نشانههای کودکی در زیستبوم اعصار
ایرانک در بخشی از سفر، زاویه دید خود را از کودکان به بزرگسالان تغییر میدهد؛ اگرچه همچنان راوی کودک و کودکی باقی میماند. چرا که کاوش ایرانک در هزارتوی فرهنگ و زیستبوم ایرانی، اقتضا میکند که از نگاه بزرگسالان اعصار گذشته به کودک و کودکی، پرده برداشته شود.
نخستین گام در این راستا، با مشاهده البسهٔ کودکان عصر قاجار برداشته میشود. یکسان بودن لباس کودکان رها شده از بند قنداق، با بزرگسالان این عصر، بخشی از نگاه بزرگسالان به کودک و کودکی را برملا میسازد. این یکسانی، حکایتگر توسعهنیافتگی و عدم تمایز نهاد کودکی در این دوره تاریخی است. چندانکه کودکی به مثابه دورهای مستقل از بزرگسالی شناخته نمیشود.
ایرانک روایت خود از فرهنگ کودکی در اعصار گذشته را با نمایش نشانههای کودکی در زندگی مردمان آن اعصار و اشیائی که آنان برای رتق و فتق امور روزمرهٔ کودکان مورد استفاده قرار میدادند، از سر میگیرد.
اینبار، ایرانک ناقل خرده روایتهایی است که تنها مسافران تیزبین قادر خواهند بود از دل اشیای به نمایش گذاشته، بیرون بکشند. برای این تیزبینی، مسافران ناچارند که هیچ متن و توضیحی را مغفول ننهند. خرده روایتهای جذاب ایرانک از فرهنگ کودکی، حاصل همافزایی بین اشیا و توضیحات رهگشای تعبیه شده در پای آنها است.
انواع گهوارهها، ننوها، بندهای قنداق با پارچههای الوان و فاخر و زیبا، چشمنوازی میکنند. اگرچه شاید با نگاه امروزی، هیچ یک از آن پارچههای الوان و فاخر مناسب و درخور کودک تلقی نشود. لالایی مادرانه و شعر «مادر» ایرج میرزا به این اشیا رنگ و بویی از پیوند و عاطفه میبخشند.
بخشی از بار روایت ایرانک از فرهنگ کودکی بر دوش جزئیات این اشیا قرار دارد. به عنوان مثال ساختار گهواره بیش از خود گهواره از کودکی سخن میگوید. این ساختار را بدون متن و توضیحات تعبیه شده، نمیتوان شناخت. از آن جمله، وسیلهایست به نام «پیشه»، که برای انتقال پیشاب نوزاد به «آبخانه» گهواره مورد استفاده قرار میگیرد. برای ساخت «پیشه» از چوب، نی، برگ و در دوران متأخر از لاستیک استفاده شده است.
«آبخانه» گهواره، ظرفی سفالی یا فلزی است که به عنوان آبریزگاه و به جای لگن در گهواره جاسازی شده است.
«وربند» یکی دیگر از اجزای گهواره و ننوها است. وربند پارچهایست که مادران به کمک بند و بندیلک، کودک را به گهواره یا ننو میبستند.
چند قدمی که پیش میرویم، با یک «اسطرلاب» روبهرو میشویم. بیشک تلاش برای یافتن نسبتی بین اسطرلاب و کودکی، ذهن مسافران ایرانک را به خود مشغول میکند. پاسخگویی به این معما ممکن نخواهد بود مگر با رجوع به توصیفی که ایرانک ارائه میدهد و شناخت وسیلهای دیگر به نام «زایچه»:
«زایچه جدولی است که در آن درجات قرار گرفتن سیارات و ماه و خورشید در صور فلکی مختلف و نیز دیگر عوامل آسمانی و فلکی را به هنگام زاده شدن کودک ثبت میکنند...»
استفاده از اسطرلاب و ثبت در «زایچه»، رویهای مرسوم برای تشخیص سعد و نحس زایش کودک بوده است...
از پیچ ضلع شرقی به سمت ضلع شمالی ایرانک که میگذریم، گویی از یک گردنه بزرگ تاریخی عبور کردهایم.
اینبار با اسباببازیهای جدید و دو نمونه مشخص از نگاه معاصر به کودکی، روبهرو هستیم:
نخستین نگاه را در هدایای «زویا پیرزاد» به ایرانک میتوان جستوجو کرد. کلاه حمام و روفرشیهای دستدوز مادر این نویسنده و ژاکتی که او برای فرزندش بافته است و میمون عروسکی و همچنین عروسک راپونزل و آلن (عروسک سیاه پوست) از جمله اشیا اهدایی این نویسنده به ایرانک هستند که دو عروسک اخیر در اثر او یعنی «چراغها را من خاموش میکنم» حضور دارند.
دومین نگاه متعلق به پایاننامه «مهرانگیز منوچهریان» -از نخستین زنان حقوقدان مدافع کودکان- است. در برگی اسکن شده از پایاننامهٔ این حقوقدان، شاهد نقدی بر شیوههای فرزندپروری زمانه هستیم.
به رغم تغییر نگاه به کودکی در دورهٔ معاصر، اما ایرانک از انعکاس واقعیات غافل نمانده است. چندانکه تصاویری از کودکان کار در قالیبافخانه و... با عنوان «کودکان بدون کودکی» پایان بخش روایت ایرانک از فرهنگ کودکی است.
ادامه دارد...