کودکان را به جایی سرسبز در کنار کتابخانه بردم و از آن ها خواستم راحت و آسوده دراز بکشند، چشم های شان را ببندند، بدن های شان را رها کنند، در خیال خود قاصدک بشوند و آماده باشند تا من آن ها را فوت کنم.
به هوا رفتند، چرخیدند، دنبال هم گذاشتند تا به بالای درختان رسیدند. هرکس می گفت که از آن بالا چه می بیند و چه حسی دارد و آسمان چه شکلی است. بعد ساکت شدند و گوش دادند. صدای باد، حشرات، پرنده ها، آدم ها و ماشین ها را شنیدند و درباره شنیده های شان حرف زدند. نوازش نسیم را حس کردند. بعد که قاصدک ها از سفر برگشتند از آن ها خواستم درباره زیبایی های طبیعت حرف بزنند و این که چه چیزی این زیبایی را خراب می کند. کودکان تازه ته سیگار، پلاستیک ها، بطری آب، پوسته های شکلات و ..... را دیدند که روی چمن ها در آب بود و فهمیدند که این ها اضافی هستند و طبیعت را آلوده می کنند.
بعد از آن ها خواستم به خودشان نگاه کنند و درباره آن چه زیبایی خودشان را از بین می برد گفت وگو کنند. سرانجام به این نتیجه رسیدند که سادگی و تمیزی، زیبایی می آفریند. سپس به کلاس آمده و آن چه را آن روز آموخته بودند به صورت قصه نوشتند و نقاشی کردند و کتاب آکاردئونی درست کردند.
این فعالیت را نیره آقاتهرانی در کتابخانه علامه امینی اصفهان اجرا کرده است.