عادله خلیفی

در این صفحه می توانید اطلاعاتی از لیست کتاب ها، مقالات، خبرهای مرتبط با عادله خلیفی را مشاهده کنید.

بخش نخستبخش دوم       وهم‌ناکی در داستان‌های جمشید خانیان با تاکید بر «امپراتور کوتوله سرزمین لی لی پوت»
شنبه, ۱۹ مهر
بخش نخست در هزارتوی راز؛ بی مرگی در جهان داستان جمشید خانیان خانیان از اندک نویسندگان ادبیات کودک و نوجوان ایران است، که جهان داستانی خاص خود را دارند. جهان داستانی او ترکیب عجیبی است، از هزارتوی رازها و تصویرهایی جادویی که با واژگان ساخته شده اند. اگر داستان های خانیان را کنار هم بچینیم و بخواهیم نخ تسبیح آن را پیدا کنیم، نباید با روش کلاسیک، شخصت شناسی، یا پیرنگ‌شناسی به سراغ آن ها رفت. او ایده ای را می گیرد، و آن را در حوض واژگان تصویری که خود ملغمه ای است از خواب و بیداری، از رویا و هوشیاری، می سازد. در حقیقت داستان های او گاهی آن چنان با ایده هایی عجیب شروع می شوند که مرگ را از سر می گذرانند و بی مرگ می شوند.
دوشنبه, ۷ مهر
نگاهی به دو داستان  «ادسون آرانتس دوناسیمنتو و خرگوش هیمالیایی‌اش» و «طبقه‌ی هفتم غربی» جهان پیچیده‌ای که در آن زندگی می‌کنیم، جهانی که همه هستی و کهکشان‌ها را شامل می‌شود، ترکیبی از ساده‌های حل نشده است. ساده‌هایی که بر سادگی خود اصرار می‌ورزند و کم کم در ترکیب با ساده‌های دیگر چنان پیچیده شده‌اند که راه حلی برای آن‌ها وجود ندارد.
شنبه, ۲۲ شهریور
 گوش بزرگ‌ها و گوش کوچک‌ها، فاتحان، چرا جنگ هرگز فکر خوبی نیست از داستانی نقل می‌کنند که روزگاری جادوگری سر راه کشاورزی سبز می‌شود و از او می‌خواهد آرزویی بکند. جادوگر با این آرزو هم می‌تواند چیزی به او بدهد و هم چیزی از کشاورز بگیرد اما با یک شرط، هر چه به او بدهد، باید نیم آن را به همسایه‌اش بدهد.  
سه شنبه, ۱۱ شهریور
«جنگ ادامه دارد...» این جمله‌ای است که کتاب «دشمن» با آن آغاز می‌شود. واژه‌ها به رنگ سرخ و درشت نوشته شده‌اند در زمینه‌ای سیاه! کتابِ «دشمن» پیش از آغازِ داستان، از آغازِ جنگ می‌گوید. «این‌جا انگار بیابان است...» و در دو صفحه، چند تکه شاخه‌ی خشک را می‌بینیم. «... بیابانی با دوگودال...گودال‌هایی با دو سرباز...» پیرامون هر دو گودالی که دو سرباز در آن هستند، سیم خاردار است و هر دو سرباز، نردبان دارند برای بیرون آمدن از گودال و کلاه‌هایی شبیه هم. همه چیز این دو سرباز شبیه هم است و پرده کنار می‌رود و داستان آغاز می‌شود. سربازی در میانه‌ی یک پرده‌ی نمایش قرمز نشسته است با تفنگی در دست‌اش. و در زمینه‌ی قرمز، در صفحه‌ی روبه‌روی‌اش، واژه‌ی «دشمن» سیاه و درشت نوشته شده است. داستان آغاز شده.
سه شنبه, ۱۱ شهریور
سرابِ واقعیت! آلبوم عکسی را ورق می‌زنیم. با دیدن عکس‌ها، خاطره‌هایی در ذهن‌مان زنده می‌شود. با خودمان می‌‌گوییم: «آن روز را به یاد دارم چه روزی بود!» با دیدن لحظه‌ای که در عکس ثبت شده، خاطره‌ی آن روز را مرور می‌کنیم حتی در ذهن‌مان به روزهای پیش و پس از آن روز می‌رویم. عکس می‌تواند تنها یک لحظه را ثبت کند، روایت‌گر یک لحظه‌ باشد، لحظه‌ای از واقعیت. عکس‌ها همه‌ی واقعیت را به ما نشان نمی‌دهند، یا بهتر است بگوییم تنها لحظه‌ای را در یک عکس می‌بینیم. دو عکس از یک لحظه، شبیه به هم نخواهند بود.
