مادر و پسری جوان کار خود را با دادن کاغذ و مداد رنگی به دست بچه های دولت آباد (در نزدیکی شهر ری) در بافت خانوادگی شروع می کنند و با دیدن نشانه های تاثیر خود بر کودکانی که حتی نمی توانستند مداد را در دستان خود بگیرند و اکنون نقاشی های خود را به دیوار اتاق شان می چسبانند، به ذوق آمده و تصمیم گرفتند تا کتاب را هم در دستان کوچک این کودکان قرار دهدند. آنگاه به سراغ شورای کتاب کودک می آیند.
شورا با تجربه "کتابخانه سیار ساویسا مهوار" ۸ مجموعه ی ده تایی برای مقطع پیش دبستان، ۶ مجموعه ی ده تایی برای پایه دبستان و ۶ مجموعه ی ده تایی برای پایه راهنمایی در اختیار این مادر و فرزند علاقه مند قرار می دهد و قرار می شود ماهی یک بار، با مراجعه به خانه هایشان، خورجین های رنگی کتاب را تعویض کنند.
با توجه به تعداد خورجین ها، پیش بینی زمانبندی این طرح برای گردش منابع آن هر ۶ ماه یک بار برآورد شده و به گونه ای برنامه ریزی می شود که بچه ها طی این مدت تمام کتاب های خورجین را مطالعه کرده باشند. دی ماه امسال مادر که حال تنهاست و پسرش به سربازی رفته است، با مراجعه به شورای کتاب کودک اعلام می کند که زمان نو کردن کتاب های خورجین ها فرا رسیده است. تصمیم می گیریم بازدیدی از منطقه و ملاقاتی با خود بچه ها و والدینشان که دیگر امروز از علاقه مندان به کتاب هستند، داشته باشیم. روز چهارشنبه ۲۳ دی ماه به اتفاق این مادر همراه می شویم با کودکان و نوجوانان کتابخوان محله دولت آباد.
در خانه ای کوچک، شور و غوغایی برپاست، کتاب ها در گوشه ای از اتاق روی زمین و میان سفره ای چیده شده است. بچه ها در حال انتخاب کتاب هستند، با هم درباره ی خوانده هایشان صحبت می کنند و اطلاعاتشان را درباره ی کتاب ها رد و بدل می کنند. از رفتار و صحبت هایشان پی می بریم، آنچه که می بایست رخ داده است و بنیان یک علاقه و میل باطنی به مطالعه کتاب پی ریزی شده است، همان راهی که هدف نهایی کتابخانه هاست.
ابتدا بچه ها را رها کرده و با مادران به صحبت می نشینیم و با مشارکت فکری آن ها برای ادامه ی راه تصمیم می گیریم. به نظر می آید که در این مدت کتابخانه بیشتر به صورت کتابخانه خانگی عمل کرده است تا کتابخانه سیار. با بررسی دو شکل خانگی و سیار، در نهایت همه ی مادران به این نتیجه می رسند که شکل سیار که همان حرکت کتاب ها در خورجین کتاب است و رد و بدل آن به صورت ماهانه، نظم بهتری در اداره ی کار به وجود می آورد و خانواده بانی می تواند کنترل بهتری بر امور داشته باشد. قرار ها گذاشته می شود، نام بچه ها و پایه تحصیلی آن ها ثبت می گردد و قرار گذاشته می شود که به تعداد خانواده های درگیر طرح (۱۰ خانوار) خورجین های کتاب برای بازدید بعدی (۱۸ بهمن ماه) آماده شوند.
آسوده خاطر از نتایج صحبت مان به میان بچه ها می رویم، با هم کتابخوانی می کنیم، کتاب ها را به بحث می گذاریم و با هم روی صفحه های روزنامه نقاشی می کنیم، همه فعالانه شرکت می کنند، سپس قول و قرار هایی با هم می گذاریم که بچه ها کتاب ها را "دست به دست، دانش آموز به دانش آموز و همسایه به همسایه" حرکت دهند. به امید دیدار دوباره تا ۱۸ بهمن ماه از آن ها خداحافظی می کنیم.
حال غریبی داریم ذهن و فکری پر از شادی و غم، امید و ناامیدی، چه می شدها و اگرهای بسیار و ... اما همچنان عزمی راسخ برای بردن کتاب به میان بچه ها داریم.