9 نوامبر برابر با 18 آبان، روز جهانی فرزندخواندگی است؛ روزی برای پاسداشت و ستایش عشقورزیدن به کودکان و جلب توجه همگان به اهمیت نیاز بنیادین همهی ما انسانها به دوست داشتن و دوست داشته شدن؛ روزی برای تاکید بر حق بهرهمندی از مواهب زندگی و حق فراهم بودن بستری غنی برای رشد و بالندگی همهی کودکان.
به همین مناسبت با آزاده صادقی، یکی از ترویجگران باسابقهی برنامهی «با من بخوان» گفتوگو کردهایم که سالهاست در شیرخوارگاهها و مراکز کودکان بیپرست و بدسرپرست مشغول به کار است و با مهر، دانش و تلاش پیوسته و مستمر توانسته است تغییرات مثبت چشمگیری در روند رشد زبانی، اجتماعی و عاطفی این کودکان ایجاد کند.
در سال ۹۲ کارشناسان موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان به برخی کمبودها و نیازهای اساسی کودکان ساکن در پرورشگاهها در زمینه تقویت مهارتهای شنیداری و گفتاری پیبردند و بر آن شدند تا برنامهی «با من بخوان» را با تکیه بر آموزش آواورزی و الفباورزی برای شماری از این کودکان به اجرا درآورند. این گونه بود که خانم صادقی کار خود را با حضور در «شیرخوارگاه آمنه» تهران آغاز کرد و از مهرماه ۹۴ نیز برنامهی «خواندن با نوزاد و نوپا» به طور رسمی در بخش نوزادان این شیرخوارگاه شروع شد. در طی این سالها تاثیرات شگرف کتابخوانی و گفتوگو با نوزادان، کارکنان و کارشناسان شیرخوارگاه آمنه را که در آغاز کتاب خواندن با نوزاد را بیهوده میدانستند شگفتزده کرده و آنان را به حامیان اجرای برنامهی «با من بخوان» تبدیل کرده است. پس از این تجربهی موفقیتآمیز در زمینه خواندن با نوزادان شیرخوارگاه آمنه، خانم صادقی در مراکز دیگری چون شیرخوارگاه «حضرت رقیه» و «ترکمانی»، که از دیگر مراکز مراقبت از کودکان بیسرپرست در تهران هستند، نیز برنامهی «با من بخوان» را اجرا کرده است.
او در این گفتوگو از تاثیر کتابخوانی بر کودکان آسیبدیده و اثربخشی این روش برای یاریرسانی به آنان برای بهبود، ورود به اجتماع و فرزندخواندگی میگوید.
- سلام. ممنون که دعوت ما را برای مصاحبه پذیرفتید. نخست برایمان بگویید که چه مسیری را طی کردهاید تا وارد دنیای کودکان، خاصه ادبیات کودکان شدهاید؟ و چند سال است به عنوان ترویجگر کتاب، مشغول به کار هستید؟
در گذر زمان، آرام آرام بزرگ میشدم و در دنیای کوچک بزرگیام، غرق. دیگر کودک نبودم تا این که در این مسیر، مادر شدن فرصت مغتنم دوبارهای برایم فراهم آورد. از جنینی فرزندم با او همراه شدم؛ من حرف میزدم، شعر میخواند، قصه میگفتم و کتاب میخواندم و او گوش میکرد. این همراهی تا سالها حتا پس از رفتن او به مدرسه ادامه داشت. این گونه، آرام آرام، باز به دنیای کودکی باز گشتم و ادبیات کودک را نیز در کنار کودکم با تمام وجود چشیدم.
فرصت مغتنم دیگری که از طریق یک دوست برای من فراهم شد آشنایی با «موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان» و حضور در موزهی فرهنگی کودکی در سال ۱۳۹۲ و پس از آن عضویت در «شورای کتاب کودک» بود و این گونه، هر روز و هر روز پیوندم با کودک و ادبیات کودک بیشتر و بیشتر شد.
