برای چه کسی زندگی می کنی؟ خودت یا دیگران؟ کرمی را میشناسم که تصمیم گرفت برای شنیدن «صد آفرین گفتن» دیگران، هر کاری بکند.
البته بیچاره کارهایی میکرد که به نفع دیگران هم بود؛ آتش جنگل را خاموش کرد، تونلی طولانی از این سر شهر به آن سر ساخت، برج بلند ساخت و... راستی داشت یادم میرفت، بعضی وقت ها هم که کاری نبود انجام بدهد تا صد آفرین بشنود، هر طوری بود یک کاری جور میکرد.
یک روز که از کنار سد بزرگی میگذشت، با زحمت سوراخ کوچکی در سد ایجاد کرد. بعد هم تنش را باد کرد و خودش را توی سوراخ جا کرد و با صدای بلند فریاد زد تا همه فداکاری او را ببینند! او خودش را به آب و آتش میزد تا دیگران تاییدش کنند و حسابی هم معروف شده بود، اما یک روز دید که تنها و غمگین است! هیچ کس را ندارد! خیلی خسته است! یعنی یک جای کارش اشکال داشت؟ اگر گفتی چه کسی او را متوجه این مسئله کرد؟
تصاویر کتاب، جالب و خلاقانهاند. تصویرگر کتاب که نویسنده آن هم هست، وسایل پیش پا افتاده دور و بر را به گونهای تازه به ما نشان میدهد. کرم سه نقطه، چسب زخمی است که گاه و بیگاه، وقتی دستمان خراش برمیدارد و از آن خون میآید، بر زخممان میچسبانیم. با دیدن تصاویر، به خودمان میگوییم چه طور تا به حال من اینها را ندیده بودم؟