۱- تعداد بسیار زیادی از کودکان آمریکایی نمیتوانند بهخوبی بخوانند.
بر طبق آزمون خواندن که در سیستم ارزیابی ملی پیشرفت تحصیلی[1] است، مهارت خواندن سی و سه درصد از دانشآموزان آمریکایی در مقطع چهارم ابتدایی پایینتر از سطح مبتدی این آزمون است. سطح مبتدی را اینگونه تعریف کردهاند: کسب تسلط نسبی در دانش و مهارتهای پیشنیازی که برای عملکرد بهتر در مقاطع تحصیلی نقش به سزایی دارند.
۲- در توانایی خواندن بین گروههای مختلف کودکان تفاوت وجود دارد.
بسیاری از دانشآموزان با عملکردی ضعیفتر از همسالانشان وارد مهدکودک میشوند و همانطور که عقب هستند، مقاطع تحصیلی را پشت سر میگذارند. زمانی که دانشآموزان با مطالب خواندنی سختتر در مقاطع بالاتر تحصیلی مواجه میشوند، تفاوتهایشان در زبان، میزان مواجهه هر فرد با خواندنیها و تجربیات گذشتهٔ هر کس بیشتر میشود.
ثابت شده است که رابطهای بین سواد دانشآموزان و درک مطلب آنها وجود دارد: دانشآموزانی که از دانش قبلی برخوردار هستند، در درک مطلب بهتر هستند و آنهایی که آن را ندارند، درک مطلب ضعیفی دارند. این تفاوتها حتی از ۳ سالگی هم قابلتشخیص و ارزیابی هستند. (هارت و ریزلی، ۲۰۰۳) زیرگروههایی از دانشآموزان که درصد ناتوانی در مهارت خواندن آنها بیشتر از دانشآموزان همسن آنها است: ۵۲٪ از دانشآموزان سیاهپوست، ۵۱٪ از دانشآموزان اسپانیایی، ۴۹٪ از دانشآموزانی که در فقر به سر میبرند، همگی در سطحی پایینتر از سیستم ارزیابی ملی پیشرفت تحصیلی قرار داشتهاند. دانشآموزانی که با نیازهای ویژه، مسائلی دائمی در کلاس دارند و آموزگاران برای رویارویی با این مشکلات باید آماده باشند.
- مقاله «چگونه توانایی خواندن کودکی را که به زودی خواندن را آغاز خواهد کرد ارزیابی کنیم؟» را مطالعه کنید.
۳- خواندن پیچیده است
خواندن فرآیندی پیچیده است که طی آن بسیاری از مهارتهایی که باید همزمان با هم رشد کنند، به کار گرفته میشوند. ماریلین آدامز (۱۹۹۰) عملکرد نظام خواندن را با عملکرد یک ماشین مقایسه میکند. اما برخلاف رانندگان، خوانندگان لازم است که:
- خودشان ماشین را بسازند. (با ایجاد سیستمی مکانیکی برای فهم واژه)
- از ماشین مراقبت کنند. (با مطالب خواندنی به آن سوخت برسانند، مشکلاتی که در طول مسیر رخ میدهند را برطرف کنند و مطمئن شوند که ماشین نرم کار میکند)
- و از همه مهمتر، ماشین را برانند (و برای تحقق این امر لازم است نسبت به مسیری که انتخاب میکنند با انگیزه، با برنامه و آگاه باشند)
ماشین با سر هم کردن قطعات جدا از هم و بستن آنها به هم ساخته میشود ولی برعکس آن در خواندن، اجزا از هم جدا نیستند. نمیتوانیم با تکمیل هر سیستم فرعی مجزا و سپس اتصال آن به دیگر اجزا پیش برویم. بلکه همه اجزای فرایند خواندن باید با هم رشد کنند.
مهمترین هدف خواندن کشف معنا است و برای رسیدن به این هدف به وسیلهای نیاز داریم که درست کار کند.
۴- آموزگاران باید در آموزش هدفمند باشند
به دلیل این که یادگیری خواندن کاری دشوار است، اکثر آموزگاران باتجربه و متبحر، آموزش خود را هدفمند میکنند. آموزگارانی که با کودکان خردسال کار میکنند، میدانند که چگونه مولفههای مختلف خواندن را با هم هماهنگ پیش ببرند. این مولفهها شامل بیداری واجی، فونیکز، روانخوانی، گنجینه واژهها و درک مطلب هستند که در آموزش هر روزه آنها گنجانده میشود. بهترین آموزگاران این مولفهها را با علاقمند کردن به کتابها، واژهها و داستانها ترکیب میکنند.
۵- کودکانی که برای خواندن تقلای زیادی میکنند، اغلب مشکلاتی در خواندن کلمهها دارند
مشکل رمزگشایی و شناخت واژهها، اصلیترین مشکلات خواندن هستند. برای کسانی که در خواندن ضعیف هستند، فهم صدای هر حرف و درک الگوی خاص مربوط به آن دشوار است. که این همان «ترتیب الفبایی» است.
