«الهه دهقانپیشه»، زادهی سال 1362 در شیراز، دانشآموخته مهندسی نرم افزار کامپیوتر و کارشناسی ارشد مدیریت امور فرهنگی است. تاکنون بیش از ده نمایشنامه، داستان، طنزنوشته و پژوهشهایی در زمینهی سیاستهای هنری از او چاپ و منتشر شده است. برخی از نمایشنامههای دهقانپیشه برگزیدهی جشنوارههای گوناگونی مانند «مسابقهی نمایشنامهنویسی جشنوارهی تئاتر کودک و نوجوان»، «جایزه ادبی کومِش» و «جشنوارهی سراسری نمایشنامهنویسی سخن» بوده است. نمایشنامهی «کاشف گیج» او چندینبار برای عموم خوانش شده و یا روی صحنه رفته است.
«اسکندر نهچندان کبیر»، «کاشف گیج»، «انجمن حمایت از خرگوشها»، «دردسرهای خرگوش بودن» و «شبدر چهارپر»، پنج عنوان نمایشنامه نوشته الهه دهقانپیشه است که بهتازگی «نشر پیله»، برای نوجوانان چاپ و منتشر کرده است. دربارهی چند و چون و چگونگی گرایش ایشان به این محدودهی سنی، گفتوگویی انجام شده که میخوانید:
نخستین پرسشی که پس از دیدن مجموعهی پنج جلدی «نمایشنامه نوجوان» برای بیننده آن پیش میآید این است که چرا مخاطب نوجوان را برای نمایشنامههایتان انتخاب کردهاید؟
شاید یکی دوبار آگاهانه گروه سنی مخاطبِ نوشتهام را «نوجوان» انتخاب کردهام، و از همان ابتدا تلاش کردم متناسب با آن گروه سنی بنویسم، اما در دیگر موارد چندان انتخابی نبوده، یعنی اوّل اثر را نوشتههام و بعد تشخیص داده شده که برای گروه سنی نوجوان مناسبتر است.
وقتی برای اوّلینبار دوستی نوشتن نمایشنامههای را برای گروه سنی کودک و نوجوان به من پیشنهاد داد، به نظرم کار سختی میآمد. خیلی زود متوجه شدم برای کودکان نمیتوانم بنویسم، اما موفق شدم نمایشنامههایی بنویسم که برای گروه سنی نوجوان مناسب باشد؛ آن نمایشنامه «کاشف گیج» بود.
وقتی دربارهی گروه سنی نوجوان برای نمایشنامههایم صحبت میکنم، بیشتر منظورم پانزده سال به بالاست، و فکر میکنم این آثار قابل تنظیم برای نمایشهای بزرگسالان نیز باشد.
دربارهی نمایشنامهی «انجمن حمایت از خرگوشها» هم از همان ابتدا فکر میکردم برای گروه سنی نوجوان مناسب باشد، اما دربارهی «اسکندر نهچندان کبیر»، «دردسرهای خرگوش بودن» و «شبدر چهارپر» از ابتدا چنین خیالی نداشتم، حتی شاید ترجیح میدادم برای گروه سنی بزرگسال بنویسم. این عبارت «نمایشنامه نوجوان» را هم ناشر در مراحل انتهایی و پس از طراحی اولیهی جلد کتاب، پیشنهاد داد. ابتدا در مقابل آن مقاومت میکردم، اما بیشتر که فکر کردم، دیدم درست میگوید؛ ولی دربارهی نمایشنامهی «شبدر چهارپر» شک داشتم که مناسب گروه سنی نوجوان باشد و هنوز هم در این مورد شک دارم.
در کُل، دربارهی گروه سنی نوجوان برای نمایشنامههایام تردید داشتم، مثل خودِ دوران نوجوانی که دوران تردید است. معلوم نیست کودکی است یا بزرگسالی؛ چیزی که میتواند هم این باشد و هم آن.
