درک مطلب در دانش آموزان ناتوان در یادگیری، مهارتی است که نیاز به تقویت دارد که تقویت آن از دو راه آموزش درک متنهای روایی و آموزش درک متنهای توضیحی صورت میگیرد.
برخی دانشآموزان گرچه در مهارت رمزگشایی توانا هستند اما در درک مطلب ضعیفاند. یادگیری روشهایی برای خواندن متنهای روایی یا تفسیری به منظور کمک به چنین کودکانی میتواند مفید باشد.
۲۰ سال پیش تمرکز تحقیقات بر موضوع مشکلات درک مطلب در دانش آموزان با ناتوانی در یادگیری بود که بر مشکلات آنان در رمزگشایی متن تمرکز کرده بود؛ اما امروزه تحقیقات مشکلات بسیاری را میبیند که دامنه گستردهای از فعالیتهای زبان و تفکر در اینگونه دانش آموزان را دربرمی گیرد.
آنها متوجه شدهاند که برخی دانشآموزان گرچه در خواندن واژگان مهارت کافی دارند اما در درک مطلب دچار مشکلاند. اینگونه مشکلات در کلاسهای بالاتر که چالشهای درک مطلب در دانش آموزان افزایش مییابد، خود را نشان میدهد.
گرچه دانشآموزان با ناتوانی یادگیری، توانایی پردازش اطلاعات را دارند اما این کار را با بازدهی بسیار اندکی انجام میدهند. عدم استفاده از استراتژیهای بنیادی مانند دوبارهخوانی متنهای دشوار که به طور معمول در خوانندگان عادی مشاهده میشود در دانشآموزان با ناتوانی یادگیری معمول است.
مشکل درک مطلب در دانش آموزان، با مشکلات پردازش استراتژیک و فراشناختی همراه است. پردازش استراتژیک به معنای توانایی کنترل و مدیریت فعالیتهای شناختی خود به شکل هدفمند و متفکرانه است و فراشناختی به معنای توانایی ارزیابی موفقیت در عملکرد مطالب است.
تحقیقات در این زمینه نشان میدهد که آموزش یک سری اصول میتواند توانایی پردازش استراتژیک متن و در نتیجه آن تقویت درک مطلب در دانش آموزان را برای آنان فراهم کند. این مقاله خلاصهای از تحقیقات مرتبط با این موضوع است و تمرینهایی را برای پردازش استراتژیک متنهای روایی و متنهای توضیحی ارائه میدهد.
آموزش دانشآموزان برای درک متنهای روایی
به طورکلی درک مطلب و به خاطر سپردن متنهای روایی مانند داستانها، سادهتر از متنهای توضیحی و تفسیری مانند متنهای اطلاعاتی و مبتنی بر واقعیت است.
محتوای یک متن روایی، به طور معمول آشناتر از محتوای یک متن توضیحی است. آموزش استفاده از ساختار داستان به دانشآموزان، به عنوان چارچوبی منظم برای درک جنبههای مهم و سرنوشتساز داستانی، تمرکز اصلی این تحقیقات بر متنهای روایی محسوب میشود. حتی کودکان در سالهای قبل از دبستان هم برای کمک به درک مطلب از ساختار داستان بهره میگیرند.
هر چه کودکان بزرگتر میشوند، توانایی استفاده از این مهارت در آنها بیشتر میشود؛ اما رشد این توانمندی در دانشآموزان با ناتوانی یادگیری کند است. آنها در امور خاصی همچون استخراج اطلاعات مهم داستان، معرفی درونمایه و نتیجهگیری با مشکل مواجهاند.
مطالعات بسیاری این سوال را مطرح میکند که چگونه میتوان درک مطلب در دانش آموزان با ناتوانی یادگیری را تقویت کرد و در استفاده از ساختار روایی آنان را توانمند ساخت. به عنوان نمونه آیدل ماستاس (۱۹۸۵)، استراتژیای را معرفی میکند که شامل گامهای زیر است:
- مطالعه عنوانهای داستان
- ورق زدن و نگاه اجمالی به صفحهها برای یافتن سرنخها
- یافتن واژههای مهم و دشوار
- تفکر درباره زمان و مکان وقوع وقایع داستان
با استفاده از این استراتژی، عملکرد دانشآموزان در پاسخ به سؤالهای مربوط به درک مطلب بهبود یافت و نمرههای آنها در یک آزمون استاندارد بالا رفت؛ اما هنگامی که مداخلهها آموزگاران یا سایر پشتیبانیها حذف شد، عملکرد آنان افت کرد.
پایداری سطح عملکرد دانشآموزان پس از برداشته شدن راهنماییهای آموزگار یا دیگر مداخلهها یا حمایتهای خارجی، نگرانی اصلی چنین مطالعاتی است. این موضوع، بیانگر اهمیت نظارت بر میزان درک مطلب در دانش آموزان و کودکان ناتوان در یادگیری است.
چن و کول (۱۹۸۶) گروهی از کودکان ۱۱ ساله با ناتوانی در یادگیری را آموزش دادند تا با سوال درباره متن و خط کشیدن زیر واژگان جالب متن، آنچه خواندهاند را به خاطر بسپارند. درک مطلب در دانش آموزان گروههای تحت آموزش بهبود یافت؛ بدین معنا که استراتژی خاصی منجر به این بهبودی نشده بود بلکه در اصل تمام دانشآموزان به طور فعال، درگیر چالش برای فهم متنها شده بودند. این مطالعه نشان میدهد که آنها استراتژیهایی را به جریان انداختند که آن را میدانستند اما به ندرت از آنها استفاده میکردند.
