خودباوری یعنی ارزش و احترامی که فرد برای خود و شخصیت خود قائل است.
گاه مشاهده میشود که واژه خودباوری و اعتماد به نفس به یک معنا به کار برده میشود، در حالی که اعتماد به نفس یعنی ایمان شخص به تواناییهای ذاتی و استعدادهای بالقوهاش که شکوفا شدن این استعدادها، تواناییها و خلاقیتها از طریق برخورداری از احساس ارزشمندی و عزتنفس صورت میگیرد.
خود (self) بهعنوان هسته اصلی شخصیت، در روابط با دیگران و کنش متقابل اجتماعی شکل میگیرد و شخص به تصویری از خود، به تناسب خود دریافت شده دست مییابد و با قضاوت و ارزش گذاری نسبت به خود دریافتی، خودباوری خود را قوام میبخشد.
بخش عظیمی از شخصیت فرد در سالهای نخست زندگی شکل میگیرد. تحقیقات نشان میدهد، حدود ۸۵ درصد از شکلگیری شخصیت فرد تا سن ۶ سالگی است و در این میان خانواده نقش اساسی و اصلیای در این زمینه ایفا میکند. در حقیقت ارزش و احترامی که والدین برای کودک خود قائل هستند، این نگرش را در کودک به وجود میآورند که وی بهعنوان فردی شایسته، قابل احترام است. زمانی که فرد از واژه (من) استفاده میکند، باید بداند چه میخواهد و این واژه به چه چیزی دلالت میکند.
در واقع وقتی واژه من بر زبان جاری میشود، فرد تمام اطلاعات را در مورد خود در یک واژه خلاصه میکند؛ اطلاعاتی چون علایق، سلایق، بیزاریها، ترسها و... .
واژه من یعنی اینکه فرد بهعنوان یک فرد متمایز از دیگران شناخته میشود.
چارلز هورتون كولی، جامعهشناس بر این باور است كه كودک زمانی میتواند خود را بشناسد كه معنای ضمایر را در خودش احساس كند. این به آن معنا نیست كه بتواند این ضمایر را بهطور لفظی بهكار گیرد بلكه كافی است آنها را به طریقی درک كند تا بتواند در روابط اجتماعی آنچه را متعلق بهخود میداند، از متعلقات دیگران متمایز كند.
محققان معتقدند برای کودک سه یا چهار ماهه به ظاهر فرق نمیکند که به وسیله چه کسی تغذیه شود یا در آغوش کشیده شود اما به تدریج که رشد میکند، میان والدین و نزدیکان خود و دیگران تفاوت قائل میشود و با گریه و زاری از دوری آنها ابراز نارضایتی میکند. در اینجا کودک توانسته میان دنیای ما و دنیای دیگران تمایز قائل شود؛ یعنی حس خودی و غریبه برای وی قابل فهم شده است و زمانی که کودک به این تمایز رسید و معنای تملک را دریافت کرد، متوجه میشود که بهعنوان نمونه، این کتاب به پدرش و آن توپ به خواهرش تعلق دارد که این تفکیک نشانگر رشد خود است. در این میان است که باید والدین احساس ارزشمندی و اهمیت را به کودکان القا کنند.
یکی از مهمترین راههای پرورش خودباوری در کودک القاکردن این موضوع به وی است که کودک، خود توانایی ارزیابی رفتار خود و نتیجهگیری صحیح از آن را دارد و قادر است نکات منفی رفتار خود را اصلاح کند.
کودک و نوجوانی که از سوی والدین ارزشمند شمرده شود و با انجام کارهای صحیح محولشده، تشویق شود، در نتیجه از خودباوری بالایی برخوردار خواهد شد.
