اجرای بعضی از قانون ها در زمان خودشان سبب اتفاقات نادرستی شده است. به تدریج قانون ها برداشته شده اند، اما نحوه ی اجرای آن ها و مسائلی که در آن زمان پیش آمده خاطرات و رازهایی را به دنبال داشته است. نوجوانان کتاب های امروزی مانند گذشتگانشان، تام سایر و هاکلبری فین، قرار است رازهای سربه مهری را کشف کنند که بزرگ ترها یا حوصله ی کشف آن ها را ندارند یا به نفعشان نیست برملا شود.
اردک سیاه داستان یکی از این رازهاست؛ راز مردانی که در سال های اولیه ی قرن نوزده در آمریکا سرنوشتشان را با یک کشتی قاچاق به نام اردک سیاه در هم آمیخته است. دو پسر جنازه ای را با لباس رسمی شب پیدا می کنند. این ماجرا آغاز اتفاقاتی است که دو پسر و خانواده شان را درگیر مسائلی می کند. مسائلی که پیش از این مطرح بوده، اما اکنون با تفاوت نگرش ها شکل دیگری به خود می گیرد. ماجرای کتاب اردک سیاه درباره ی اتفاقاتی است که به خاطر اجرای قانون جلوگیری از قاچاق در شهری نزدیک رودخانه ی رودآیلند پیش آمده است. داستان مربوط به سال های دور است، اما رازی همچنان باقی مانده است.
نویسنده ی کتاب را با اثر دیدار با جن ها، که برنده ی جایزه ی نیوبری شد، می شناسیم. او همچنین در زمینه ی کتاب های تاریخی هم برنده جایزه شده است. این نویسنده از توانایی پانزده سال روزنامه نگار بودن خود استفاده کرده تا ماجرا را بازگو کند. هنوز یکی از قاچاقچیان مشهور قدیمی در شهر باقی مانده است. پسری که سال آخر دبیرستان است بر خلاف میل خانواده به روزنامه نگاری علاقه دارد و می خواهد ماجرای جالبی را بار دیگر در یادها زنده کند. برای او فقط یک مقاله است که در گفت و گو با قاچاقچی قدیمی می گذرد. اما برای روبرن هارت ماجرا مدت زمانی طولانی است که به سختی و با ترس و دلهره گذرانده است. روبن از روزهایی می گوید که جوی، دوست جدا نا شدنی اش، را از دست داده، در قایقی اسیر شده، کتک خورده، مخفی شده، پدرش و روش زندگی اش را زیر سوال برده و....