کسانی که در خواندن ضعیف هستند به این دلیل اصول الفبایی را درک نمیکنند که نسبت به بیداری واجی -یعنی آگاهی از اینکه واژهها از صداهای خاص یا واجها تشکیل شدهاند. (لیون، ۱۹۹۷)- آگاه نیستند.
وقتی فهم واژه به صورت خودکار رخ نمیدهد، خواندن روان نیست و در درک مطلب خلل وارد میشود.
۶- آنچه که قبل از رفتن به مدرسه اتفاق میافتد، اهمیت زیادی دارد
سهولت خواندن کودکان در سال اول مدرسه بهطور جدی به آنچه از قبل از ورود به مدرسه میدانند مربوط میشود. سه نشانهای که حاکی از موفقیت کودکان در خواندن است عبارتند از:
- توانایی درک و نام بردن حروف الفبا
- آگاهی عمومی درباره مفهوم کتاب (برای مثال فهم این نکته که کتاب از کدام طرف باز و از کدام طرف بسته میشود)
- بیداری واجشناسی (صدای هر حرف)
بلندخوانی گروهی این آگاهی و مهارتها را بهوجود آورد. بنابراین، بلندخوانی با کودکان، برای والدین و مراقبان کودک فعالیتی مهم است تا کودکان را برای خواندن آماده سازند. (آدامز، ۱۹۹۰)
۷- یادگیری خواندن، به یادگیری حرف زدن و گوش دادن مرتبط است
خانوادهها و مراقبان کودک باید با کودکان خردسال حرف بزنند و به آنها گوش دهند تا بتوانند به کودکان کمک کنند مهارتهای بسیاری که برای خواندن احتیاج دارند را به دست آورند. وقتی کودکی میگوید: «شیرینه» و پدر به او میگوید: «شیرینی میخوای؟» پدر دانش لغات، ساختار جمله، نحو و برقراری ارتباط را به کودک میآموزد. همه اینها به کودک کمک میکند که در سالهای پیش رویش، بتواند بخواند. وقتی که مراقب کودک آواز میخواند و با کودکان کلمه بازی میکند، به آنها در شناخت صدای کلمات (بیداری واجی) یاری میرساند. ضروریست کودکانی که مشکلات زبانی، شنیداری و گفتاری دارند، خیلی زود شناسایی شوند تا از مسایلی که ممکن است در آینده در رابطه با خواندن پیدا کنند، جلوگیری شود.
۸- اگر به کسانی که خواندن برایشان سخت است کمک نشود، این مشکل با آنها باقی خواهد ماند
بسیاری از کودکان بدون توجه به نوع آموزش، یاد میگیرند که بخوانند. اما به نظر میرسد بچههایی که در خواندن ناتوان هستند، نمیتوانند به تنهایی بر این مشکل فائق آیند.
بیش از ۸۸ درصد از کودکانی که سال اول مدرسه در خواندن مشکل دارند، در پایان مقطع چهارم هم با همان مشکلات روبرو هستند (ژویل، ۱۹۸۸) و سه چهارم از دانشآموزانی که در مقطع سوم نمیتوانند به درستی بخوانند، تا پایان دوره دبیرستان با خواندن مساله دارند (شوییتز ات آل، ۱۹۹۷). این واقعیتها، اهمیت پایهریزی خواندن در حدود ۵ سالگی را بارز میکنند.
- مقاله «راهبردها و پیشنهادهایی برای تشویق کودکان با ناتوانی خواندن به خواندن» را مطالعه کنید.
۹- اگر به کسانی که با دشواری میخوانند کمک شود، آنها میتوانند موفق شوند
اگر به موقع پیشگیری و مداخله کنیم، در حدود ۸۵ تا ۹۰ درصد از کسانی که در خواندن ضعیف هستند میتوانند به حد وسط کسب مهارت خواندن دست یابند. اما، ضروریست که برنامههای آموزشی تلفیقی از بیداری واجی، آ فونیکز، هجی کردن، روان خوانی و راهبردهای درک مطلب باشند که آموزگارانی متبحر آنها را فراهم میکنند.
در حدود دو سوم از کودکانی که در خواندن ناتوان هستند، اگر به موقع شناخته شوند و به درستی تحت آموزش قرار بگیرند، میتوانند به سطح متوسط یا بالاتر برسند (ولتینو ات آل، ۱۹۹۶؛ فلچرو لیون، ۱۹۹۸). این واقعیتها بر ارزش آموزگاری که به درستی آموزش دیده است صحه میگذارند.
- مقاله «درک مطلب در دانش آموزان ناتوان در یادگیری چگونه تقویت میشود» را مطالعه کنید.
۱۰- آموزش خواندن به کودکان، تلاشی گروهی میطلبد
والدین، آموزگاران، مراقبین کودک و افراد جامعه باید به اهمیت نقش خود در یاری رساندن به کودک در جهت خواندن واقف باشند. خانواده، آموزگار و برنامههای جامعه هرکدام به نوبه خود میتوانند در تحقق این امر اثربخش باشند. اکنون زمان آن است که همه افرادی که با کودکان کار میکنند، با یکدیگر همراه شوند تا هر کودک بتواند بخواند. این مسئولیت و تعهد مشترک ماست.
[1] Assessment of Educational Progress reading test