اسب پرنده

چرخ گاری تاقان در گل فرو رفته و او مدام بر اسب خود شلاق می زند تا گاری را از میان گل و لای بیرون بکشد، اما نمی تواند. تایتی پیرمرد ریش سفید روستا به کمک اسب می آید تا مانع آزار و اذیت و شلاق خوردن اسب شود.

تاقان دوست ندارد کسی در کار او دخالت کند و حتی کمک تراکتورران را هم رد می کند. روزی تعدادی از بچه های روستا برای بازی بر روی تپه می روند و اسب سفید را همراه با تایتی در آنجا می بینند. تایتی داستان دوستی اسب پرنده و اسب چران را که با هم گفتگو می کردند و به سرزمین های دیگر پرواز می کردند را برای آنان نقل می کند. داستان تایتی با دزدیدن اسب پرنده توسط جادوگری بدجنس و سپس پیدا کردن اسب توسط اسب چران و پیدا کردن داروی مداوای خان خاتمه پیدا می کند. تایتی هم خانه اش را به ازای به دست آوردن اسب سفید به تاقان می دهد و مانند نوری از آن دیار می رود. گاری هم همچنان در جلوی مغازه پا در هوا می ماند.

داستانی است که نوجوانان را با باورها واعتقادات مردم ترکمن آشنا می کند و هم علاقه مردم این سرزمین به اسب و اهمیتی که این حیوان برای آنان دارد را نشان می دهد و همچنین رویارویی ابزار سنتی را در برابر ابزار مکانیزه به نمایش می گذارد. داستان قابلیت نمایشی شدن را هم دارد.

 

تهیه کننده
فاطمه مرتضایی فرد
سال نشر
۱۳۸۹
نویسنده
یوسف قوجوق
ویراستار
مرضیه طلوع اصل
Submitted by editor3 on