فردیت یابی کودک و نوجوان پشت حصار آموزش و پرورش مانده است‎

بری ریچاردز تحلیلگر فرهنگ عامه می گوید: اتومبیل عمدتا به سبب ماهیت کاری که انجام می دهد، موجد احساسات بسیار ستیزه جویانه است؛ در جایی دیگر اشاره می کند: اتومبیل از یک نظر می تواند نماد یا تبلور ویرانگری باشد. می دانیم که می توان از آن به صورت آلت قتل یا وسیله ای برای نابودی بی زحمت جان آدمیزاد استفاده کرد.١

چه پیوندی است میان رانندگی، فردیت یابی و آموزش وپرورش؟

ایران در میان کشورهای جهان یکی از بالاترین آمارهای مرگ ومیر ناشی از تصادف ها را دارد و در این میان کودکان، نخستین قربانیان این وضعیت هستند. بر اهل فن پوشیده نیست که نقش آموزش وپرورش در این میان بیش از هر نهاد و هر سازه دیگری است. اگر گفته شود اتومبیلی مانند پیکان غیراستاندارد است، یا جاده های ما نشانه های هشدار دهنده کافی ندارند و دلیل های دیگر؛ همه اینها در جای خود می تواند درست باشد. اما یک گزاره اصلی وجود دارد که باید در مرکز توجه قرار گیرد. رانندگان ما و به ویژه رانندگان جوان ما از اتومبیل برای کشتن خود و دیگری استفاده می کنند، زیرا به گفته ریچاردز: اتومبیل به خوبی می تواند برخی از بنیانی ترین جنبه های فردیت مدرن را متبلور و محقق کند تا به صورت اشخاصی به لحاظ روانی مستقل در دنیای تحرک اجتماعی و حقوق فردی رشد کنیم. اما چون ما فاقد این فردیت هستیم، از اتومبیل، تنها برای رفت وآمد استفاده نمی کنیم.٢

فردیت هنگامی رخ می دهد که فرد با جامعه به یکپارچگی نسبی برسد، خودش را بخشی از جامعه ببیند و جامعه را از خودش بداند. جامعه از دیگری ساخته می شود و حفظ حقوق و احترام به دیگری سبب می شود که خودآگاه فرد، پیوسته خودش را با جامعه همساز کند. هنگامی که فرد به پیامدهای رفتارهایش در جامعه فکر می کند هنگامی است که فردیت زاده می شود. بارها همه ما در برابر این رفتار قرار گرفته ایم که کسانی با خودروهای گران بها و با ظاهری آراسته، شیشه خودروی خود را پایین می کشند و زباله هایشان را در جاده رها می کنند؛ این موضوع به سطح سواد یا مدرک تحصیلی هم ارتباط ندارد، در میان این افراد می توانید از پزشک تا بازرگان یا بچه پولدار پیدا کنید. این‌ها کسانی هستند که فردیت در وجودشان شکل نگرفته است و به طورکلی نمی توانند پیوند میان خود و دیگری را درک کنند. این رفتار زشت ممکن است چندکیلومتر آن سوتر به یک تصادف مرگبار برسد. اما برای دگرگونی این وضعیت می توان چه کرد؟ اکنون و با این وضعیت، نهاد آموزش وپرورش مانند جسمی سنگین روی تن کودک نشسته است؛ تا هنگامی که فشار باشد، این کودک مطیع است، هنگامی که این جسم سنگین برداشته می شود، یعنی با پدیداری دوره جوانی و گرفتن گواهی نامه رانندگی، یکباره جوان مطیع دیروز افزاری شخصی برای واکنش به سرکوب های دیروزی در نظام آموزشی پیدا می کند که فرجام آن به فاجعه تصادف های مرگبار می رسد.

روند شکل گیری فردیت، آموختنی است و آموزش و پرورش باید از دوره پیش دبستان آن را در برنامه آموزشی و پرورشی خود بگذارد. نیاز نیست که ساختار آموزش وپرورش زیرورو شود تا بهبودی در اوضاع به دست بیاید. می توان تنها با بازکردن یک روزنه در ساختار آموزش وپرورش دستاوردهای بزرگ داشت. مجوز این کار هم پیش تر از سوی رییس جمهور صادر شده است. باید تفکر انتقادی در بستر آموزش وپرورش شکل بگیرد و تفکر انتقادی جایی شکل می گیرد که کتابخوانی و مطالعه رواج داشته باشد، جایی که پرسش و پاسخ به یک اصل تبدیل شده باشد. اگر آموزش وپرورش به طور حقیقی با ادبیات کودکان آشتی کند، نیمی از راه را رفته است، زیرا ارزان ترین روش برای شکل گیری فردیت در کودکان و گره گشایی از گره های روانی و پیداکردن پاسخ هزاران پرسش، مطالعه آثار ادبی است.

کودک با مطالعه کردن از مناسبات میان خود و دیگری آگاهی پیدا می کند و در بستر همزادپنداری با شخصیت های داستانی به فردیت خود شکل می دهد، یا اگر کتاب های غیرداستان بخواند، از دانشی که در این کتاب ها نهفته است و از روابط و مناسبات اجتماعی آگاه می شود و این آگاهی را در زندگی خود به کار می گیرد. بنابراین اگر به دستور و اجبار همه خودروهای مانند پیکان را از شهر و روستا حذف کنیم و در متر متر جاده ها نشانه های راهنمایی و رانندگی بکاریم، بعید است که کاهش معناداری در تصادف های مرگبار پیش بیاید. بلکه تنها با شکل دهی به فردیت جوان ایرانی است که در یک دوره زمانی ١٠ تا ١۵ساله، نجات جان و کاهش مرگ ومیر هزاران کودک و بزرگسال در تصادف های جاده ای در روندی گام به گام ممکن خواهد شد.


۱- بری ریچاردز، روانکاوی فرهنگ عامه، ترجمه حسین پاینده، طرح نو، ١٣٨٢، ص ١۴٣و١۴٢

۲- جامعه بزرگ اتومبیل. دیدگاهی روانکاوانه درباره جایگاه اتومبیل در فرهنگ معاصر، بَری ریچاردز، ترجمه حسین پاینده، منابع: مجله ارغنون، شماره ٢٠، ص ۷۶

نویسنده
محمدهادی محمدی
Submitted by editor3 on