"از آن لنگ درازت خجالت نمی کشی هره و کره می کنی؟ از آن لنگ درازت خجالت نمی کشی از صبح تا شب ول می گردی...؟" در خیابان یک شتر ایستاده است. می گویم پدر نگاه کن این شتر چه قدر لنگ دراز است. پدر می گوید شتر حیوان صبوری است.
تیستو اسم عجیبی است که در هیچ جا، هیچ کشوری و هیچ کتابی نمی توان پیدا کرد. او پسر کوچولویی است که هنگام تولد بزرگتر از یک نان در سبد یک نانوا نبود. یک مادر خوانده با لباس آستین بلند و یک پدرخوانده با کلاه سیاه در کلیسا برای او اسم می گذارند، ولی هیچ کس نمی تواند نام او را به زبان بیاورد و بدین ترتیب او را تیستو صدا می کنند. او انگشتان جادویی دارد که به هر چیزی دست می زند به گل و گیاه تبدیل می شود.
اسم او جونی بی جونز است. "بی" اول اسم "بئاتریس" است ولی او از بئاتریس خوشش نمی آید و فقط از بی خوشش می آید. او کودکستانی و دختری بسیار شیطان است و همیشه ماجرا می آفریند. زمانی می خواهد با عکس بدریخت خودش، لولوی زیرتخت را بترساند، یا نشان دهد که چگونه موهایش را کوتاه می کند یا این که می خواهد ثابت کند دزد نیست.
تیم پسری است که از جنبه های مختلف به هیچ کودکی شبیه نیست، زمانی که پدر او را وادار می کند که آخر هفته به اردو برود بسیار ناراحت و نگران می شود. او نه تنها از اردو خوشش نمی آید بلکه از هر گونه تحرک و بازی هم بدش می آید، او هیچ گونه بازی و ورزشی رادوست ندارد.
"همه ی ما حق داریم زندگی کنیم و آزاد و سلامت باشیم.
همه حق دارند که قانون از آن ها حمایت کند.
با شروع سال تحصیلی جدید بیشتر والدین نمی دانند با نوشت افزار باقی مانده از سال پیش چه کنند. خط کش، مداد، خودکار و دفترچه های نیمه استفاده شده معمولا دور ریخته می شوند.
با شروع سال تحصیلی جدید، به افتخار دانش آموز نوجوان خود یک پروژه هنری ساده و جالب را انجام دهید. انجام این کار برای هر کسی جالب است ولی می تواند هیجان انگیز تر باشد اگر به عنوان یک کار گروهی انجام شود. تنها چیزی که لازم است چند وسیله ساده و اندکی تخیل است!
آموزگار کودک تان به پاس تلاشی که برای آموزش کودکان می کند، سزاوار یک سیب بزرگ و زیبا است!
اولین کلاسی که فرزند شما در اولین روز مدرسه به آن قدم می گذارد پر از گفت و گوهای پرهیجان است. آن هایی که با هم دوست هستند درباره کارهایی که انجام دادهاند گپ میزنند، درباره جایی که به مسافرت رفتهاند و همکلاسیهایی که در تعطیلات با آنها وقت گذرانده اند.
مت دوازده ساله باید تا زمان بازگشت خانواده اش به خانه در محیط بکر و وحشی منطقه "مین" گلیم خودش را از آب بیرون بکشد. در نبود خانواده مت با دو سرخپوست به نام های "ساکنیس" رئیس قبیله سمور و نوه اش "اته آن" آشنا می شود. رئیس قبیله از مت می خواهد تا به نوه اش خواندن و نوشتن به زبان انگلیسی را یاد بدهد و در ازای آن او هم برایش شکار و خوراک بیاورد.
واندا پترونسکی روز دوشنبه دیگر بر روی صندلی یکی مانده به آخر کلاس ١٣ ننشسته بود. واندا دختری مهاجر از لهستان با اسمی عجیب و غریب بود. او دختری آرام بود که به ندرت حرف می زد و هیچ دوستی در مدرسه نداشت. او همیشه پیراهن آبی رنگ و رورفته ای می پوشید؛ لباسی بی ریخت ولی همیشه تمیز.
اعضا تیم رویا موجودات کوچولویی هستند که مامور رساندن رویاها و کابوس ها به انسان ها هستند. آن ها سه قانون جاویدان دارند که در صورت سرپیچی از گروه اخراج می شوند. ورت، اسنفل، میج و هارلی در حال گذراندن دوره ی کارآموزی خود هستند و در یک گروه قرار دارند.
روزی روزگاری ببر، مار، میمون و زرگر بدجنسی در گودالی که شکارچیان در جنگل کنده بودند گرفتار می شوند. جهانگردی آن ها را پیدا می کند و می رهاند. پس از مدت ها، جهانگرد و زرگر دوباره با هم برخورد می کنند.
ایندی دختری ده ساله است که پدر و مادرش از هم جدا شده اند. آن دو همچنان از یکدیگر دلخورند و از گفت و گو با هم پرهیز می کنند. از سوی دیگر آموزگار ایندی از دانش آموزانش خواسته نقشه ای از خانواده خود ترسیم کنند و عکسی از افراد خانواده شان را بر روی آن بچسبانند.
سرزمین مومین با خانه ای استوانه ای به شکل بخاری های قدیمی اسکاندیناوی در دره ای سبز قرار دارد و موجودات تخیلی شاد و پر جنب جوشی در آن زندگی می کنند. خانواده مومین ها شامل مامان مومین و بابا مومین و مومین ترول در خانه ای بزرگ در دره ی مومین زندگی می کنند.
جانی یک مشکل دارد! دوچرخه او هم کهنه و هم برایش کوچک شده است و پای پدرش شکسته و نمی تواند سر کار برود بنابراین جانی باید خود دست به کار شود. برای همین جانی تصمیم می گیرد به درخواست آقای مینی برای پخش روزنامه پاسخ مثبت دهد.
نارمر، امیرزاده ای از حوالی نیل و در زمانی حدود پنج هزار سال پیش است. امیرزاده ای محبوب مردم که او را «مرد طلایی» می نامند. نارمر قرار است جانشین پدر شود. برادر بزرگتر او هانوگ، که به او حسادت می کند، تصمیم می گیرد او را از میان بردارد. هانوگ او را به بخش خطرناکی از رودخانه می برد.
شوخ طبعی می تواند زندگی خانوادگی را شیرین و جذاب کند. شما می توانید روی شکم نوزادتان فوت کنید، یک کلاه مسخره بپوشید و کودک سه ساله تان را تعقیب کنید، یا تظاهر کنید که در توده ای از برگ ها افتاده اید، تا یک کودک کلاس اولی را سرگرم کنید.
داستان نخ، یکی از داستان های هوشنگ مرادی کرمانی است که فضای زندگی و گذران یک روز زندگی یک کولی و کودکش رابه تصویر می کشد.
کلاریس که در کلاس پنجم درس می خواند، در پاسخ به سوال معلمش که چرا اسم کتاب بچه اقیانوس است نمی تواند در برگه امتحانی اش جوابی بنویسد. او کتاب را نخوانده و برای آن که در درس فرانسه نمره ی صفر نگیرد دروغ بزرگی می گوید. او می گوید پدر و مادرش والدین واقعی او نیستند و هفته ی گذشته در گیر این مسئله بوده است. همین دروغ او را با واقعیت تکان دهنده ای روبرو می کند. پدر و مادرش در کودکی او را به فرزندی قبول کرده اند!!