تام مک لافلین، که خود دچار خوانش پریشی است و همواره رابطه عجیب و غریبی با کلمات داشته است، این راهنمای حمایتی را به کودکان دیسلکسی تمام دنیا (و کسانی که آنها را میشناسند) تقدیم کرده است. اگر شما هم فرزند یا دانش آموز خوانش پریش دارید، این راهنما را در اختیار او قرار دهید. حتماً مهارتهای نوشتاری او بهتر خواهد شد.
رهنمود ۱: گاهی اوقات چیزهایی که با آنها مبارزه میکنیم میتوانند باارزشترین چیزها باشند. هرچند تقریباً مقاله را آغاز کردهام، اما هنوز زود است که از خودمان تقدیر کنیم.
حقیقت از این قرار است، من رابطه عجیب و غریبی با کلمات دارم، اغلب آنها را دوست دارم، اما گاهی اوقات، فقط گاهی اوقات من را عصبانی میکنند. بین خروج کلمات از مغز مردم و ثبت آنها بر روی صفحه، چیزی اتفاق میافتد، آنها گم میشوند و یا بر روی کاغذ راه میروند.
رهنمود ۲: هرگز از تفکر بصری نترسید
مثل این است که برای نخستین بار است که آنها [واژهها] را میبینم. موضوع عجیب این است که این اتفاق گاهی اتفاق میافتد. بعضی روزها میتوانم و بعضی روزها نمیتوانم بخوانم. یک دقیقه میتوانم پیچیدهترین مطلب جهان را بخوانم و احساس میکنم، روی هر جمله ای موج سواری میکنم، یک دقیقه بعد، برای خواندن سادهترین کتابهای تصویری کودکان تقلا میکنم. گاهی اوقات این مشکل را با نوشتههای خودم دارم.
رهنمود ۳: تلاش کنید ناراحت نشوید و برای کسی که خواندن شما را تصحیح میکند، کتاب یا شیرینی پرت نکنید و اوقات تلخی نکنید.
این یکی بیشتر یک نوع سبک زندگی است. با این حال، وقتی که من بچه بودم، عاشق داستان بودم، عاشق جوک بودم، عاشق تلویزیون بودم (یک نویسنده میتواند این را با صدای بلند بگوید، درست است؟) من هر کتاب را بارها و بارها میخواندم. هنوز هم این کار را انجام میدهم. منظورم این است که قرار نیست یک آلبوم را فقط یک بار گوش کنید درست است؟
رهنمود ۴: نترسید و دور خود را از چیزهایی که دوست دارید پر کنید.
میخواهم چیزی بگویم که شما را شوکه میکند. املا مهم نیست. واقعاً مهم نیست، مردم زیاد به آن اهمیت میدهند. هجی کردن هیچ ربطی به نویسنده خوب شدن ندارد. آگاهی از نحوهٔ عملکرد موتور خودرو از شما یک راننده مسابقه نمیسازد. فقط باید چیزی برای گفتن داشته باشید.
رهنمود ۵: اگر کسی با یک مداد قرمز سراغ کار شما آمد، به سرعت آن را از او بگیرید، از وسط بشکنید و از پنجره بیرون بیندازید، سپس از او بخواهید نوشتهٔ شما را بخواند، نه اینکه آن را تصحیح کند. تصحیح بماند برای بعد، زمانی که شما یک قلم قرمز جدید برای او خریدید.
شعر را امتحان کنید. می دانم که برخی از شما فکر میکنید که شعر بی فایده است، اما این طور نیست. اگر آدم باحال و خوبی مثل من به شعر علاقه دارد شما هم میتوانید به شعر علاقه مند شوید. شعر میتواند هر چیزی باشد، میتواند یک احساس، یک ایده، یک شوخی یا یک فکر باشد. هر چیزی که به ذهنتان میرسد.
رهنمود ۶: شعر غالباً ساختار دارد، می دانید که هر بیت با بیت دیگر هم قافیه است، این باعث میشود در مورد کلمات فکر کنید. آنها مانند پایههای یک خانه هستند که در مقابل شما گذاشته شدهاند، و شما باید در و دیوار و سقف برای آن درست کنید.
اگر روزهایی بود که احساس کردید هیچ کلمه ای به ذهنتان نمیرسد، بدون کلمه بنویسید. از عکسها، کمیک استریپ ها و داستانها استفاده کنید، آنها آغاز، میانه و پایان را برای شما میسازند بدون اینکه به کلمه ای نیاز داشته باشید.
رهنمود ۷: از یک تکه کاغذ خالی نترسید، آن بهترین چیز در جهان است. همه چیز در یک نقطه از یک تکه کاغذ خالی آغاز شدهاند، از کتابهای مورد علاقه یتان گرفته تا کامپیوتری که من در آن تایپ میکنم، همه در ابتدا چیزی نبودهاند و بعداً به چیزی تبدیل شدهاند.
شما هرگز نباید از صحبت کردن درمورد دیسلکسی بودن خود بترسید، هر وقت درمورد آن با مردم صحبت میکنم اکثراً علاقه مند هستند، و پرسشهای مختلفی از من میپرسند. در واقع هرچه بیشتر در مورد آن صحبت میکنم، احساس میکنم در مورد خودم کمی بیشتر می دانم.
رهنمود ۸: در بارهٔ خوانش پریشی مطالعه کنید و اطلاعات به دست بیاورید. خواهید دید که ویژگیهای مشترک زیادی با این افراد دارید. افراد بسیاری مثل شما هستند، همه آنها احتمالاً احساس تنهایی و حماقت میکنند.
نگران اشتباههایتان و قاطی کردن چیزیها نباشند. دوباره میخواهم شما را شوکه کنم، و آن اینکه آموزگاران بسیار دوست داشتنی هستند، می دانم که آن را مخفی میکنند، اما آنها همیشه کمک میکنند.
رهنمود ۹: هر چیزی که بخواهید بنویسید دربارهٔ شماست، آنها افکار شما هستند، چیزهایی هستند که باید بگویید، و امکان ندارد که اشتباه باشند. دیسلکسی ویژگی شماست و شما درخشان هستید.
رهنمود ۱۰: این مطلب را بخوانید و مداری بردارید و مطلب شگفت انگیزی بنویسید.
آخرین کتاب تام مک لافلین «ماشین داستان نویسی»، داستانی دربارهٔ قدرت طراحی و داستان پردازی است.