تا به حال بر سر دوراهی ماندهای؟ انتخاب سخت است مگر نه؟ بر سر سه راهی چطور یا چهار راهی یا چه میدانم مثلا" هزار راهی؟ هر چه تعداد راه ها بیشتر باشد، انتخاب سختتر میشود مگر نه؟ اما خودمانیم، هیجانانگیزتر هم میشود مگر نه؟
کتاب جزیرهی هزار داستان را نمیتوانی مثل بقیهی کتابها از اول شروع کنی و بخوانی تا به صفحهی آخر برسی. در این کتاب ماجراهای مختلفی پیش میآید که میتوانی به انتخاب خودت به آن ادامه بدهی. ماجرای سفری خیالانگیز است. یک کشتی که به آرامی روی اقیانوس اطلس حرکت میکند و روی یک صندلی در عرشهی آن نشستهای و غرق تماشای ماهیهایی هستی که از آب بیرون میپرند که ناگهان موجی میآید و دیگر چیزی نمیفهمی تا اینکه خودت را روی ماسههای ساحل میبینی. گرسنه و تشنهای. راه میافتی و میروی تا بینی اینجا کجاست و چه خبر است اما نمیدانی از کدام راه بروی. از طرف نیزار یا در طول ساحل؟ از اینجاست که دو یا چند راهیها شروع میشود. کتاب به تو میگوید که اگر میخواهی به طرف نیزار بروی باید به صفحهی ۱۴ بروی و اگر ساحل، به صفحهی ۱۳ و در صفحات بعد با چیزهای دیگری روبرو میشوی مثل بالا رفتن از سنگ، روبرو شدن با مار، دزد دریایی، حیوانات درنده و خطرناک و همینطور گزینههای مختلفی در برابرت قرار میگیرد. در این فاصله با ماجراهای جالب و عجیب و گاهی ترسناکی در جزیره و با بیش از ۳۰ پایان مختلف و هیجانانگیز روبرو میشوی.همهی اینها در کتابی با حجم و قطعی نسبتا" کم گنجانده شده است که تصاویری سیاه و سفید و مناسب با متن نیز دارد.