شروع ناگوار

عنوان لاتین
The bad beginning‭

مجموعه داستان های فانتزی بچه های بدشانس در یک روز معمولی شروع می شود. روزی که ویولت، کلاوس و سانی بودلر فرزندان خانواده بودلر برای وقت گذرانی و تفریح به کنار دریاچه رفته اند. در آن هوای ابری و گرفته کنار دریاچه آن ها هرکدام به کاری سرگرم هستند که آقای پو خبر می آورد خانه شان آتش گرفته و پدر و مادرشان در آتش سوخته و ناپدید شده اند.

به دنبال این ماجرا کنت الاف که در پی به دست آوردن ثروت خانواده ی بودلر است، سرپرستی بچه ها را بر عهده می گیرد. او مردی مرموز است که بر روی قوزک پایش عکس یک چشم خالکوبی شده دارد و از خویشاوندان دور آن ها به شمار می آید.

او برای رسیدن به هدفش، همسایه قاضی خود را فریب می دهد تا با خواندن خطبه عقد ویولت دختر نوجوان خانواده بودلر را همسرش کند. او برای این که ویولت را وادار به این کار کند، سانی را در یک قفس در بالای برج زندانی می کند. اما  کلاوس خود را به بالای برج می رساند تا سانی را آزاد کند. در آن جا ذره بینی را می بیند که به صورت چشم طراحی شده است و دقیقا خانه سوخته آن ها را هدف گرفته است. او سانی را از قفس رها می کند و به این ترتیب ویولت نجات پیدا می کند.

مجموعه سیزده جلدی فانتزی «بچه های بدشانس»‌ از نویسنده ای امریکایی به نام دانیل هندلر با نام ساختگی لمونی اسنیکت در میان نوجوانان طرفداران زیادی دارد. در این مجموعه داستان، زندگی پر از بدشانسی سه شخصیت نوجوان از خانواده ای به نام بودلر روایت می شود. در هر کتاب،‌ یک رخداد محور ماجراها می شود و کشمکش این سه نوجوان با شخصیت بد داستان، کنت الاف‌ داستان ها را پیش می برد.

لمونی اسنیکت، از شگردهای جذابی بهره می گیرد. او در پشت جلد هر کتاب و در پایان هر کتاب به خوانندگان پیشنهاد می کند که خواندن این کتاب را کنار بگذارند. برای نمونه در یکی از این کتاب ها نویسنده از خوانندگان خود چنین می خواهد: "مطمئن باشید این کتاب را اشتباه برداشته اید، پس لطفاً آن را سرجایش بگذارید. محال است انسانی که عقل سلیم در سرش دارد آگاهانه به سراغ این کتاب برود، چون لحظات وحشتناک و تلخی که در دهکده بر ویولت، کلاوس و سانی بودلر گذشت، با امانتداری کامل و بدون مراعات حال افراد نازک دل در صفحه های این کتاب ثبت شده است. من هیچ دلیلی نمی بینم که کسی بخواهد حتی لای چنین کتابی را باز کند؛ کتابی که جز موضوعات ناخوشایندی مانند کوچ کلاغ ها، یک جماعت خشمگین، تیتر یک روزنامه، دستگیری انسان های بی گناه، یک سلول دو لوکس و چند کلاه غیرعادی، چیزی در آن پیدا نمی شود." که البته این ترفندی است برای برانگیختن خوانندگانش.

نکته دیگر که داستان های این مجموعه را کمی متفاوت کرده است،‌ حضور خود نویسنده به عنوان یکی از شخصیت های داستانی است. در حقیقت داستان های بچه های بدشانس در فضایی از ناباوری و شک و بدگمانی پیش می رود. هرچه هم داستان ها جلوتر می رود این فضا پیچیده تر می شود. نگاه بدبینانه نویسنده همراه با ماجراهایی پر التهاب تا اندازه زیادی به حس ماجراجویی و آمیخته به بدبینی نوجوانان ‌پاسخ می دهد.

برگردان
نسترن پاشایی
تهیه کننده
مهگل محمدی
سال نشر
۱۳۸۹
ناشران
نویسنده
Lemony Snicket, لمونی اسنیکت
Submitted by editor3 on