چه ویژگیهایی در یک نمایشنامه باید باشد تا آن را از ادبیات نمایشی بزرگسالان جدا کند؟
در اینباره نمیتوانم بهطور دقیق بگویم. دربارهی خودم چون به سادهنویسی علاقه دارم و شاید هم به سبب موضوعهایی که برای نمایشنامهها انتخاب کردهام، برای نوجوانان مناسب بوده؛ ولی اصلاً چرا باید ادبیات نوجوان را از ادبیات بزرگسال جدا کرد؟ نمیگویم تفاوتی بین این گروههای سنی نیست، اما ایدهآل برایم این است که اگر برای نوجوانان مینویسم، بزرگسالان نیز از خواندنش لذّت ببرند؛ یا آن نوجوانهایی که نمایشنامهی مرا میخوانند، در بزرگسالیشان همچنان اثر من جزو آثار محبوبشان باشد. به هر حال، وقتی نمایشنامههایی برای نوجوانان مینویسی، احتمالاً توسط گروهی از بزرگسالان اجرا خواهد شد، پس چه بهتر که آنها هم از متن لذّت ببرند و از دنیای آنها نیز دور نباشد.
در مجموعهی «نمایشنامه نوجوان»، لایههایی از طنز نهفته است، چرا طنز؟ پیوند طنز و نوجوانان را چگونه میبینید؟ و بازتاب آن در نمایشنامههای شما برای این گروه سنی چگونه است؟
برای من طنز اهمیّت دارد. از نوشتن و خواندن و دیدنش لذّت میبرم. انتقاد و نکتهسنجی به نظرم مهم است و دوست دارم بتوانم اینگونه بنویسم.
در زمینهی ادبیات نوجوان، کارشناس و متخصص نیستم، فقط بر اساس تجربهی شخصیام احتمال میدهم طنز برای نوجوانان و در کُل برای همه، جذاب باشد و کمک کند مخاطب بهتر با اثر ارتباط برقرار کند؛ ولی لازم است این را هم بگویم که بهعنوان نویسنده، طنز اصلاً برای من وسیله نبوده، حتی میتوانم بگویم هنگام نوشتن، طنزِ کلام برایم مهمتر از گروه سنی اثر بوده است.
در پیشینهی ادبیات نمایشی کودک و نوجوان ایران، اقتباس جایگاه مهمی دارد، اقتباس از فرهنگ عامه، ادبیات کهن، داستانها و ...، چرا رویکرد شما در این نمایشنامهها اقتباسی است؟
تعدادی از نمایشنامههایی که نوشتهام، از جایی الهام گرفتهام و شاید بتوان گفت اقتباسی است؛ هرچند نگاه به متنِ اصلی در حدِ برداشت از نام اشخاص و اتفاقهای کُلی آن است. پردازش اتفاقها و جزئیات، ذهنی و برداشت شخصیام است، و شاید دور از واقعیت باشد یا نباشد و یا ترکیبی از واقعیتها و ذهنیات من باشد.
یکی از منابع اقتباسی شما در نوشتن این مجموعه نمایشنامه، کتاب «چنین کنند بزرگان» نوشته «ویل كاپی»، ترجمه »نجف دریابندری» بودهاست، چه علتهایی این کتاب را منبع مهم برای اقتباس کارهای شما قرار داده است؟
تا کنون با نگاهی به بخشهای مختلف کتاب چنین کنند بزرگان، سه نمایشنامه برای نوجوانان نوشتهام. همانطور که گفتم ایدهها و دیدگاههای جدید زیادی به متنها اضافه کردهام و آن را مطابق سلیقهی خودم پرداختهام، اما ادبیات و طنز در کتاب چنین کنند بزرگان با ترجمهی درخشان زندهیاد نجف دریابندری، برایم بسیار الهامبخش بوده است.
دوست دارم از دیگر شخصیتهایی که در این کتاب به آنها پرداخته شده، نمایشنامههای دیگری بنویسم. برخی از شخصیتهای آمده در این کتاب، در ایران ناشناخته است و همین ناشناخته بودن، نوشتن دربارهی آنها را سخت میکند. از طرفی، این کتاب طنز کلامی دارد که برای تبدیل شدن به موقعیّت، باید بیشتر بررسی شود.