احتمالا موثرترین استراتژی آموزش به دانشآموزان، چگونگی استفاده از دستورزبان در داستان به عنوان یک راهنمای منظم و سازمانیافته هنگام خواندن است. منظور از دستورزبان داستان، همان جزئیات مهم و اصلی آن همچون شخصیت اصلی، کنش و پیامد است.
در این تکنیک، از نقشههای داستان و طرح سوالات کلی بر اساس دستورزبان داستان استفاده میشود. از سطح پیرنگ داستان عبور میکند و به دانشآموزان با ناتوانی یادگیری میآموزد که چگونه درونمایه داستان را معرفی کنند که البته بیشتر یک سطح درک مطلب ذهنی و انتزاعی است.
سوال مهم در اینگونه تحقیقات مداخلهای، محدودهای است که یک فرد بتواند آموزههای خود از موقعیتهای آزمایشگاهی را به محیطهای واقعی مانند کلاس درس تعمیم دهد. مطالعههای اندکی در فضای عادی کلاس درس و با واسطه آموزگار انجام شده است. یک رویکرد جالب، کار فاخ (۱۹۹۷) است که برنامه آموزشی اثرگذاری به نام پالس را طراحی کرد؛ یعنی یک استراتژی کمکآموزشی با ریزبینی و باریکبینی موثر در کلاس درس.
به طور کلی تاثیرهای چنین استراتژیهایی عمدتا وابسته به میزان نظارت بر مهارتهای آموزش داده شده است. تاثیرات انتقالی، به معنای توانایی دانش آموزان در انتقال مهارتها به موقعیتهای متفاوت، دیده میشود اما این تاثیرات در دانشآموزان با ناتوانی یادگیری اغلب کم و گاه مشکل است.
آموزش دانشآموزان برای درک مطلب متنهای توضیحی
درک مطلب متنهای توضیحی تقریبا برای تمام دانشآموزان مشکلتر از متنهای روایی است. اینگونه متنها معمولا دارای محتواهای ناآشناتری هستند و ساختاری پیچیده و متنوعتر دارند (مانند شباهت و تضاد، علت و معلول).
بیشتر آموزههای کلاسهای درس، راهنمایی کافی به منظور موفقیت در درک مطلب در دانش آموزان با ناتوانی یادگیری درباره متنهای توضیحی را فراهم نمیکنند.
در مطالعههای نخستین، هر بار تنها بر یک استراتژی تمرکز میشد. در تحقیقها روی متنهای روایی، ثابت شده است که آموزش استفاده از اجزای ساختار کلی میتواند موثر باشد اما دامنه پیچیدگی ساختارهای متنهای توضیحی بسیار گسترده است؛ بدین معنا که دانش آموزان نیاز به اشراف بر ساختارهای بسیار گوناگون متنها مانند توصیف، تسلسل، شباهت و تضاد، علت و معلول و حل مسئله دارند.
گرچه استفاده از شکل آموزش تک استراتژی در بهبود عملکرد میتواند موثر باشد اما شواهد اندکی بیانگر این مطلب است که استفاده از این روش در طول زمان، پایدار عمل میکند و یا قابل انتقال به موقعیتهای دیگر هستند.
بسیاری از مطالعات اخیر، مداخلههای آموزشیای را در برمیگیرد که استراتژیها را با یکدیگر ترکیب میکنند. بسیاری از مطالعات از روشهای خلاصهنویسی و خودکنترلی به طور ترکیبی استفاده کردهاند که گرچه امیدوارکننده هستند اما پایداری قوی یا انتقال موثری نداشتهاند. مطالعات نشان داده است که معلم باید نقش اساسی در هدایت دانشآموزان بازی کند تا آنان گامبهگام دستورالعملهای آموزشی را رعایت کنند.
در استراتژی چندگذر در جهت تقویت درک مطلب در دانش آموزان، دانشآموزان ۳ گذر را در متن توضیحی طی میکنند. در گذر نخست با ایده اولیه و سازماندهی متن آشنا میشوند. گذر بعدی شامل دریافت اطلاعات خاص از متن از طریق خواندن سوالات مطرحشده در پایان هر فصل و حدس پاسخهاست. سپس متن به منظور یافتن پاسخ پرشسها خوانده میشود و در نهایت خودآزمایی به شکل پاسخ به هر پرسش با اطلاعات دریافتی جدید انجام میشود. آموزگاران، دانشآموزان را در تمامی مراحل، با توضیح، مدلسازی و ایجاد فرصتهای نمایشی و تمرین هدایت میکنند.
مطالعات دیگر نیز شامل استفاده از استراتژیهای چندگانه در جهت تقویت درک مطلب در دانش آموزان است و در برخی از نظارتهای نزدیک مربیان استفاده میشود. این مطالعات نشان میدهد چنین آموزشهایی اگر به دقت انجام شود و اگر به قدر کافی در درازمدت تداوم داشته باشد و از سوی آموزگار از نزدیک مدیریت شود میتواند پایداری و انتقال خوبی را نوید دهد.
درمجموع به نظر میرسد هنوز نتوانستهایم پیشرفت چشمگیری در فهم طبیعت بسیار پیچیده درک مطلب داشته باشیم و خود را در مکانی نزدیک به ثبات قرار دهیم.
در پیوند با این مقاله بیشتر بخوانید: