نورا در کلاس پنجم درس می خواند و نابغه است. او زمانی که یک ساله و نیم بود با تکمیل پازل خواهرش به هوش خود پی می برد. در مهد کودک و مدرسه هوش خود را پنهان می کند تا آنجا که حتی خانواده نگران می شوند و این در حالی است که او از دو سالگی خواندن بلد است. او حتی بخاطر دوستش استفان کاری می کند که تمام نمره هایش کم شود تا ثابت کند که نمره ملاک ارزیابی با هوش بودن دانش آموزان نیست.
ابتدا خانم کتابدار و سپس مشاور مدرسه به راز او پی می برند. او با استفان و دانش آموزان دیگر نقشه ای می کشند و مدرسه را دچار بحران می کنند. سرانجام نورا با صحبتی که برای دانش آموزان، پدر و مادرها و مسئولان مدرسه می کند آنان را تحت تأثیر قرار می دهد و تحسین و تشویق می شود. در پایان او حاضر نمی شود به کلاس تیزهوشان برود و مایل است معمولی بماند، با دوستان خود فوتبال بازی کند و با آنان درس بخواند و به دوستی اش ادامه بدهد.
اثر هم برای دانش آموزان، والدین و اولیاء مدرسه جنبه تربیتی دارد و نقدی هم به نظام آموزشی نمره محور دارد.