معرفی کتاب های مناسب برای کودکان ۷ - ۹ سال
در این صفحه کتاب های مناسب برای کودکان ۷ - ۹ سال معرفی شدهاند.
در سالهای نخست دبستان که کودکان با خواندن و نوشتن آشنا شدهاند، میتوانند کتابهایی با متن ساده و کوتاه را خودشان بخوانند. بنابراین بهتر است علاوهبر بلندخوانی برای کودکان، گاهی هم اجازه دهیم خود کودکان کتاب به دست بگیرند و از خواندن کتاب لذت ببرند. این کار به آنها اعتمادبهنفس میدهد که مهارتهای خود را بهکار گیرند و در جهت تقویت این مهارتها تلاش کنند.
کتابهایی با موضوع مهارتهای زندگی، ارزشهای زندگی، محیط زیست و کتابهای تصویری برای این گروه سنی مناسب است. بهتر است کتابهایی که بهصورت غیرمستقیم به کودکان آموزش میدهند را در دسترسشان قرار دهیم.
آقا نبات، طوطی شیرین زبانی است در مغازه عمو بقال، که هم موجب خوشحالی مشتری های بزرگسال است و هم کودکان. در بقالی به آقا نبات هم خوش می گذرد زیرا همه او را دوست دارند. اما روزی به سبب بازیگوشی و بی توجهی آقا نبات، شیشه روغن می افتد و می شکند و دردسر ساز می شود و آن محیط شاد و خوش بقالی از بین می رود.
سه شنبه, ۲۹ تیر
آقای گام پیرمردی بداخلاق با چشم های خون گرفته است که از بچه ها و حیوانات و بازی و بلال متنفر است. خانه ی او از کثیفی و به هم ریختگی می تواند جایزه ی "شلخته ترین" را ببرد و باغچه اش از زیبایی و پاکیزگی جایزه ی "زیباترین" را! او خیلی مراقب باغچه اش است چون در غیر این صورت پری کوچولویی با ماهی تابه خدمتش می رسد.
پنجشنبه, ۳ تیر
کسی که عاشق پنیر باشد حتما با موش ها دچار مشکل خواهد شد. شاه این قصه هم پنیر خیلی دوست دارد و بهترین پنیرسازان در خدمت او هستند. بوی پنیر سبب می شود که رقیب های کوچولو به سوی کاخ سرازیر شوند.
یکشنبه, ۲۳ خرداد
بنظر شما چه رابطه ای بین غول و دوچرخه می تواند باشد؟ نمی توانید حدس بزنید؟ اصلاٌ رابطه ای وجود دارد؟ نویسنده به کمک دخترش "درسا" داستان می نویسد و مادر هم نقاشی های آن را می کشد. اگر چه قهرمان اصلی داستان پسری است که می خواهد دوچرخه ای را بدزدد ولی درسا هم وارد داستان می شود و در روند داستان تأثیر می گذارد.
پنجشنبه, ۲۰ خرداد
اسم این پسر "هنر" است. او نقاشی کردن را خیلی دوست دارد. با نقاشی هزاران کلمه حرف می زند. همیشه همراه با هنرش است. او موقع نقاشی حسابی کیف می کند. فکرش را به کار می اندازد و آدمکی با خانه و درخت می کشد.
چهارشنبه, ۱۲ خرداد
کتاب از زبان درختی روایت می شود که خود را حافظ رودخانه، پناهگاهی برای حیوانات و سایبانی برای انسان ها می داند و سال هاست که شاهد خروش و دگرگونی رودخانه، جنب و جوش ماهی ها، پرواز جغدها، تکاپوی خرس ها، زوزه گرگ ها، آب شدن یخچال ها و غرش صاعقه هاست، ولی حالا با ماشینی شدن زندگی، نگران از بین رفتن خود و آسیب دیدن موجوداتی است که از او بهره می برند.
شنبه, ۱۱ اردیبهشت
کتاب را که باز می کنیم، تصویر های دوست داشتنی حیوانات کوچک را کنار پدرهای شان می بینیم، بچه میمون ها، بچه زرافه ها، توله خرس ها و ....
شنبه, ۲۸ فروردین
آیا شما گنجشک اشی مشی را می شناسید؟ داستان او را در دوران کودک شنیده اید؟ دخترک هم نمی داند، پس باید بپرسد. او از یک گنجشک معمولی سئوال می کند. اما او هم اشی مشی را نمی شناسد! ا
سه شنبه, ۲۴ فروردین
"توی جاده، سربازی قدم رو می آمد – چپ، راست! چپ، راست! کوله بارش را به دوش گرفته بود و یک شمشیر به کمر بسته بود، چون رفته بود جنگ و حالا داشت به خانه بر می گشت. توی راه، به جادوگر پیری برخورد: جادوگر آن قدر زشت بود که لب پایینش درست روی سینه اش آویخته بود. جادوگر گفت:
سه شنبه, ۲۵ اسفند
"در زمان های پیش، شاهزاده ای بود که می خواست با شاهزاده خانمی اصیل ازدواج کند. به این منظور به دور دنیا سفر کرد. او شاهزاده خانم های بسیاری را دید ولی هیچ کدام را نپسندید و از هر کدام ایرادی گرفت.
