بناهای آباد گردد خراب
ز باران و از تابش آفتاب
پی افکندم از نظم کاخی بلند
که از باد و باران نیابد گزند
پاسخ به پرسش «چرا شاهنامه نوشته شد؟» میتواند پرتوی روشنگر بر اهمیت این اثر بیهمتا در تاریخ و فرهنگ ایران بیفکند. شاهنامه فقط مجموعهای از افسانهها و داستانها نیست؛ بلکه سندی است زنده از فرهنگ، زبان، و هویت ایرانیان. در ادامه، چهار جنبهی اصلی اهمیت شاهنامه را بررسی میکنیم:
۱. اهمیت تاریخی و فرهنگی شاهنامه
در روزگاری که ایستادگیهای نظامی هرچند افتخارآفرین، نتوانستند استقلال کامل را بازگردانند، ایرانیان در سدهی چهارم هجری در پی آن بودند تا راهی دیگر برای احیای هویت ملی خود بیابند. این راه، راه فرهنگ بود.
حکومت سامانیان—یکی از ایرانیترین و باثباتترین دولتهای پس از اسلام—بستر مناسبی برای رشد زبان فارسی دری و احیای ارزشهای فرهنگی ایرانیان فراهم ساخت. در همین بستر بود که اندیشهی سرایش شاهنامه پدید آمد؛ اندیشهای که هم ایرانیان را به خویشتن میشناساند و هم بیگانگان را از شکوه فرهنگی این ملت آگاه میساخت.
۲. اهمیت زبانی شاهنامه
شاهنامه نهتنها میراثدار زبان فارسی کهن بود، بلکه به آن جان تازهای بخشید. ابومنصور محمد بن عبدالرزاق و وزیر دانای او، ابومنصور معمری، نخستین گام را با ترجمهی «خداینامه» از پهلوی به فارسی برداشتند و فردوسی، جوانی از توس، این راه را به قله رساند.
در دورهای که زبان عربی بر فضای علمی و ادبی سلطه داشت، فردوسی با سرایش شاهنامه به فارسی دری، زبان مادری میلیونها ایرانی را از نابودی نجات داد. به گفتهی خود او:
«عجم زنده کردم بدین پارسی»
۳. اهمیت حماسی و اسطورهای شاهنامه
شاهنامه، آیینهی فرهنگ، اندیشه، دلاوریها، شکستها، پیروزیها و آرزوهای ملتی است که از روزگاران دور در این سرزمین میزیستند. این اثر، تاریخ پیش از اسلام ایران را نه تنها حفظ کرد، بلکه آن را با زبان شعر و تصویرهای خیالانگیز برای نسلهای آینده زنده نگاه داشت.
فردوسی با روایت اسطورههایی چون رستم و سهراب، کاوه و ضحاک، سیاوش و کیخسرو، نهتنها سرگرمی نمیآفرید، بلکه الگوهایی از ایستادگی، پاکی، خردورزی و آرمانخواهی را به کودکان، نوجوانان و بزرگسالان میآموخت.
۴. اهمیت فردوسی و پیام انسانی شاهنامه
فردوسی، با آگاهی عمیق از تاریخ و فرهنگ سرزمینش، دانست که رستمی دیگر باید برخیزد—نه با شمشیر، که با قلم. او در میان آشوبهای سیاسی، بیتوجهی درباریان، ناداری و بیماری، سی سال از عمر خود را وقف سرایش شاهنامه کرد.
اشعارش، بازتابی است از ایمان به ارزشهای انسانی، عشق به ایران، و باور به نیروی زبان. بهدرستی میتوان گفت که اگر شاهنامه نبود، امروز شاید نمیدانستیم به چه زبانی سخن میگوییم.
سخن پایانی
در جهان ادبیات، کمتر اثری چنین نقش محوری در هویتبخشی به یک ملت ایفا کرده است. شاهنامه، چه در روایت اسطورهها و چه در بخشهای تاریخی، چه به صورت شفاهی و چه در قالب مکتوب، همواره پاسدار کیستی و چیستی ما بوده است.
و چه نیکوتر که عظمت این اثر را با سخنی از خود فردوسی به پایان ببریم:
از این نامور نامهی شهریار
بمانم به گیتی یکی یادگار
کهن گشته این داستانها زمن
همی نو شود بر سر انجمن
اگر زندگانی بود دیر یاز
بر این دین خرم بمانم دراز
یکی میوهداری بماند ز من
که نازد همی بار او بر چمن