شنبه, ۱ شهریور
بی‌مرگی آتشی در میان پارچه‌ها و قالی‌ها. دودی که همه چیز را در خود فرو برده و زیبایی را سیاه کرده و پرندگانی که نقش پارچه‌ها و قالی‌ها هستند و در پی گریزاند از دریچه‌ی سقف به آسمان. به کدام آسمان؟ آیا پرندگانی که نقش پارچه و قالی هستند، می‌توانند پرواز کنند؟
شنبه, ۲۵ مرداد
فقط یک لکه است! یا این بوی زمین است     بارِ اولی که کتاب «پدر اسلاگ» را خواندم اولین پرسشی که به ذهن‌ام آمد این بود: «چرا این کتاب برای کودکان نوشته شده است؟ » پاسخ‌های به‌ظاهر متفاوتی به ذهن‌ام می‌رسید اما همه یک نتیجه داشتند: چنین کتاب‌هایی هم باید برای کودکان نوشته شود! چندبار دیگری هم که این کتاب را خواندم زیبایی کتاب شگفت‌زده‌ام کرد. کتابی چنین تلخ از رنج انسان چگونه می‌توانست این همه زیبا باشد؟ سطر سطر این کتاب در واژه‌ها و فریم به فریم تصویرهای‌اش، سیاه است اما همین سیاهی، چنان هنرمندانه به تصویر کشیده است که پس از خواندن این کتاب، انسان در نگاه خواننده و ببینده‌اش پررنگ می‌شود، دردِ هر انسانی برای انسان دیگر معنا پیدا می‌کند، برای همه‌ی ما، و این دلیل نوشته شدن این کتاب برای کودکان بود: یک لکه بر انسانیت، لکه‌ای بر همه زمین است و گاهی بسیار بزرگ‌تر و بالاتر از زمین ما!
شنبه, ۱۱ مرداد
بازی میانه‌ی خیر و شر بازی کردن میانه‌ی خیر و شر، کار هر نویسنده‌ای نیست. تنها نویسندگانی می‌توانند وارد این بازی شوند که فیلسوف هم باشند. بعضی از نویسندگان فیلسوف هستند، یعنی برای خودشان جهان‌بینی خاصی دارند. این نویسندگان آثاری خلق می‌کنند که لایه‌هایی از معنا در واژه‌ها پیچیده می‌شود. در نگاه اول ممکن است، اثر آن‌ها به طنز یا شوخی مانند باشد، اما با عمیق شدن در معناهای آن می‌فهمیم که نویسنده در قالب داستان، فلسفه خودش را مطرح کرده است.
شنبه, ۴ مرداد
فانتزی در ادبیات کودکان اثری ماندگار در زمینه نظریه پردازی ادبیات کودکان چرا ادبیات؟ چرا خواندن ادبیات؟ خواندن متن‌های ادبی یا دیدن تولیدات دیگری که از ادبیات بهره می‌برند، مانند فیلم‌ها، چه کاربردی برای ما دارد؟ ما چگونه به دنیا نگاه می‌کنیم؟ با چه ابزاری؟ نگاه ما مستقیم است و بی‌واسطه یا همه داریم از واسطه‌ها بهره می‌بریم؟ هر متن ادبی، داستان، شعر و سایر تولیدات، شیوه‌ای برای نگریستن به جهان است، تجربه‌ای از زیستن است. با خواندن ادبیات، دانش زبانی، فکری و حتی دانش عمومی ما ارتقا می‌یابد. ادبیات، شیوه‌ی سخن گفتن، دیدن و رفتار ما را تغییر می‌دهد. کنش و واکنش ما را در جامعه تغییر می‌دهد. تعریف ما را از دنیا و پیرامون‌مان و حتی خودمان را تغییر می‌دهد.
چهارشنبه, ۱ مرداد
زبان رودی رونده است، که همراه با زمان و انسان به پیش می‌رود. زبان ادبیات نیز چنین خصلتی دارد. زبانی که روزگاری برای آن مردم روشن بوده است، امروز ممکن است برای ما چندان روشن و مفهوم نباشد. این به ویژه درباره زبان‌های عتیق بیش تر صدق می‌کند. فارسی زبانی عتیق است. زبانی کهن و باستانی که بسیار روایت‌ها در دل خود دارد. این زبان تمامی ریشه‌های فرهنگی ایران را از باستانی‌ترین روزگار تا امروز در خود بازتاب می‎‌دهد. به همین دلیل هنگامی که این زبان شکافته می‌شود، در آن انبوهی از واژه‌ها هستند که ریشه مادی یا سومری و سانسکریت دارند، ریشه اوستایی یا پهلوی دارند.