- از چه زمانی با برنامهی با من بخوان همکاری میکنید؟ و چگونه این برنامه شما را به شیرخوارگاه آمنه معرفی کرد؟
از سال ۱۳۹۳ به عنوان نمايندهی «موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان» در شیرخوارگاه آمنه مجری برنامهی «با من بخوان» هستم. شروع کار من در شیرخوارگاه آمنه با کودکان ۳ تا ۵ سال بود؛ کودکانی از شیرخوارگاه که در موزه فرهنگ کودکی دیدیم که تمرکز اندکی داشتند، واژههای اندکی را میشناختند و برای تفهیم خواستهی خود فریاد میزدند یا گریه میکردند. پس نیاز به «آواورزی» و «کتابخوانی» داشتند تا خوب شنیدن، خوب حرف زدن و خوب دیدن را بیاموزند که پایهی خوب نوشتن و خوب خواندن است. پس به جمع آنها رفتم و ۴ ساعت از هفتهام را به آنها اختصاص دادم.
- بیشترین تعامل را با کدام گروه سنی دارید؟
کار با کودکان ۳ تا ۵ سال مرا به این نتیجه رساند که این زمان اندک برای این گروه کافی نیست، همچنین برای این که این تواناییها در کودکان شیرخوارگاه، بنیادی و ریشهدار شود باید از نوزاد شروع کرد. بنابراین بلندخوانی برای نوزاد را آغاز کردم همچنین ساعت حضورم در شیرخوارگاه را از ۴ ساعت در هفته به ۱۶ ساعت در هفته افزایش دادم. بلندخوانی با این نوزادان که به تدریج بزرگ میشوند ادامه دارد. همچنین با نوزادان جدیدی که وارد شیرخوارگاه میشوند نیز کتاب میخوانیم.
- برخورد مسئولان شیرخوارگاه در این مسیر چگونه بوده است؟ و شما چه تاثیری روی آنها و مربیهای دیگر داشتهاید؟
متاسفانه در ابتدای کار، مرا پژوهشگری نامیدند که از کودکان شیرخوارگاه برای رسیدن به اهداف خود سوءاستفاده میکند. سنگینی این نگاه مدتی طولانی موانع فراوانی در برابر من ایجاد کرد، اما صبوری کردم و ادامه دادم. به تدریج لذت، علاقه، اشتیاق بچهها به کتاب، و به ویژه تغییر بچهها با کتاب و کتابخوانی، نگاه مسئولان به برنامهی «با من بخوان» را تغییر داد. بنابراین حضور در میان بچهها راحتتر شد تا آنجا که حتا به من اجازه دادند وارد دنیای نوزاد و نوپا شوم، گرچه همچنان برای تغییر نگرش مربیهای این بخش که معتقد بودند این گروه سنی جز شکمی سیر، پوشکی خشک و خوابی کافی نیاز دیگری ندارند باید تلاش فراوان میکردم. من که با هدفی ویژه و ایمان به این هدف در این راه گام نهاده بودم، ساعات حضورم را در شیرخوارگاه افزایش دادم و برای نوزادان و نوپایان کتاب خواندم و کتاب خواندم، تا به این مربیها که گاه جلوی در اتاق میایستادند و مرا به اتاقشان راه نمی دادند ثابت کردم که نه تنها این گروه نیازهای بنیادیتری جز آنچه آنها میپندارند دارند، بلکه به جرات میتوان گفت که کتاب و فعالیتهای دیگری که با آنها انجام میدهیم و غدایی که به مغز نوزاد و نوپا میدهیم، به اندازهی سیری شکم او اهمیت دارد. حالا این اهمیت تا آن جا برای این مربیهای عزیز روشن شده است که گاهی تنها راه آرام کردن کودک را کتاب و کتابخوانی میبینند و از ما کمک میخواهند.
- کودکان پس از راهاندازی کتابخانهی کودکمحور «با من بخوان» و برگزاری کتابخوانی، چه تغییرهایی کردهاند؟ کتابدرمانی چه تاثیراتی بر آنها گذاشته است؟
مهمترین و لذت بخشترین سود حضور در کتابخانهی کودک محور «با من بخوان» فراهم آوردن فرصتی مغتنم و منحصر به فرد است که کودکان بتوانند فضایی خارج از بخش و اتاق خود را تجربه کنند. محیطی متفاوت، امن و لذتبخش که کودک آزادانه و رها از فضای سنگین «بایدها و نبایدها» و «بکن و نكنها» میتواند در محیط بچرخد، جلد همهی کتابها را ببیند، کتابی که دوست دارد را بردارد، ورق بزند، نگاه کند و یا به تقلید از من قصهی خودش را بخواند. گاهی نیز کودکان بزرگتر اگر مایل باشند، کتابشان را به دوستشان میدهند یا در کنار هم کتابهایشان را میخوانند. کتاب کمک بسیاری به این کودکان کرد. نخستین فرهنگ مثبتی که پس از مدتی طولانی، البته با همکاری برخی مسئولان همراه و آگاه شیرخوارگاه، موفق به ترویج آن شدم، خاموش کردن تلویزیون، به ویژه در بخش نوزاد و نوپا، و جایگزین کردن کتاب به جای آن بود. نوپاها در این بخش ساعتهای بسیاری را با تلویزیون میگذراندند و دچار «سندرم تلویزیون» بودند که تاثیر مخرب زیادی دارد. اما با تغییر تدریجی علاقهی آنها از تلویزیون به کتاب، این اثرهای مخرب بسیار کم شد تا آنجا که وقتی یکی از خانوادهها برای دیدن فرزند نوپای خود به شیرخوارگاه آمده بودند، از تغییرهای بنیادی و مثبت او و ارتباط زیبایی که با آنها برقرار کرد شگفتزده شدند!
تمام نوپاها و نوباوههایی که از نوزادی با هم کتاب خواندهایم، آرام آرام حرف زدن را آغاز میکنند و در بیان نیازهای خود توانا میشوند. بنابراین نسبت به نوپاها و نوباوههای دورهی قبل که کتابی نخواندهاند کمتر گریه میکنند، بیشتر صحبت میکنند، ارتباط برقرار میکنند و هم خودشان لذت میبرند و هم مربیها و مسئولان.
کتاب در کودکان بزرگتر باعث برانگیختن حس همذاتپنداری و تقویت سخن گفتن آنها میشود. کودکی داشتیم که حدود ۴ سال داشت و به تازگی از خانواده به شیرخوارگاه آورده شده بود. او هنوز نتوانسته بود با محیط و اطرافیان ارتباط برقرار کند و بیاعتماد و بیقرار بود. اما کتابخانهی شیرخوارگاه را دوست داشت، با من به کتابخانه میآمد. کنار یکدیگر مینشستیم، مدتی من کتاب میخواندم و با هم تصاویر را میدیدیم، سپس او، قصهی پدر و مادر و خواهرش را برایم میگفت. او مرا در کنار خودش به عنوان یک همدل میپذیرفت و آرام میگرفت. به تدریج محیط زندگی جدید را نیز پذیرفت.
گاهی نیز کودکی یک عروسک را در آغوش میگرفت و برایش کتاب میخواند؛ مانند من کتابی را ورق میزد اما به جای خواندن متن کتاب، خودش قصهای میگفت. براساس تصویرهای کتاب و تصورهای خودش و گاه نگرانیها و دغدغههایش یا براساس رفتار مربیها با او. و این کتاب واین قصهی خیالی، دنیای درونی او را برای ما آشکار میساخت تا راحتتر کمکش کنیم.
- از چه فعالیتهای جانبی دیگری برای جذب کودکان به کتاب و کتابخوانی استفاده میکنید؟
فعالیتهای زیادی مانند شعر، بازی، گفتوگو و پرسش و پاسخ، استفاده از کاردستیها برگرفته از شخصیتهای کتابها، حضور در طبیعت و دیدن و شنیدن و... .
- آیا گفتوگویی با کودکان پس از بلندخوانی کتاب شکل میگیرد؟ دربارهی چه مسائلی کنجکاوی نشان میدهند؟
اولین گفتوگوها، پرسش مهم و بنیادی «چیه؟» است. این پرسش را من میپرسم و در مراحل ابتدایی، خودم نیز پاسخ میدهم. کمکم، کودک با افزایش سن و افزایش تواناییها در مراحل مختلف رشد و شناختهایی که بر اثر تعامل با محیط و بیش از آن با صحبت و کتابخوانی به دست آورده است، به من پاسخ میدهد، به تدریج او هم از من میپرسد: «این چیه؟» و من به او پاسخ میدهم یا او را با پرسشهایی دیگر در مسیر پاسخگویی توسط خودش هدایت میکنم. با پیشرفتهای کودک پرسشها از او هم پیشرفتهتر میشوند: «این چه رنگیه؟ رنگش مثل رنگ چیه؟ و...»، «این چه حیوونیه؟» و... . او هم ابتدا با تقلید از من، همان پرسشها را میپرسد اما پرسشهایش به تدریج گسترش مییابد: «داره چی کار می کنه؟ چرا؟ و...». تصویرها پرسشهای فراوانی برای او ایجاد میکند: «کجا خوابیده؟ عروسکاش میخنده؟ عروسکاش نمیخوابه؟»
- پس از آغاز فعالیتهای شما در بهزیستی، چند کودک به سرپرستی گرفته شدهاند؟ خواندن کتاب برای کودکان چه تاثیری بر تعاملاتشان با دیگران گذاشته است؟
تعداد زیادی از کودکان به ویژه نوزاد و نوپا به فرزندخواندگی گرفته شدهاند که من آمار دقیقی از آنها ندارم. اما کتابخوانی از عواملی است که در انتخاب شدن آنها برای فرزندخواندگی نقش مهمی ایفا کرده است. با کتابخوانی، تمرکز این کودکان در نوزادی افزایش مییابد، به کسی که برای دیدنشان آمده، نگاه میکنند و گاهی برایش لبخند میزنند، غان و غون میکنند و با صحبت کردن به شیوهی خود، جلب توجه و دلبری میکنند. کتابخوانی و گفتوگو با کودکان به آنها کمک میکند تا ارتباط بهتری با دیگران برقرار کنند و مهارتهای عاطفی و اجتماعیشان تقویت شود و بعدا هم با خانوادهی جدید بهتر و راحتتر همراه و اخت میشوند.
- برای جلب توجه کودکانی که در بستری متفاوت و دور از خانواده رشد کردهاند، چه ترفندهایی را به کار بردهاید؟
این کودکان بسیار تشنهی محبت هستند. همهی آنها آغوش و نوازش را دوست دارند، حتا کودکان بزرگتر، و این اولین راه برای دوستی با آنها و جلب اعتمادشان است. برخی بیقرارند یا مشکلات دیگری دارند که با درک شرایط آنها و پذیرش آنها و کمی آگاهی و صبوری، میتوانم رابطهی درست و خوبی با آنها برقرار کنم. همچنین وقتی زمان زیادی را به آنها اختصاص میدهم، بدون شک ارتباطی قویتر بین ما ایجاد میشود. با هم دوست میشویم و همان طور که من دلتنگ آنها میشوم، آنها نیز هر روز منتظر میمانند و با دیدن من و کتابهایی که همراه خود دارم، بسیار ذوق زده می شوند.
- کتابی هست که بچهها بارها درخواست خواندناش را بدهند؟ چه موضوعهایی برایشان جذاب است؟
نوپاها و نوباوهها کتابهایی مانند: مجموعههای «نخستین کتابخانهی من»، «خرگوش کوچولو» و «من میتوانم» را بسیار دوست دارند. موضوعها و تصویرهای ملموس در مجموعهی «خرگوش کوچولو» به ترجمهی خانم مریم اخگری، و مجموعهی «من میتوانم» نوشتهی خانم زهره فرمانی که به موضوع های زندگی روزمره پرداخته، برای نوباوه و نونهال بسیار جذاب است و پرسشهای فراوانی برایشان ایجاد میکند. کشف چیزهای جدید در جزییات تصویرهای کتابهای «خرگوش کوچولو» نیز برای این کودکان بسیار جذاب است و در مورد آنها صحبت میکنند یا سوال میپرسند.
- چه راهکار یا پیشنهادی برای ترویجگرانی که مایل به کار کردن با کودکان مراکز بهزیستی هستند دارید؟
تأکید میکنم که مهمترین عامل برای دوام آوردن در این محیطها عشق است که در پی آن صبوری هم خواهد آمد. شناخت هدف و ایمان به آن نیز عامل مهمی است که در تداوم کار نقش دارد.
- ممنون خانم صادقی عزیز. برای شما و همه کودکان بهترینها را آرزو میکنیم.