- اسفند 1397
- منطقه سرپل ذهاب – کرمانشاه
شکوفه امیریان از ترویجگران «با من بخوان» در منطقه زلزلهزدهی سرپل ذهاب است که با کوله کتاب به مدارس و کمپها میرود و برای کودکان کتاب میخواند و فعالیتهای در پیوند با بلندخوانی را با آنان اجرا میکند. او در اسفندماه 1397، در آستانهی فرا رسیدن نوروز با سر زدن به چند مدرسه و پیشدبستانی و بلندخوانی کتاب «بنفشههای عمونوروز»، کودکان را در استقبال از بهار و سال نو همراهی کرد.
مدرسه کودکان استثنایی سرپل ذهاب
روز شنبه مثل هرهفته به مدرسه کودکان استثنایی سرپلذهاب رفتم و کتاب «بنفشههای عمونوروز» را بلندخوانی کردم. پیش بلندخوانی با بچهها درمورد نوروز گفتوگو کردیم. تعدادی از کودکان گفتند ما در کانکس هیچ علاقه و دلخوشیای برای پهن کردن سفره نوروز نداریم ... اما بعضی دیگر گفتند که با عشق وعلاقه درخرید و آماده کردن سفره هفت سین به خانواده کمک میکنند وبیصبرانه منتظر نوروز هستند. سپس به بچهها شیوهی درست کردن گل سنبل با کاغذهای رنگی (بنفش) را آموزش دادم وهمه با هم شروع به درست کردن گل سنبل کردیم. من هم شکلاتهایی که برای شیرینکام کردن بچهها برده بودم بین آنها تقسیم کردم. پس از بلندخوانی کتاب، کودکان میگفتند پس برفِ دیروز حاصل آخرین تلاش ننهسرما بوده!
پیش دبستانی ومهد کودک اندیشه سرپل ذهاب
امروز پیشدبستانی و مهدکودک اندیشه رفتم. پیش از بلندخوانی از کودکان درمورد هفت سین سوال پرسیدم و از آنها خواستم که سینهای هفتسین را نام ببرند. با مربی این مرکز هماهنگ کردیم درطی هفته سفره هفت سین پهن کنیم. من هم به بچهها ساخت گل سنبل کاغذی را آموزش دادم و قرار شد از این گلها به عنوان یکی از سینهای هفت سین استفاده کنند. سپس کتاب بنفشههای عمونوروز را برای کودکان بلندخوانی کردم.
پیش دبستانی شاهد سرپل ذهاب
امروزهم پیش از بلندخوانی کتاب بنفشههای عمونوروز با کودکان دربارهی نوروز صحبت کردم از بازیها، مسافرتها و... بچهها با علاقه در این باره گفتوگو و اظهار نظر میکردند. هنگام بلندخوانی وقتی گفتم «ننه سرما تنهای تنها بود وهیچ کسی را نداشت تا با او حرف بزند»، امیرعلی گفت: «من میرم پیشاش تا دیگه تنها نباشه گرچه میدونم سرما هم میخورم!» دانیال هم گفت: «من خانوادهام رو راضی میکنم میریم پیش ننهسرما تا دیگه تنها نباشه» و این گونه بود که همه بچهها اعلام کردند حاضرند نزد ننهسرما بروند تا او را از تنهایی درآوردند.
سپس هنگامی که به این جمله رسیدم که «عمونوروز از کولهاش کلوچههای خوشمزه درمیآورد و به بچهها میداد»، دانیال گفت: «من کلوچه دوست ندارم کاش میشد بگم کلانه (یک غذای سنتی که درفصل بهار و با گیاهان بهاری درست میشود) به من بده». این بار هم پس از بلندخوانی نحوهی درست کردن گل سنبل را با بچهها تمرین کردیم و قرار بر این شد کودکان از این گلها به عنوان یکی از سینهای سفره هفت استفاده کنند، از آن عکس بگیرند و برای من بفرستند.