جایگاه کودکان و نوجوانان در کتابخانه عمومی حسینیه ارشاد

- در  گفت‌وگو با مهرناز خراسانچی، کارشناس ارشد کتابداری و علوم اطلاع رسانی، که هم اکنون مدیریت کتابخانه عمومی حسینیه ارشاد را به عهده دارد درباره ی جایگاه کودکان و نوجوانان در این کتابخانه سئوال می‌کنیم.

- تفکر تأسیس بخش کودکان و بخش نابینایان توسط آقای عازم ایجاد شده بود، دو بخشی که وجه ممیزه ی این کتابخانه از کتابخانه های دیگر است.

زمانی که من ریاست کتابخانه را به عهده گرفتم یکی از مشکلاتی که در بخش کودکان وجود داشت، عدم دسترس پذیری اطلاعات بود. هیچ یک از منابع موجود در بخش کودکان فهرستنویسی نشده بود و شماره ثبت نداشت. در نتیجه بازیابی اطلاعات به شکل فله ای بود.

بنابر این در مجموعه ی عظیمی مثل مجموعه ی ما که بالغ بربیست هزار جلد کتاب کودکان و نوجوانان جمع آوری شده است، مرحله ی اول کار ما این بود که منابع بخش کودکان را شماره ی ثبت بدهیم، فهرستنویسی کنیم و اطلاعات را دسترس پذیر نماییم. همزمان با این کار و مصادف با تأسیس خانه کتابدار به پیشنهاد سرپرست کتابخانه خانه کتابدار، یک کمیته کتابداری متشکل از نمایندگانی از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، شورای کتاب کودک، مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان، کتابخانه عمومی حسینیه ارشاد و خانه کتابدار تشکیل شد که تمام دغدغه ی ما در این کمیته در طول این چند سال، چگونگی دسترس پذیرتر کردن اطلاعات برای کودکان و نوجوانان است که یکی از دستاوردهای آن در کتابخانه ی ما هشت پایی است که در بخش کودکان نصب کرده ایم.

به نظر من حوزه کتابداری به ۲ بخش اساسی تقسیم می شود که یک بخش آن امانت و مراجعه کننده است، بخش بسیار مهم دیگر آن دسترس پذیر کردن اطلاعات است که نقش کتابدار است. یعنی اگر یک کتابدار در این حوزه خوب عمل نکند، بعد از چند سال کتابخانه فلج می شود و نمی تواند درست کار کند.

امروز ما تمام منابع را به ثبت رساندیم، اطلاعات را ویرایش کردیم و کتاب ‌های مربوط به گروه‌ های سنی الف، ب و ج در قفسه‌ های باز نگهداری می‌ شوند و در حد ۳ عدد اول شماره ی دیویی رده بندی شده‌اند.

اعتقاد ما این بود که اگر فهرستنویسی و رده بندی قوی صورت نگیرد همواره تعداد زیادی از کتاب‌ها محروم از استفاده در قفسه ها زندانی می‌ مانند. زیرا یک کتابدار نمی‌ تواند تمام کتاب‌ های موجود را در ذهن خود داشته باشد و همه‌ ی آنها را در اختیار مخاطب قرار دهد. حدود سه سال و نیم برای این کار وقت صرف کردیم ولی خوشحالیم چون بچه ها با استفاده از تابلوهای راهنمایی که به زبان کودکانه در کتابخانه نصب شده ‌اند می ‌توانند به تنهایی به منابع خود دست یابند و کتابدار نقش کمکی دارد نه نقش محوری. البته ارتباط صمیمانه ‌ی کتابدار با کودکان هم پابرجاست.

من همواره به این فکر می‌ کردم که وقتی می ‌گوییم کتابخانه عمومی، منظور ارائه خدمات به عموم جامعه است. چون هیچ جایی و نه در قانون اساسی نوشته نشده نابینا، ناشنوا و کم توان ذهنی جزء عموم جامعه نیستند. پس کتابخانه عمومی یعنی کتابخانه همه. بنابراین به این فکر افتادیم که بخش نابینایان باید به کودکان هم سرویس دهد زیرا تا ۲ سال پیش این کار را نمی ‌کرد. پس تعدادی کتاب بریل و گویا برای کودکان تولید کردیم که کار بسیار خوبی بود و البته طرح‌ های دیگری هم داشتیم که هنوز انجام نشده است. تا اینکه سال ۱۳۸۴، به طور اتفاقی با خانم ابراهیم نژاد که کارشناس ناشنوایان هستند به صحبت نشستم. نظر ایشان این بود که چون مشکل نابینایان دیده می‌ شود، خیلی راهکار برای آن‌ ها اندیشیده شده ولی مشکلات ناشنوایان نه از زبان خودشان گفته می‌ شود و نه کسی می‌ بیند و متوجه می‌ شود. این جمله در ذهن من جرقه ‌ای ایجاد کرد که چرا تا کنون ما برای ناشنوایان کار جدی نکرده ‌ایم. با اعلام آمادگی کتابداران کتابخانه برای همکاری در این زمینه از سال ۱۳۸۵ به برگزاری جلساتی با خانم‌ ها ابراهیم نژاد، گوهری، فرمانی و اصلانی اقدام کردیم. تا اینکه خانم رجبی نیا به ما معرفی شد. تا اینجای کار جلسات ما بیشتر حالت نظری و تئوری داشت و اصلا" جنبه‌ی عملی و اجرایی به خود نگرفته بود. ما از خانم رجبی نیا دعوت کردیم و ایشان از سال ۱۳۸۵ به طور جدی به ما ملحق شدند. اولین کار این بود که برای ۱۰ نفر از کتابدارهای ما  کلاس های زبان اشاره و ارتباط با ناشنوایان برگزار کردند و از آنجا که معلمشان یک ناشنوا بود، آن ها به طور ضمنی با روحیه ی بچه های ناشنوا آشنا شدند.

پس از آن از ۶ مدرسه در سطح تهران بازدید کردیم، با بچه های ناشنوا ارتباط گرفتیم و آن ها را شناختیم. این گروه از کتابداران ما به سرپرستی خانم رجبی که اختیار تام تصمیم گیری داشتند، شروع به آماده سازی یک کتابخانه سیار برای کودکان ناشنوا کردند. در ۳ مدرسه از ۶ مدرسه ای که رفتیم، اولیای مدرسه با صراحت اعلام کردند که این کار بیهوده است. اما ما با عشقی که داشتیم تصمیم گرفته بودیم که حتما" این کار را برای ناشنوایان انجام دهیم.

برای آماده سازی این کتابخانه سیار، باید بسیاری از کتاب ها مناسب سازی می شد و این کار با نظارت خانم رجبی نیا بسیار دقیق و درست انجام شد. ما در محتوای کتاب ها هیچ تغییری نمی دادیم و فقط کتاب ها را برای بچه های ناشنوا مناسب سازی می کنیم. از ناشران هم اجازه گرفتیم که فقط ۴ نسخه از این کتاب شان را برای این منظور آماده کرده و کتاب را بعد از آماده شدن برای تایید در اختیار ناشر یا مؤلف قرار می دادیم.

به عقیده خانم رجبی نیا این کار نه تنها برای نخستین بار در ایران انجام می شود که در جهان نیز برای اولین بار صورت می گیرد. زیرا در کشورهای دیگر کتاب هایی ویژه ناشنوایان تولید می شود و هیچ کتاب تولید شده ی دیگری برای آنها مناسب سازی نمی شود.

در حال حاضر ما حدود ۲۰۰ عضو ناشنوا داریم. آن ها ارتباط بسیار خوبی با کتابداران برقرار کرده اند، عاشق کتاب شده اند و حتی بر سر کتاب خواندن با هم دعوا می کنند. مسئولان آن ها معتقد بودند که این بچه ها چیزی یاد نمی گیرند! اما به طور مثال دختری داشتیم که با هیچ کس حرف نمی زد و دوستانش به او می گفتند دختر جنگل، اما جلسه ی آخری که کتابداران ما به مدرسه ی آنها رفتند، او با آنها حرف زده، کتاب گرفته و عکس های کتاب را برای بچه ها توضیح داده.

امروز با توجه به اینکه بخش ناشنوایان و نابینایان ما تقریبا" روند رو به رشد خوبی پیدا کرده است و بر اساس هدفی که برای کتابخانه عمومی قائلیم، درصدد هستیم که کار روی ایجاد بخش کودکان ناتوان و کم توان ذهنی را نیز شروع کنیم.

 

نویسنده
نسیم موحدی پور
Submitted by admin on