داستان این کتاب، ماجراهای جنگ بر سر یک درخت سیب است که نیمی از آن در کشور پادشاه سام ونیمی دیگر در سرزمین پادشاه اسکار قرار دارد. دو پادشاه بر سر مالکیت سیب های این درخت دعوا دارند.
سرانجام، کار به قرار و مدار روز جنگ می رسد:
"پادشاه سام پرسید: هشتم خرداد چه طور است؟ گمان کنم دوشنبه باشد."
"و پادشاه اسکار گفت: برای من که خوب است. توی میدان جنگ می بینمت!"
اما از روز هفتم خرداد، ماجراهای مختلفی پیش می آیند که سرنوشت جنگ را به کلی دگرگون می کنند.
متن و تصویرهای طنز آمیز کتاب، بسیار شیرین و جذاب اند. موضوع جنگ، به شیوه ای نو و ابتکاری مطرح شده است و پایان داستان، کودک مخاطب را غافلگیر می کند. کودک، در عین حال که با ماجراهای داستان می خندد و سرگرم می شود، با مقوله های جنگ و صلح و علت های اغلب بیهوده ی جنگ، با زبانی ساده فهم و مثالی طنزآمیز آشنایی می یابد و درک می کند که برای حل مشکلات، راهکارهایی جز دعوا و خون ریزی هم هست.