سه شنبه, ۲۵ اسفند
کتاب «یک دقیقه صبر کن» براساس یک قصه فلکلور مکزیکی نوشته شده است. مادر بزرگ بیتل، صبح که از خواب بیدار شد، صدای زنگ در را شنید. وای، خدای من! آقای کالاورا پشت در بود. چه آقای لاغری، او با اشاره دست از مادر بزرگ بیتل خواست که خارج شود. وقتش بود که مادر بزرگ با او برود.
دوشنبه, ۱۷ اسفند
اثر ترجمه سی و هفت قطعه شعر است از زبان کودکی که بسیار صمیمی و بی پروا احساس، اندیشه و نگاه طنزآمیزش را به دنیای پیرامون خود بیان می کند. مترجم با حفظ جنبه های طنز قوی اثر و تخیل سرشار اصل اثر برای بیان، قالبی برگزیده که گاه به نثر آهنگین نزدیک است مانند «تخم مرغ» و گاه مانند مثنوی قافیه بندی شده است در«فلاتس نقطه خوار».
دوشنبه, ۱۷ اسفند
وقتی جوزف خیلی کوچک بود، پدربزرگش روانداز محشری برای او دوخت. روز به روز جوزف بزرگتر می شد و رو اندازش کوچک تر و کهنه تر می شد، تا این که یک روز مادر گفت: جوزف دیگر وقتش رسیده است که بیندازیم اش دور.
یکشنبه, ۱۶ اسفند
آلفونس با خودش می گوید" "چیزی به اسم شبح وجود ندارد." آلفونس تنها است. چیزی خش خش می کند ... به سنگینی نفس می کشد. شاید شبح است؟ شاید یک هیولای وحشتناک است. پدر برای فراری دادن شبح به لفونس یک شعر یاد می دهد.
چهارشنبه, ۱۲ اسفند
آلفونس و میلا دوست هستند و می خواهند یک خانه درختی بسازند و این در حالی است که همه پسرها بازی با دخترها را منع می کنند و می گویند: «دختر بی دختر!» دخترها موش اند، مثل خرگوش اند.».... دخترها لوس و ترسواند.... دخترها برای معلم ها خود شیرینی می کنند..... الکی الکی می خندند و ....
دوشنبه, ۳ اسفند
"وینی پو" یک خرس است. یک خرس قطبی باهوش و شجاع و در عین حال شاعر با شعرهای با مزه و زیبا، اما نه از آن خرسهای قطبی که شما میشناسید. او یک عروسک خرسی است به نام "ادوارد خرسه " که خودش را وینی پو معرفی میکند.
چهارشنبه, ۳۰ دی
یکی از ترس های همیشگی کودکان، ترس از دست دادن عزیزان، به ویژه مادر یا پدر و مادر بزرگ یا پدر بزرگ است. این نگرانی و ترس در مورد از دست دادن مادر بزرگ و پدر بزرگ، واقعیتی است که بیشتر کودکان و نوجوانان آن را تجربه می کنند. این واقعیت تلخ گاه کودکان را با ناراحتی های روحی جدی رو به رو می کند. خواندن کتاب هایی که شخصیت اصلی آن چنین تجربه ای را از سر می گذراند، می تواند کودکان و نوجوانان را برای رو یا رویی با این رخداد تلخ آماده کند. کتاب «پدر بزرگ لسه می میرد» یکی از این گونه کتاب هاست.
سه شنبه, ۲۹ دی
پسر کوچولو احساس کرد که از اعماق وجودش یک چیز وحشتناک بالا می آید؛ بالا، بالا، بالا، می آید تا اینکه ...
کتاب تصویری خشم قلمبه با متنی کوتاه و تصاویری تاثیر گذار حس عصبانیت را به گونه ای خلاقانه و متفاوت نشان می دهد.
شنبه, ۲۶ دی
روزی روزگاری اردکی بود که از بخت بد با کشاورز پیر و تنبلی زندگ می کرد. اردک همه کارهای مزرعه را می کرد. کشاورز تمام روز توی تخت می ماند. او مدام فریاد می زد: «کارها رو به راه است؟». اردک جواب می داد: «کواک! ». اردک بیچاره گوسفند ها را از تپه پایین می آورد، مرغ ها را توی مرغ دانی می کرد و ... کشاورز مدام فریاد می زد: «کارها رو به راه است؟». اردک جواب می داد: «کواک! »
چهارشنبه, ۱۶ دی
پادشاهی سه پسر داشت، او هنگامی که مرگ خود را نزدیک میبیند تصمیم میگیرد که میان آن سه نفر یکی را برای سلطنت انتخاب کند. شرط او این است: کسی شاه میشود که از همه تنبلتر است. شرط جالبی است. هر کدام از پسران از تنبلی خود میگوید.
سه شنبه, ۱۵ دی