از سه نمایشنامههای که از کتاب چنین کنند بزرگان اقتباس کردهام، دو نمایشنامهی «کاشف گیج» و «اسکندر نهچندان کبیر»، در مجموعهی اخیر نمایشنامه نوجوان، و نمایشنامهی «فیلدوست» را «نشر ورا» در سال 1396 منتشر کرده است.
یکی دیگر از نمایشنامههای اقتباسیام، نمایشنامهی«دردسرهای خرگوش بودن» است که برداشتی آزاد است از داستان «خرگوشهایی كه باعث همه دردسرها بودند» نوشتهی «جیمز تربر». نمایشنامههای دربارهی حریم شخصی، عزت نفس و این چیزهاست. دربارهی خرگوشی که در مقابل خواستهی بیمنطق و دیکتاتورمابانهی یک گرگ میایستد؛ گرگی که میخواهد خرگوش را، و در واقع همه را، به گرگ تبدیل کند.
نسخههای که بهتازگی از نمایشنامه «کاشف گیج» منتشر شده با نسخهی پیشین آن که در کتاب «مجموعه نمایشنامههای برگزیده کودک و نوجوان» چاپ شده، چه ناهمسانیهایی دارد؟
تاکنون نمایشنامهی کاشف گیج را چندینبار بازنویسی کردهام. نسخههای از این نمایشنامه در سال 1391 برگزیدهی بخش «مسابقه نمایشنامهنویسی نوزدهمین جشنوارهی بینالمللی تئاتر کودک و نوجوان همدان» شد و بههمراه دیگر آثار برتر این جشنواره، در کتاب مجموعه نمایشنامههای برگزیده کودک و نوجوان، توسط «انتشارات نمایش» چاپ شد.
این نمایشنامه چندینبار خوانش و یا اجرا شده است. آخرین و شاید جدیدترین اجرایی که از این نمایشنامه به روی صحنه رفته، مربوط است به اجرای مهر و آبان سال 1398 در «تالار هنر» تهران، به کارگردانی «میلاد رمضانی ورجاوند»، که خود او متن را برای اجرا بازنویسی کرد و به نظرم فضای کار را کمی به گروه سنی کودک نزدیکتر کرده بود.
تغییرهایی که در کتاب کاشف گیج نسبت به نسخههای قبل انجام شده، مربوط به صحنههای پایانی است که جابهجاییهایی انجام گرفته و پایانبندی نمایشنامه نیز نسبت به نسخههای قبلی تغییر کرده.
لطفاً دربارهی نمایشنامههای غیراقتباسی (اورژینال) که برای کودکان و نوجوانان نوشته و منتشر کردهاید، توضیح بدهید.
نمایشنامه انجمن حمایت از خرگوشها که سال 1394 برگزیدهی «جایزه ادبی کومش» شد، و همچنین نمایشنامه شبدر چهارپر را خودم طراحی کردهام، و به نوعی نمایشنامههای اورژینال و تألیفی هستند. هرچند نمایشنامه شبدر چهارپر نیز به نوعی اقتباسی است، اقتباس از داستانی که خودم با همین عنوان نوشتهام و در کتاب مجموعه داستان «طنز و صلح» در سال 1396 منتشر شده. در این دو نمایشنامه به موضوع رسانهها و چگونگی استفاده از آنها، زودباوری، انتخاب اطلاعات و موضوعهایی از این نوع پرداخته شده است. شاید بتوان گفت دربارهی این مسائل دغدغه دارم.
آیا مجموعه «نمایشنامه نوجوان» مجلدهای دیگری نیز دارد؟
هم خودم و هم ناشر تصمیم داریم این مجموعه را ادامه دهیم. در حال حاضر مشغول نوشتن نمایشنامهی جدیدی برای افزودن به همین مجموعه هستم.
بسیار سپاسگزارم.