هنریتا یک جعبه مدادرنگی هدیه گرفته است. او در کنار فلینی، گربه محبوبش از ذوق جعبه مدادرنگی جدیدش شروع میکند به نقاشی کردن و روایت کردن یک داستان.
هنریتا اسم کتابش را «هیولای سه کله و دو کلاه» میگذارد. امیلی شخصیت اصلی داستان هنریتا با عروسک محبوبش در حال خوابیدن هستند که ناگهان از توی کمد صدایی میآید و پس از آن هیولایی با سه کله وارد اتاق میشود... ابتدا امیلی وحشت میکند. اما خیلی زود متوجه میشود که هیولای سه کله فقط دنبال کلاهی برای یکی از سرهایش میگردد و قصد آزار امیلی را ندارد. پس با هم به داخل کمد میروند و قبل از رسیدن هیولای بزرگ کلاهی پیدا میکنند و خارج میشوند.
کتاب «هیولای سه کله و دو کلاه؛ کتابی از هنریتا» داستان تصویری بسیار روان و ساده به زلالی شخصیت و ذهن کودک می پردازد. او با خلاقیت خود و فی البداهه داستانی را همراه با تصاویر، روایت میکند. نویسنده با دنیای فانتزی و واقعیت کودک در کنار هم داستانی جذاب و ساده آفریده است که کودکان را به نوشتن و خلاقیت تشویق میکند.
کتاب «هیولای سه کله و دو کلاه؛ کتابی از هنریتا»، به معنای واقعی کلمه یک کتاب کودک است و تصاویر کودکانه کتاب در ایجاد نزدیکی و برقراری ارتباط با خواننده بسیار موثر است. کتاب سبب همذاتپنداری مخاطب با امیلی، شخصیت داستان میشود و تجربهی یک چالش ناب را به کودک میدهد.
کتاب «هیولای سه کله و دو کلاه؛ کتابی از هنریتا» برای بلندخوانی و آشنایی کودکان با داستاننویسی است.
درباره نویسنده و تصویرگر کتاب «هیولای سه کله و دو کلاه؛ کتابی از هنریتا»
ریکاردو سیری لینیرس، معروف به لینیرس نویسنده کمیک استریپی است به نام ماکاندو که در آرژانتین بسیار محبوب است. او در بوینس آیرس به همراه همسر و سه دخترش زندگی میکند و داستانهایش را با الهام از فرزندانش میآفریند.