روانشناسان بر این باورند که کنترلی که والدین از کودک و نوجوان خود به عمل میآورند در خودباوری وی مؤثر خواهد بود. این کنترل از ۳ طریق اعمال میشود:
- حمایتی که به اندازه تعادل باشد. (عدمافراط و تفریط)
- گوشزد کردن نتایج اعمال کودک و نوجوان و راهنمایی غیرمستقیم
- اعمال فشار، بدون تنبیه فیزیکی و جسمانی
اما گاه برخی والدین و بزرگسالان با اعمال فشارهای فیزیکی و روانی نامناسب یا زدن بر چسبهایی نادرست غیراخلاقی با تنزل حیثیت اجتماعی نوجوان، وی را به اطاعت از دستورهای خود وادار میکنند که این نوع کنترل تأثیری منفی در خودباوری فرد خواهد گذاشت.
برچسب زدن نادرست به فرد یعنی اینکه گاه کودک یا نوجوان بهطور ناخواسته عملی ناصحیح انجام میدهد و والدین یا دیگر اعضای خانواده او را با الفاظی چون تنبل، دست پا چلفتی، بیعرضه و... تنبیه میکنند. به کار بردن مداوم این الفاظ موجب تأثیرات سوء در ذهنیت فرد شده و احساس گناه و تقصیر زیاد موجب خواری نفس و سرشکستگی و کاهش عملکرد در فرد میشود و گاه موجب میشود که این نوع افراد برای جبران کمبودها و وانمود کردن اهمیت خود به دیگران، براساس بیارزشی غلبه کرده و هیچ انتقادی را نپذیرفته و با کمترین انتقادی آشفته شده و به فردی مستبد و خود رأی تبدیل شوند.
ارزشیابی از خود که در دوره کودکی شامل شایستگیهای درسی، توانایی بدن و... است در نوجوان جنبههای دیگری بهخود میگیرد مثل: جاذبههای رمانتیک، صلاحیتهای شغلی و... که در این میان خانواده و مربیان مدارس نقش عمدهای ایفا میکنند چرا که با حمایت متعادل میتوانند ارزشیابی فرد از خود را به سمت و سوی صحیح سوق دهند.
اما نوجوانانی که بیش از اندازه، از سوی خانواده حمایت و کنترل میشوند فرصت و موقعیتی برای دست و پنجه نرم کردن با مسائل و مشکلات اجتماعی را پیدا نکرده و از خودباوری پایینی برخوردار خواهند شد.
گاه در برخی از خانوادهها، نوجوان به خود جرأت و اجازه پیشنهاد و اظهار نظر در مورد برخی از برنامهریزیها و تصمیمگیریها را نمیدهد و والدین نیز هیچگونه اهمیتی به دیدگاه کودک و نوجوان نمیدهند، یا هرگاه نوجوان صحبت میکند، با تحقیر و سرزنش آنها روبهرو میشود.
پژوهشگران معتقدند که بین خودباوری و ارتکاب جرم رابطه نزدیکی وجود دارد. نوجوانانی که مرتکب جرم میشوند از خودباوری پایینی برخوردارند، چه بسا اعمال مجرمانه آنها یا برای اجتناب از احساس افکار خود یا نوعی جبران خودباوری ضعیف آنان باشد و نزدیکشدن اینگونه افراد به افراد مشابه خود راهی است که این فقر خودباوری را جبران کند.
خودباوری قوی، سپر حفاظتی مهمی در انجام رفتار صحیح در نوجوان خواهد بود.
سخن آخر آنکه بهدلیل اهمیت و نقش مهمی که والدین، خانواده و مدارس در بالا بردن خودباوری کودک و نوجوان دارند پیشنهادهایی در این مورد ارائه میشود:
- توجه و اهمیت به شخصیت کودک و نوجوان
- توجه و ارزش دادن بهنظر و پیشنهاد فرزندان در خانه
- عدمتنبیه و فشارهای بدنی و روانی نامناسب
- عدمکاربرد الفاظ نادرست به کودکان و نوجوانان درصورت انجام کار نادرست
- حمایت متعادل از کودک و نوجوان
- عدمکنترل افراطی و محدودیتهای زیاد در مورد کودک و نوجوان
- تشویق و تأیید به موقع، در مورد انجام صحیح کارهای محولشده به کودک و نوجوان