کنند.
مربی بازی را به به بچه ها معرفی می کند: حالا بازی ما به این شکل است که یک داستان را از طریق پانتومیم – زنجیره ای منتقل می کنیم. در پانتومیم – زنجیره ای، داستان تعیین شده از یک فرد به فرد دیگر به وسیله پانتومیم منتقل می شود. حالا ما به دو گروه تقسیم می شویم. این بازی را مانند بار آخر انجام دهید.
یک گروه داستان را با پانتومیم منتقل می کند، و گروه بعد مشاهده می کند، و در آخر می گوید ک هاز داستان چه فهمیده است. بعد از آن نقش ها را عوض می کنیم. حالا گروه پانتومیمیست ها اطاق را ترک کنند. وقتی صدایتان کردیم وارد شوید.
وقتی گروه اول با یکی از دستیاران بیرون رفت، مربی گروه باقی مانده را راهنمایی می کند: وقتی نفر اول گروه دیگر وارد شد، من داستانی را برای او می گویم، طوری که شما نشنوید، بعد او داستان را برای نفر بعد گروه خود پانتومیم می کند. آن فرد هر چه را فهمید برای نفر سوم گروه خود پانتومیم می کند و همینطور تا آخرین نفر گروه که داستان را بشنوند.
وظیفه شما آن است که با دقت تماشا کنید و تلاش کنید بفهمید که در داستان چه می گذرد.
پانتومیمیست اول به داخل اطاق فراخوانده می شود، او را گوشه ای می برند تا دیگران صدای مکالمه آنها را نشوند. مربی به او می گوید: حالا با دقت به داستان گوش کن. وظیفه تو آن است که خیلی خوب داستان را بخاطر بسپاری و آن را برای نفر بعد گروه خود پانتومیم کنی.
داستان
۱-شما گرسنه هستید و به آشپزخانه می روید تا چیزی بخورید ودو تا تخم مرغ از یخچال بر می دارید، در یک کاسه می شکنید با یک چنگال به هم می زنید، سپس ماهیتابه و روغن بر می دارید روی اجاق گاز می گذارید و آن را روشنی می کنید. در آن لحظه، تلفن زنگ می زند، پاسخ می دهید و با دوستی شروع می کنید به صحبت . دوست شما خیلی ناراحت است چون واقعه بدی برایش اتفاق افتاده است، او حتی گربه می کند.
شما نمی توانید مکالمه را قطع کنید، به دوستتان دلداری می دهید، و روغن روی فر شروع سوختن می کند. بالاخره مکالمه تلفنی تمام می شود، شما با عجله به آشپزخانه می روید، ماهیتابه را بر می دارید تا نسوزد، خودتان را می سوزانید و ما هیتابه را کف زمین پرت می کنید.
در آن لحظه، شما به ظرف تخم مرغ ها می خورید و ظرف زمین می افتد و می شکند و تخم مرغ ها روی زمین پخش می شود با ناراحتی سرتان را بین دو دست می گیرید، روی کف اطاق می نشینید و شروع به خندیدن می کنید. برای آنکه بتوانید آسان تر داستان را دنبال کنید، هر یک از شما می تواند توجه خاص خود را فقط به یک داستان متمرکز کند.
پیشنهاد: اگر می خواهید از داستان دیگری استفاده کنید، باید داستان شامل وقایع ناگهانی و جزئیات زیاد باشد، چون از یک سو بر پایی بازی تأثیر می گذارد، و از سوی دیگر سبب می شود که در داستان به طور حتم تغییراتی به وجود آید. وقتی شما داستان را گفتید، نفر دوم گروه پانتومیم به داخل اطاق فراخوانده می شود و مربی به او می گوید: نفر اول گروه شما با پانتومیم چیزی به تو می گوید. با دقت نگاه کن. حق نداری سوال کنی، فقط نگاه کن و آنچه می فهمی را برای نفر بعدی گروه خودتان با پانتومیم بازگو کن . این رهنمودها برای همه اعضای گروه تکرار می شود. مربی به او می گوید: با دقت آنچه را با پانتومیم به تو نشان می دهند، تماشا کن، حق سوال کردن نداری، فقط تماشا کن.
۲- پانتومیمیست ها به ترتیب عکس، از آخر به اول، روایت و تفسیر خود را از داستان بازگو می کنند. حالا آنچه را فهمیدید برای ما بگوئیید. از آخر شروع می کنیم. آخرین پانتومیمیست آنچه از داستان را فهمیده است بازگو می کند، و تا به نفر او برسد. شما آنچه را از نفر قبلی خود فهمیده اید، با کلمات بیان می کنید، یعنی آنچه را تلاش کردید برای نفر بعد از خود با پانتومیم بازگو کندی.
۳ – وقتی پانتومیم زنجیره ای داستان به پایان رسیدف هر یک از اضعای گروه مشاهده گر آنچه از داستان فهمیده اید را بیان می کنند.
۴- گروه ها نقش های خود را عوض می کنند. گروهی که پانتومیم می کرد حالا در اطاق می ماند، و گروه دیگر خارج می شود. سپس یک به یک دوباره وارد اطاق می شوند، با دقت به داستا گوش می دهند و آن را با پانتومیم به نفر بعد خود منتقل می کنند. در دور اول برای پانتومیمیست اول داستان گفته می شود به طوری که دیگران نشنوند.