کودکان و نوجوانان سیستان و بلوچستان تشنه دانش نو!

بازتاب فعالیت های ترویج کتابخوانی در میان کودکان و نوجوانان در شهرها و روستاهای کشور، به ویژه مناطق محروم، یکی از هدف های مهم کتابک به شمار می آید. کتابک می کوشد مروجان فعالی که در گستره سرزمین پهناور ایران، بدون هیچ چشمداشتی، با امکانات اندک اما ابتکار های فراوان و گوناگون  کودکان و نوجوانان را به کتاب خواندن علاقه مند می کنند، شناسایی و معرفی کند. 

به همین سبب با عبدالله برهانی، کتابدار روستای ایرانشهر در استان سیستان و بلوچستان و از بنیانگذاران دو کتابخانه در این روستا درباره چگونگی راه اندازی کتابخانه شان و راه های ابتکاری او در ترویج کتابخوانی گفت و گویی داشتیم.

عبدالله برهانی چندی پیش همراه با نوزده نفر از کودکان و نوجوانان روستا، به دعوت شورای کتاب کودک به تهران آمده بود و یک روز هم مهمان موسسه پژوهشی تاریخ ادبایت کودکان بود تا از نزدیک با فعالیت های این موسسه و به ویژه سایت کتابک آشنا شود . در زیر خلاصه ای از این  گفت و گو را می خوانید:

چگونه شد که تصمیم گرفتید کتابخانه ای برای کودکان راه اندازی کنید و در راه اندازی آن از چه نهاد های کمک گرفتید؟

سال ها بود که در این فکر بودم. خودم در کارهای فرهنگی شرکت می کردم. مسائل مالی چندان برایم اهمیت نداشت. بیشتردوست داشتم که در زمینه فرهنگی فعالیت داشته باشم. با دوستان صحبت کردم. آن ها گفتند که با خانم میرهادی، عضو هیئت مدیره شورای کتاب کودک ارتباط دارند و می توانند با دوستان شان که در زمینه های فرهنگی کار می کنند نیز تماس بگیرند. دوستان جدید از ما خواستند ابزار و وسایلی تهیه کنیم. بعد یک سری کتاب برای مان فرستادند. قفسه های کتاب را هم آموزش و پرورش خرید. بعد، خانم شهلا افتخاری، نماینده شورای کتاب کودک، ما را به کانون توسعه فرهنگی معرفی کرد. ازآن پس، کار سر وسامان بیشتری گرفت. حالا یک کتابخانه مجهز داریم. کانون توسعه فرهنگی و دیگر دوستان شان، تاکنون کارگاه ها و کلاس های مختلفی همچون  کلاس های ادبیات و خلاقیت در این کتابخانه برگزار کرده اند. هنوز هم این کلاس ها برای آموزگاران برگزار می شود. مدتی کتابدار نداشتیم. یکی از دوستان همکاری کرد و تامین دستمزد کتابدار را پذیرفت. حالا کتابدار داریم، آموزگاران هم هستند. چند نفری از اعضای کتابخانه که با خود به تهران آورده ام، پس از بازگشت به روستا درباره مراکز و فعالیت های فرهنگی در تهران برای دیگران توضیح خواهند داد و "فرهنگ پراکنی" خواهند کرد و کودکان روستا با شنیدن این توضیحات علاقه مندتر خواهند شد. دلم می خواست که تعداد بیشتری از کودکان روستا با ما به تهران می آمدند و با اصول کتابداری و سایت کتابک آشنا می شدند. به هرحال امیدوارم آمدن به اینجا دستاوردهای خوبی  برای کتابخانه های ما داشته باشد.

این کتابخانه چند سال است که باز  شده و کار می کند؟

 از سال ۶۵ تا  حالا.

شما در کتابخانه چه آموزش هایی به کودکان می دهید؟

من خودم داستان می نویسم و در کتابخانه به کودکان داستان نویسی آموزش می دهم . 

