هیچ کودکی نابغه به دنیا نمیآید، اما نقش کسی که او را پرورش میدهد و اهمیت آموزش قبل از دبستان و رشد مغزی کودکان، بسیار مهم است؛ زیرا این شانس را به کودک میدهد تا بیشتر از همسالانش بیاموزد و استعدادهای نهفتهاش به شکوفایی برسد. اغلب ما قدرت آموختن کودکان را دستکم میگیریم و به تواناییهای آنها درست توجه نمیکنیم، در حالی که این کار در درجه اول اهمیت قرار دارد؛ شاید به عنوان والدین کودکان پنج تا نه ساله فکر کنیم، تمام تلاش خود را برای رشد ذهنی فرزندانمان انجام دادهایم.
برای فرزندمان از هنگام نوزادی کتاب خواندهایم، سرگرمیهای فکری و اسباب بازیهای ذهنی تهیه، آنها را با کتابخانه آشنا کردهایم و اکنون هم در یک مدرسه خوب درس میخوانند و درسهایشان را به شکل مداوم مرور میکنیم و ... اما آیا باید خیالمان راحت باشد؟
باید بدانیم که پدر و مادر با تشویق کودکشان برای برداشتن هر گام کوچک، کمک بزرگی به شکوفا شدن خلاقیتهای بزرگتر او کمک کردهاند. محققان معتقد هستند که تحریکهای ذهنی کودکان از سوی والدین، نقشی بسیار مهم در تقویت هوش آنها دارد.
سایت کتاب هدهد دارای کتابهای متنوعی برای کودکان زیر 5 سال است:
لینک خرید کتابهای 0 تا 1 سال
لینک خرید کتابهای 1 تا 3 سال
لینک خرید کتابهای 3 تا 5 سال
مهمترین دوران تکامل مغزی کودک، سه سال نخست زندگی است
مهمترین دوران تکامل مغزی کودک، سه سال نخست زندگی است که نقش قابل ملاحظهای بر عملکرد ذهنی، جسمی، اجتماعی و ایمنی کودک دارد. تجربیاتی که کودک در سالهای سوم تا پنجم زندگی کسب میکند او را برای کسب مهارتهای اجتماعی و یادگیری در دوران مدرسه آماده خواهد کرد.
مغز مثل دیگر قسمتهای بدن با سرعت چشمگیری از همان ابتدای تشکیل نطفه در حال رشد است. سه لایه تشکیل دهنده مغز به ترتیب از داخل به خارج ساقه، لایه میانی و کورتکس بیرونی هستند. کورتکس بیرونی مغز از راست به چپ رشد و به نوزادان کمک میکند تا فعالیتهای خود را انجام دهند.
در مرحله نخست، ساقه مغز رشد میکند. این قسمت ارزیابی موارد مربوط به علائم حیاتی بدن مانند تنفس، گردش خون، ضربان قلب، دستگاه گوارش و بخش خود آگاه ذهن را برعهده دارد.
در مرحله دوم، لایه میانی مغز ساخته میشود. این لایه به کمک غدد تالاموس و هیپوتالاموس و دیگر بخشها، میزان هورمونها و فشارخون را تنظیم میکند، همچنین حافظه و احساس مربوط به این قسمت است.
مرحله سوم لایه بیرونی مغز که لایه میانی را در بر گرفته، ایجاد میشود. این لایه بیرونی بین دو نیم کره راست و چپ مغز هماهنگی ایجاد میکند. دو بخش راست و چپ لایه بیرونی به وسیله یک رشته فیبرهای عصبی به هم متصل میشوند.
وقتی لایه بیرونی مغز رشد میکند در ابتدا لایه میانی به نیم کره راست مغز لینک میشود و در حدود سن دو سالگی، ارتباط بین نیمکره راست و چپ برقرار میشود.
نیمکره چپ مغز تا حدود سن چهار تا شش سالگی به صورت کامل استفاده نمیشود، بنابراین دریچه نیمکره راست برای آموزش در سنین صفر تا سه سالگی کاملاً باز است که این دوره را "دریچه نیمکره راست" مینامیم.
بعد از حدود سه سالگی، فعالیت کودک به صورت مشخص به سمت منطقی شدن یا همان نیمکره چپ جا به جا میشود.
تا قبل از این مرحله، اگر از نیمکره راست مغز استفاده نشود یا کودک در محیطی قرار بگیرد که نیمکره چپ مغز او آموزش ببیند همواره نیمکره چپ غالب میماند.
مرحله اتصال
زمانی که نیمکره راست و چپ مغز به هم مرتبط میشود، به اصطلاح مرحله اتصال یا پل گذاری اتفاق میافتد. وقتی کودک شما جملات کامل میگوید، منطقی برخورد میکند و یا شروع به خواندن و نوشتن و شمردن میکند و زمان را میفهمد، یعنی اینکه کودک وارد مرحله اتصال شده است. تا قبل از این مرحله هر چیزی ممکن است. بچهها در مرحله فعالیت نیمکره راست برای یادگیری محدودیتی نمیشناسند. این در مورد بچههایی که مغزشان آسیب دیده یا بزرگسالانی که رشد آنها با تأخیر اتفاق میافتد نیز صادق است.
یک نکته در مورد سن اتصال دو نیمکره
هر کودکی با زمان بندی خاص خودش رشد میکند. محدوده سن فعالیت نیمکره راست مغز یا مرحله اتصال راست و چپ مغز بر اساس مطالعات انجام شده، سه سالگی مطرح شده است، اما این سن در هر کودکی متفاوت است. در بعضی از کودکان شروع فعالیت نیمکره چپ زودتر و در بعضی دیرتر از سه سالگی اتفاق میافتد.
نیمکره چپ مغز به کمک واقعیتهای قابل لمسی که از راه حواس پنج گانه دریافت میشوند، فعالیت میکند. بینایی، شنوایی، چشایی، بویایی و حس لامسه. نیمکره راست فرکانس امواج ظریف نور، صدا، فکر، احساس و جاذبه و کشش را که معمولاً به وسیله حواس پنج گانه قابل درک نیستند تشخیص میدهد.
حساسیت به فرکانسها موهبتی است شگفت انگیز و عجیب که نیمکره راست آن را دارا است، اما این یک جادو نیست، این توانایی در انسان از همان ابتدای تولد و حتی قبل از آن وجود داشته است. ما همه قادر هستیم که به این توانایی دست یابیم.
جالب اینجاست که هر زبانی در جهان فرکانس مخصوص به خود را دارد. وقتی شما کودک خود را در سنین شکل گیری در معرض زبانهای مختلف قرار میدهید، آنها خیلی راحتتر میتوانند در سالهای آینده آنها را یاد بگیرند. این به خاطر توانایی مغز در جذب فرکانسهای مختلف هر کلمه، جمله، گرامر و لهجه و تن هر زبان است.
نقش پدر و مادر تنها به دوران کودکی و نوجوانی محدود نمیشود، زیرا فرزندان در جوانی و بزرگسالی هم به پشتیبان و راهنما نیاز دارند؛ بنابراین به نظر میرسد برای برنامهریزی کمک به ذهن فرزندان، محدودیت زمانی داریم. دانشمندان معتقدند نیازی نیست برای دستیابی به این هدف، آموزشهای رسمی خاصی را برای کودک در نظر بگیریم. آنچه ضروری است، ایجاد فضای مناسب و تحریککننده برای تعلیم روزمره است و برای این هدف، متخصصان رعایت توصیههای زیر را ازابتدای کودکی پیشنهاد میکنند.
بیشتر محققان اعتقاد دارند که وضعیت زندگی در طول دوران شیرخواری و ابتدای کودکی تأثیر قابل توجهی بر تکامل بعدی کودک دارد.
شواهد نشان میدهند در دنیا حدود دویست میلیون کودک زیر پنج سال از رسیدن به حداکثر توانمندی تکاملی خود باز میمانند و عمدهترین عوامل آنها قابل پیشگیری و مداخله است. غربالگری تکامل کودکان و شناسایی کودکان نیازمند کمک میتواند منجر به کاهش نابرابریها و دسترسی به عدالت در سلامت شود.
شیرخواران و کودکانی که دارای مشکلات فیزیکی (جسمانی) یا محیطی هستند، برای آنکه تکامل مطلوب و مناسبی داشته باشند، نیازمند توجه ویژهای هستند. این کودکان نسبت به سایر اطفال بیشتر به اختلالات تکامل یا تأخیر تکامل دچار میشوند و این امر خود زمینهساز بروز انواع و درجات مختلفی از معلولیتهای حرکتی، ذهنی، گفتاری، شنوایی و بینایی در آنها میشود. برای پیشگیری از این امر، لازم است با تشخیص زودرس مشکلات آنها و انجام مداخله به موقع از بروز تأخیر یا اختلال تکامل جلوگیری کنیم.
آمار دقیقی از اختلالات تکاملی در کشور نداریم، ولی آنچه که از میزان مراجعه به درمانگاهها برای تشخیص ندادن «ناتوانی در نشستن، راه رفتن یا صحبت کردن کودکان» استنباط میشود، حاکی از شیوع نسبتاً بالای این اختلالات در میان کودکان است.
اگر کودکی از نظر تکاملی (حرکت، تکلم و ارتباطات اجتماعی) دچار تأخیر شده باشد، باید از نظر تکامل مورد ارزیابی قرار میگیرد. برخی کودکان ممکن است به هنگام تولد مشکلی نداشته باشند، اما بعد در سن سه یا چهار ماهگی، گردن نمیگیرند، در هفت ماهگی به روی شکم برنمیگردند، به صورت نرمال (عادی) جلو نمیروند و به تدریج مهارتهای لازم را کسب نمیکنند که باید بلافاصله درمان آنها آغاز شود.
تشخیص زودهنگام، عامل مؤثر در درمان و توانبخشی کودک بیمار
پزشکان به جای توجه به سیر تکامل نوزاد، بیشتر به شاخصهای رشد توجه میکنند و این در حالی است که مراحل تکامل، بسیار مهم است، زیرا این تکامل است که بر حرکت نوزاد، نشستن، راه رفتن و به زبان آمدن کودک تأثیر دارد. پزشکان باید در مواجهه با کودک، حتماً به شاخصهای عصبی او توجه کنند، چون تشخیص زودهنگام و به موقع، در درمان و توانبخشی کودک بیمار، بسیار مؤثر است و بار معلولیتها را کاهش میدهد.
پایش تکامل کودکان در سنین زیر پنج سال بسیار مهم بوده و انجام این پایش به کمک جدولهای استاندارد در پیشگیری و درمان اختلالات عصبی - تکاملی کودکان، بسیار لازم و ضروری است.
هدف دست اندرکاران سلامت کودکان در کشور این است که با یک برنامه غربالگری مناسب بتوان کودکانی که روند تکاملی غیرطبیعی دارند را سریعتر تشخیص داد تا بتوان با مداخله به موقع برای اصلاح یا کاهش مشکلات این کودکان گام برداشت و از بروز معلولیت در این کودکان پیشگیری کرد.
کتابک خواندن مقاله زیر را نیز به شما توصیه میکند: