موزه های بی کودک، کودکان بی موزه، سرنوشت جامعه ای است که از شناخت گذشته و اکنون خود غافل مانده است. محمدرضا کارگر، مدیر کل موزه های کشور در جایی گفته است: همواره حفاظت اشیاء در موزه مطرح شده بدون آنکه نقش و کارکرد موزه ها مورد توجه قرار گیرد.
چنانچه اگر همه موزه های ایران تعطیل شود هیچ خللی در زندگی مردم وارد نمی شود اما اگر نانوایی ها ١٠ دقیقه دیرتر پخت نان را شروع کنند معضلی جدی در زندگی مردم به وجود می آیدi. موزه های ما خالی از مخاطب است و اگر مخاطبی هم هست، رابطه آن ها در موزه، رابطه دوگانه شیء و انسان است، نه رابطه چهارگانه کنش، دانش، شیء و انسان. اکنون و همین امروز به هر موزه ای در سرتاسر ایران بروید، فضاهای خاموشی در برابر شما دهان باز کرده اند که انبوه اشیای درون ویترین ها به انسان می نگرند. تعجب نکنید، زیرا در این موزه ها اشیاء هستند که به انسان می نگرند نه انسان به آن ها. منظور نقش کنش پذیر یا منفعل مخاطبان در این موزه هاست.
در این موزه ها شی ء یک بافته جدا از کنش است و چون اشیاء از کنش جدا هستند، از زمان خود نیز جدا و به زمان امروز پرتاب می شوند. بی گمان نقش موزه ها در آموزش کودکان و بزرگسالان در پیوند با هویت انسانی، تاریخی و اجتماعی بی همانند است؛ پدیده ای که از سوی نهادهای دولتی و مدنی کمتر درک می شود. دیدن، یک امر آموزش پذیر است و مخاطبان موزه های ما از کودکی هیچ دوره و کارگاهی درباره حضور و نقش خود در موزه ها ندیده اند. کودکان ما نه جایی در موزه های همگانی دارند و نه خود صاحب موزه ای هستند.
نخستین موزه کودکان جهان، موزه بروکلین است که در سال ١٨٩٩ پایه گذاشته شده است. پس از آن موزه بوستون در سال ١٩١٣ راه اندازی شدii. صدواندی سال از پایه گذاری نخستین موزه کودکان در جهان می گذرد، اما ما هنوز اندر خم یک کوچه مانده ایم.
بی اغراق هیچ نهاد دولتی و مدنی در ایران نیست که اهمیت موضوع موزه های کودکان یا موزه های کودک محور را درک کند. نه سازمان میراث فرهنگی، نه شهرداری ها و نه بخش خصوصی به درستی به نقش آموزش اکتشافی موزه ها و نقش تمدن ساز موزه های کودک محور آگاهی ندارند وگرنه جامعه ایران با چنین تاریخی که سرشار از روایت و میراث است، نباید در حوزه موزه های کودکی چنین وضعی می داشت. همسایه ما ترکیه برای کودکان موزه دارد، اما ما خودمان را به خواب زده ایم. یادمان باشد که بسیاری از موزه های برجسته کودکان در جهان، برآیند مشارکت سرمایه گذاران خصوصی بوده است که از خود چنین نهادهایی را به یادگار گذاشته اند.
هزاران مدرسه ساز در ایران به دنبال مدرسه سازی هستند، اما یکی از آن ها به دنبال این نیست که برای ساخت و راه اندازی مادر همه مدرسه ها یعنی موزه کودکی، پا پیش بگذارد. امروزه وجود موزه های کودکی در یک جامعه، شاخصی از توسعه یافتگی همه سویه و نشان دهنده توجه به فرهنگ کودکی است.
چرا موزه های همکنشانه کودکی مادر همه مدرسه هاست؟ در موزه های همکنشانه کودکی، کودکان و نوجوانان با کنش ورزی در بافت مناسبات زیستی اشیاء و اسناد گذشته آن مناسبات را بازنمایی می کنند و می شناسند. هیچ یادگیری ای اثرگذارتر از یادگیری موزه ای برای کودکان نیست و چون بخشی از موزه های همکنشانه به اجرای نمایش های مناسبتی شی ء و کنش اختصاص دارند، بنابراین آموزش موزه ای - نمایشی برترین جایگاه را در میان مخاطبان از جنبه یادگیری اکتشافی و حس هیجانی دارد.
با همه این معلوم ها، باز ما موزه فرهنگ کودکی نداریم، جامعه ای که دست کم سه هزار سال نشانه های فرهنگ کودکی دارد و می تواند آن را به نمایش و کنش بگذارد، پس چرا پشت این در مانده و این پاوآن پا می کند؟ علت چیست؟ باز همه چیز به نقش دولت برمی گردد.
موزه داری انگیزه و دانش و شناخت از مخاطب می خواهد، کارمندان دولت در هرکجا که هستند، با پایین ترین نرخ بهره وری کار می کنند. نه انگیزه دارند و نه در حوزه موزه های کودکی دانش و شناخت لازم را دارند. بنابراین راه اندازی یک موزه فرهنگ کودکی در ایرانی با دست کم ٢٠ میلیون مخاطب کودک و نوجوان بدون در نظر گرفتن خانواده هایشان به یک امر غیرممکن تبدیل شده است.
سازمان میراث به این کار علاقه نشان می دهد، اما با تن رنجور و خسته از نگهداری ده ها یا صدها موزه دیگر تاب کشیدن این یکی را ندارد. شهرداری تهران به عنوان ابرشهر کشور، امکانات گسترده ای برای مشارکت در راه اندازی موزه کودکی دارد، اما با اینکه تهران شهر دوستدار کودک شده است، معلوم نیست، چرا در بدنه و راس این نهاد، کار کودک چه در شورای شهر و چه در خود سازمان شهرداری جدی گرفته نمی شود.
آموزش و پرورش که انبوه مخاطبان اینگونه موزه ها را در اختیار دارد، زیر بار کار خود که بیشتر ناکاری است تا کار، مانده است و دیگر نمی تواند به این امور توجه نشان دهد. بنابراین چون میان سازمان های مدنی و دولت و شهرداری تعاملی وجود ندارد، حضور و نقش سازمان هایی مانند میراث فرهنگی و شهرداری در حوزه توجه به فرهنگ کودکی محدود شده است، به روز و هفته کودکی. سازمان میراث و شهرداری برای اینکه بگویند کودکان تاج سر ما هستند، در این هفته کارهایی مانند نقاشی صورت کودکان و چند کار حاشیه ای دیگر انجام می دهند که البته این کارها هم از شدت تکرار نخ نما شده است تا پاییز سال دیگر.
آیا زمان آن نرسیده است که در نقطه ای یک جهش در جهت راه اندازی موزه فرهنگ کودکی در قواره ملی داشته باشیم؟ سخنم با نهادهای دولتی و مدنی، شهرداری ها و اشخاص نیکوکار است!
http://www.chn.ir/NSite/FullStory/News/?Id=112417&Serv=3&SGr=22
http://www.newworldencyclopedia.org/entry/Children's_museum