مصاحبهی پیش رو، دربرگیرندهی گفتوگو با یکی از مادران باردار شرکتکننده در سومین دورهی کارگاه «خواندن با نوزاد و نوپا» است که از سال ۱۳۹۴ از سوی موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان در قالب برنامهی «با من بخوان» در خانه حمایتی آموزشی محمودآباد برگزار شده است.
این کارگاه تا کنون برای سه گروه از مادران در خانه حمایتی آموزشی محمودآباد شهر ری برگزار شده است. در این طرح، مادران در دوره نخست در چهار نشست هفتگی شرکت میکنند و اصول اولیه خواندن با نوزاد و نوپا را فرا میگیرند و کیسه نخست کتاب شامل «خواندن با نوزاد و نوپا»، مجموعه «نخستین کتابخانه من» و «مکعبهای تصویری» را دریافت میکنند تا به خواندن با کودکان خود بپردازند. دورههای بعدی هر کدام به فاصله سه ماه برگزار میشوند و مادران در هر نشست کیسه جدیدی حاوی کتابهای مناسب برای کودکانشان دریافت میکنند. بدین ترتیب طی یک سال مادران در مسیر درست کتابخوانی با نوزادانشان قرار میگیرند و زیر نظر آموزشگران مؤسسه، کودکانشان را از نخستین سالهای کودکی از کتابهای باکیفیت بهرهمند میکنند.
لازم به ذکر است که نخستین گردهمایی گروههای «خواندن با نوزاد و نوپا» روز یکشنبه دهم بهمنماه ۱۳۹۵ در خانه حمایتی آموزشی محمودآباد برگزار شد.
سلام. خودتان را برای ما معرفی کنید. و برای ما کمی از تجربههای خود از شرکت در کلاسهای خواندن با نوزاد و نوپا بگویید.
سلام. من زهرا قاسمی هستم. مادر دو فرزند و سومی هم در راه است! دو تا پسر دارم. این یکی دختر است. برای آن دو بچهی قبلی تجربهای نداشتم. میگذاشتم به حساب بچگی یا مثلا این که خوب همین است دیگر و بیشتر از این کاری لازم نیست.
الان دو فرزند بزرگترتان چند ساله هستند؟
بچهی بزرگم یازده سالش است و بچهی کوچکتر شش سال و نیم دارد.
قبل از اینکه به این کلاسها بیایم، من یک سری کارها را نمیدانستم که باید انجام بدهم. اینکه برخورد با بچهای که در شکمم است چطور باید باشد. مثلا این که باید با بچه حرف بزنیم. این که اگر با بچهای که در شکم است صحبت کنیم متوجه میشود و یا عکسالعمل نشان میدهد.
الان کاملا حس میکنید که این بچه در شکم شما متفاوت است؟
بله. این بچه خیلی فرق میکند. وقتی حرکتی ندارد، به محض اینکه دستم را میگذارم روی شکمم واکنش نشان میدهد. جدیدا ً اسم هم برایش انتخاب کردهام. چون روزهای آخر بارداریام است. وقتی دستم را روی شکمم میگذارم و اسمش را صدا میزنم تکان میخورد. بردار کوچکش دستش را روی شکمم میگذارد و می پرسد: مامان الان می فهمد من کی هستم؟ می گویم: آره. اسمت را بگو بهش. یا پدرش هم همینطور. این بچهی دورن شکمم کارها و حرکاتی میکند که پدرش تحت تاثیر قرار میگیرد.
برای خودتان هم بارداری این بار با کتاب و کتابخوانی متفاوت از دفعههای پیش است؟
بله. برایم شیرین تر شده. البته تجربههایم هم بیشتر شده. اما قبلا فکر میکردم به این دلیل متفاوت است که در بارداریهای قبل، بچه تر بودم. اما فقط به این دلیل نیست. این کلاسها خیلی تاثیرگذار بوده است.
چند وقت است که در این کلاسها شرکت میکنید؟
تقریبا ماه چهارم بارداری ام بود که آمدم. الان هم در ماه نهم هستم.
پس به سلامتی نزدیک است که فارغ شوید؟
بله. سه چهار روز دیگر!
گفتید که در خانه و خانوادهتان هم این کلاسها تاثیر داشته؟ پدر بچه هم توجه بیشتری دارد؟
بله خیلی. زمین تا آسمان فرق کرده! اول فکر می کردم چون بعد از دو پسر این بچه، دختر است این یکی برایش متفاوت است. اما بعد دیدم که نه. بچه ها برایش فرقی نمیکنند. اما چون این بچه خودش را این طور نشان میدهد، برایش متفاوت شده. این یکی خیلی زرنگتر و جَلَبتر است! حتا وقتی به سونوگرافی رفتم، به من گفتند که خیلی فعال است. گفتند از آن بچههایی است که نمیتوانی کنترلش کنی! باهوش است!
آیا خودتان هم دیگران را تشویق کردید که به این کلاسها بیایند؟ آیا کسانی را در دور و بر خود میشناسید که به این برنامه دعوتشان کنید؟
بله گفتم. اما دور و برم زنان باردار زیادی نمیشناسم. دو نفر هستند که خودشان قبلا شرکت کرده بودند. در خانوادهی خودم و شوهرم هم به چند مادر که بچههایشان حدوداً یک سال و نیمه بودند پیشنهاد دادم. اما متاسفانه زیاد استقبال نکردند. گفتند که ما تجربههای خودمان را داشتیم و همین کافی است. اما من فکر می کنم که اشتباه کردند.
بازهم به شما پیشنهاد میکنیم که اگر دور و برتان مادر باردار میشناسید معرفی کنید. شاید اگر دیگران هم تفاوتها را مثل شما احساس کنند، ترغیب شوند... ممنون. خیلی تجربههای جالبی بود.. امیدوارم که بچه سالم و باهوش و توانمندی به دنیا بیاورید. خودتان و خانوادهتان هم موفق باشید. ممنون که وقتتان را در اختیار ما گذاشتید.