با توجه به سنت ها و رسومی که در سیستان و بلوچستان حاکم است، چگونه موفق شدید این نوزده کودک ونوجوان را جمع کنید و با خود به تهران بیاورید؟ آیا مشکل نبود؟

البته این مشکلات هست. ما عده ی زیادی را برای سفر به تهران انتخاب کرده بودیم که بعد منصرف شدند یا خانواده های شان اجازه ندادند.

آیا نوجوانان هم از کتابخانه استفاده می کنند؟

بله، اما کمتر از کودکان. کودکان بیشتر به کتابخانه می آیند. آن ها وقتی بزرگ می شوند، کم کم به کتابخوانی کم علاقه می شوند.

فکر می کنید چرا؟

چون از ماجراها و داستان های تخیلی و خیال پردازانه فاصله می گیرند و با واقعیت های اجتماعی که بیشتر هم منفی هستند، آشنا می شوند. اما کودکان هنوز بسیار پاک و زلال اند و ذهن پر دغدغه ای ندارند.

به طور کلی استقبال مردم روستا ازکتابخانه شما چگونه بوده است؟

وقتی کتابخانه اول شروع به کار کرد، مردم خیلی استقبال کردند. کتابخانه دوم که باز شد، تعداد بیشتری از مردم و حتی استادان دانشگاه آمدند و ما تازه فهمیدیم که در شهرستان ایرانشهر و روستای آبادان چه ظرفیت های بالقوه ای وجود دارد. اما مدتی بعد، مخالفت ها و کارشکنی ها و به ظاهر رقابت ها آغاز شد و بخشی از اعضای ما جذب مراکز دیگری شدند و از کتابخانه رفتند.

 آیا در حال حاضر تعداد اعضای کتابخانه های شما به نسبت سال های اول تأسیس افزایش پیدا کرده است؟

اعضا بیشتر شده اند، اما تعداد کتابخوان ها نه.

ممکن است دلیلش این باشد که بچه ها به کتاب های خاصی گرایش دارند و این  کتابخانه ها نمی توانند نیاز آن ها را برآورده کنند. فکر نمی کنید باید بیش از این به  محتوای کتاب ها و نیاز کودکان و نوجوانان توجه کنید؟

البته، این درست است. مسئله برمی گردد به اینکه کتابخانه نتوانسته است کتاب های جدید را جایگزین کتاب های گذشته کند و کتاب ها برای اعضا تکراری شده اند.  یک سری کتاب را خوانده اند و ورق زده اند و پاره کرده اند. ببینید مردم ما تازه دارند چشم به دنیا باز می کنند. بلوچستان تازه دارد باسواد می شود. تازه هفتاد سال از مکتوب شدن زبان بلوچی می گذرد. ما پیشینه ی کتابت نداریم. مردم ما تازه دارند وارد دنیای جدید می شوند و می خواهند با دنیای نو همداستانی و همسویی کنند.  به این خاطر چیزهای تازه می خواهند. کتابخانه باید چراغ چشمک زنی باشد که هربار رنگی نو به  آن ها بتاباند. ما متأسفانه از وجود این چراغ رنگارنگ بی بهره ایم. خواسته و نیاز ما این است که آدم های مختلف به شهر ما بیایند و با اینجا آشنا بشوند. باید مدام چیزهای جدید، آدم های جدید، کتاب های جدید به روستا وارد شود. چرا باید کودکان ما با نت خوانی، موسیقی، قلم و ... بیگانه باشند؟ من فکر می کنم این ها برای کودکان ونوجوانان ماجذابیت ایجاد می کند و حرفم این است که در شهرستان و روستای ما جذابیت کم است. امکانات کم است. ما به حمایت نهاد های فرهنگی مردمی نیاز داریم تا کتابخانه بتواند به کودکان ونوجوانان کمک کند. من بیشتر نگران پسرها هستم که اغلب از کلاس اول راهنمایی جلوی خانواده می ایستند. به این دلیل که فرصت تجربه کردن از آن ها گرفته می شود. با این حال، دخترها که آزادی شان کمتر است بیشتر جذب کتابخانه می شوند.

فاطمه اشرفی

 

Submitted by admin on