تیرماه 1401 گشایش دو کتابخانهی دیگر از مجموعه کتابخانههای «ویستا» را جشن گرفتیم. با پشتیبانی بنیاد فرش رشتیزاده و به همت زهرا شوندی، ترویجگر فعال «با من بخوان»، دو کتابخانهی کودکمحور دیگر، یکی در مدرسهی مهدوی شهر قم و دیگری در کانکسی در حیاط مدرسهای در شهر سلفچگان، راهاندازی شدهاند تا دسترسی کودکان و نوجوانان منطقه را به کتاب باکیفیت هموارتر سازند.
بنیاد فرش رشتیزاده از سال 1397 فعالیت خود را در زمینهی ترویج کتابخوانی با تاسیس کتابخانههای «با من بخوان» در استان قم آغاز کرد. در این سال، اولین کتابخانهی «با من بخوان» با نام «ویستا» در یکی از مناطق محروم استان قم و دومین کتابخانه با نام «بهار» در شهر قم تاسیس شدند.
در سال 1398 مدیر شرکت فرش ارمی، درخواستی مبنی بر راهاندازی کتابخانهای در استان قم به یاد دخترشان «آرزو ارمی» به بنیاد رشتیزاده ارائه دادند. به این ترتیب سومین کتابخانهی «با من بخوان» در سال 1398 با نام «آرزو» با همکاری فرش ارمی و با پشتیبانی بنیاد فرش رشتیزاده راهاندازی شد.
با استقبال زیاد دانشآموزان، مدیران و مربیان این مدرسهها از کتابخانهها و اجرای برنامهی «با من بخوان» و بازخوردهای مثبت آن، بنیاد رشتیزاده تصمیم گرفت مجموعه کتابخانههای «ویستا» را با همکاری گروه کتابخانههای «با من بخوان» در مدرسههای استان قم گسترش دهد.
در سال 1401 و پس از پشت سر گذاشتن همهگیری ویروس کرونا، کتابخانههای ویستا (2) و ویستا (3) در استان قم آغاز به کار کردند:
کتابخانهی ویستا (2) – کتابخانهای برای همهی اعضای خانواده
کتابخانهی ویستا (2) در اتاقی 30 متری در مدرسهی «مهدوی» و با استانداردهای کتابخانههای «با من بخوان» فضاسازی و راهاندازی شده است. در این کتابخانه حدود 600 جلد کتاب با موضوعات گوناگون داستانی، تاریخی، علمی، سرگذشتنامه، شعر و سرگرمی و... به همراه دستنامههای راهنمای فعالیت در پیوند با کتاب و پوسترهای آموزشی ویژه گروههای سنی 3 تا 18 سال قرار داده شده است.
این کتابخانه فعالیت خود را از ابتدای تیرماه 1401 آغاز کرده است. در دو هفتهای که از شروع به کار کتابخانه میگذرد، دانشآموزان مدرسهی مهدوی علاقهی بسیاری به کتابخانه و ترویج کتابخوانی در میان دوستان و اعضای خانواده نشان دادهاند و گروههای سنی دیگر و پدران و مادران نیز همراه فرزندانشان به کتابخانه میآیند.
کتابخانه ویستا (3) – آغاز راه دانایی
سومین کتابخانهی ویستا در یکی از مدارس شهر سلفچگان درهای خود را به روی کودکان و نوجوانان گشوده است. سلفچگان یکی از شهرهای استان قم است که در ﻓﺎﺻﻠﻪ ۳۵ ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮی غرب شهر قم قرار دارد. مدرسهی دخترانهی «کریمه اهل بیت» و «19 دی» سلفچگان تنها مدرسهی متوسطه اول و دوم دخترانه در این شهر و یکی از محرومترین مدرسههای استان قم است. این مدرسه دارای پنج کلاس برای دانشآموزان است و ششمین کلاس در نمازخانه برگزار میشود. در حیاط این مدرسه کانکسی وجود داشت که برای برگزاری ششمین کلاس در این مدرسه در نظر گرفته شده بود اما به علت نداشتن سیستم گرمایشی و سرمایشی برگزاری کلاس درس در روزهای گرم و سرد در کانکس امکانپذیر نبود و در نتیجه از کانکس به عنوان انبار استفاده میشد.
این کانکس از سوی بنیاد رشتیزاده تعمیر، رنگآمیزی و بنا بر استانداردهای کتابخانههای «با من بخوان» تجهیز شد تا به کتابخانهای زیبا و دلنشین تبدیل شود. حدود 800 جلد کتاب با موضوعات گوناگون به همراه دستنامهها و برگههای فعالیت در پیوند با کتابها و پوسترهای آموزشی ویژه گروههای سنی 3 تا 18 سال برای این کتابخانه نیز فرستاده شده است. با توجه به عدم ادامهی فعالیت کتابخانهی بهار در شهر قم بخشی از کتابهای کتابخانه بهار به کتابخانهی ویستا (3) انتقال یافته است.
اکنون که نزدیک به 3 هفته از گشایش این کتابخانه میگذرد، افزون بر دانشآموزان این مدرسه، خواهران و برادران و همچنین دوستان و آشنایان آنها از روستاهای اطراف نیز به این کتابخانه میآیند. یک مدرسهی ابتدایی دخترانه نیز در نزدیکی این مدرسه قرار دارد که دانشآموزاناش میتوانند به این کتابخانه مراجعه کنند. دانشآموزان عضو کتابخانهی ویستا (3) سلفچگان خوشحال هستند که این تابستان به جای گذراندن تعطیلات در خانه میتوانند از امکانات این کتابخانه استفاده کنند. استقبال خوب کودکان از این کتابخانه در همین مدت کوتاه، تعبیر زیبایی است از پیامی که محمدهادی محمدی پس از راهاندازی برای قدردانی از پشتیبانان این کتابخانه نوشته بود:
«خانم تاجررشتی عزیز، دوست بزرگوار و مهربان، چه قدر خوب است که شما به همراه خانواده و برادر، دارید یکی یکی هستههای دانایی و آگاهی را در قم و پیرامون میکارید. سلفچگان همیشه برای من یا شاید برای همگان جایگاه انتخاب بوده است. راهات را انتخاب کن. کدام سو میخواهی بروی؟ سوار بر ماشین یا قطار، سلفچگان در خاطرهی من خیلی چیزها دارد. سفرهای بیپایان، برفها و زمستانهای سخت، تصادفهای غمانگیز تکرارشدنی و دستفروشان پراکنده در جاده. تنها یک چیز کم داشت و آن راه دانایی بود. شما این راه را به این مجموعه تودرتو، سردرگم و پیچیده افزودید. آن هم بسیار زیبا و ابتکاری. سلام برشما و سلام بر زایش راه دانایی، و کتابخانهی آگاهی و شادی در سلفچگان.»