چهارشنبه, ۲۵ تیر
تجربه رهایی تاکنون تجربه‌ی رهایی داشته‌اید؟ تجربه‌ی رهایی چیست؟ رویاهای ما تا کجا می‌توانند پیش بروند؟ می‌دانید ما در رویاها هم قید و بندهای‌مان را به همراه داریم؟ تاکنون شده آرزوهای‌تان را در خواب دیده باشید؟ یا با رویا برای چند لحظه‌ای هم که شده از واقعیت پیرامون‌تان جدا و از بندها رها شوید؟
دوشنبه, ۱۶ تیر
دو سرزمین جدا از هم اما در کنار هم! خرس‌ها و گرگ‌ها در دو کشوری زندگی می‌کنند که فقط یک جوبیار خروشان، بین‌شان فاصله هست. هم خرس‌ها پادشاه خود را دوست دارند و هم گرگ‌ها. همه چیز در این دو سرزمین و میان ساکنان این دو، خوب است. صلح و صفا و دوستی بین‌شان برقرار است. آن‌ها با هم می‌رقصند، مسابقه‌های ورزشی برگزار می‌کنند. خرس‌ها همیشه در ماهیگیری برنده هستند و گرگ‌ها در مسابقه‌ها تا این‌که یک روز، رنگین‌کمانی مانند یک معجزه در آسمان پدیدار می‌شود. هیچ‌کس در این دو سرزمین تا آن روز رنگین‌کمان ندیده است.
یکشنبه, ۱۸ خرداد
داستانی درباره‌ی آرزوها! کبوتری که آرزوهای هیزم‌شکن فقیری را برآورده می‌کند. اما برآورده شدن آرزوها چه سرانجامی برای هیزم‌شکن دارد؟ روزی روزگاری هیزم‌شکن فقیری با همسر و سگ‌اش زندگی می‌کرد. او روزی برای قطع کردن درختی بزرگ به جنگل رفت و چند کبوتر زیبا دید. به خانه آمد و و تفنگ‌اش را برداشت تا کبوترها را بکشد. اما هیچ کبوتری را نتوانست شکار کند. یک کبوتر پیش هیزم‌شکن آمد و از او خواست تا دیگر به کبوترها شلیک نکند و به جای‌اش کبوتر آرزوهای او را برآورده کند.
شنبه, ۱۷ خرداد
«گربه‌ آقای براون» کتابی عجیب درباره‌ی یک دوستی عجیب است درباره‌ی یک عشق است که پایانی عجیب دارد؛ اما ساده با راه‌حلی شگفت!
چهارشنبه, ۱۴ خرداد
گرگ شرور است، خرگوش ترسو، روباه زیرک است و جغد باهوش؟ یا این‌ها: «باورهای ساده‌لوحانه‌ی مردم است.»؟ کتاب «گرگ نیکوکار» داستان گرگی درمان‌گر است اما در لایه‌های کتاب، داستان دیگری می‌بینیم که در آن شخصیت اصلی‌اش نه یک گرگ نیکوکار، که یک جغد خبیث و شرور است.
سه شنبه, ۱۳ خرداد
«کنجکاوی، شوقی کشنده است» این واژه‌ها از کتاب «روباه کوچک» است، واژه‌هایی که معنای زندگی است برای روباه کوچک و همه‌ی آن‌ها که در جست‌وجوی دنیاهای تازه هستند و از روزمرگی گریزان.
دوشنبه, ۱۲ خرداد
ترس، یواش یواش سرک می‌کشد به اتاق اِفی. پشت همه‌ی درها و دیوارها و پنجره‌‌هاست. مادر بیرون رفته و اِفی الان لقمه‌ی خوبی برای ترس است! ترس دو گوش بلند و چهره‌ای دودی و سیاه و محو دارد با چشمانی که دو لکه‌ی زرد خالی هستند. ترس، ترسناک است! و اِفی از ترسِ ترس، به زیر میز می‌رود. اما او تنها هم نیست و یک کتاب با اوست. کتابی که یک دوست خیلی خوب درون‌اش است، خرسی به‌نام هولپل تولپل. او پرزورترین خرس دنیا است.
دوشنبه, ۱۲ خرداد
یک سفر شگفت در کتاب «ماجراهای رری دایناسور» رُری، دایناسور کوچک سبز رنگی است که با پدرش در یک جزیره و روی یک خانه درختی زندگی می‌کنند. رُری پرجنب و جوش و عاشق بازی است. پدر ُرری هم بیش‌تر وقت‌ها همراه رُری است و با او ماهیگیری می‌کند، صدف جمع می‌کند و این دو با هم بازی می‌کند. پدر همیشه کنار رُری است مگر وقتی بخواهد در سکوت کتاب بخواند. یک روز ُرری حوصله‌اش سر می‌رود و هوای ماجراجویی به سرش می‌زند. پس برای این‌که مزاحم پدرش نشود تصمیم می‌گیرد تنهایی بیرون برود. او کیسه‌ی سفرش را جمع می‌کند و راه می‌افتد.
چهارشنبه, ۲۷ فروردین