آنچه میخوانید سه تجربه از مربیان خانه حمایتی آموزشی محمودآباد است که هنگام بلندخوانی با کودکان در قالب برنامه «با من بخوان» کسب کردهاند.
تجربه بلندخوانی کتاب «جک و سایه شگفتانگیزش»
دوشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۶
کتاب: جک و سایه شگفتانگیزش
خانه حمایتی آموزشی محمودآباد
با توجه به گوشههای کلاس، کودکان پس از ورود به کلاس و گذاشتن کیفهایشان کنار دیوار و با دیدن پردههای خوشرنگ کلاس ذوقزده شدند و بعد با توضیح مربیان همه کودکان اینبار به گوشهای از کلاس رفتند که متعلق به بلندخوانی است و به طور ردیفی نشستند.
کتاب انتخابشده برای کودکان در این هفته «جک و سایه شگفتانگیزش» بود. این کتاب به این دلیل انتخاب شد که اول کودکان با یک چیز عجیب مثل سایه، سایه اجسام یا سایه خود آشنا شوند و دوم اینکه مربیان به کودکان آموزش بدهند سایه چگونه تشکیل میشود؟
ابتدا پرده کلاس را کنار زدیم. نور آفتاب که روی دیوار افتاده بود و سایه نرده حفاظ بیرون پنجره روی دیوار نقش بسته بود. از کودکان درباره آن سیاهیها سوال کردیم. آنها به سایه اشاره کردند. کودکان با درآوردن سایه حیوانات مختلف با دو دست خود خیلی هیجانزده شدند و نمایش اجرا کردند.
پس از گفتوگو درباره سایهها، مربی شروع به خواندن داستان کرد.
تجربه بلندخوانی کتاب خرگوش کوچولوی خوشحال
دوشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۶
کتاب: خرگوش کوچولوی خوشحال
مهدکودک ثمَر، خانه حمایتی آموزشی محمودآباد
مربیان: انگوری و نعمتی
ابوالفضل رضایی و مرتضی جعفری را مسئول آوردن صندلیها به کلاس کردیم. صندلیها را به حالت نیمدایره گذاشتیم. کودکان بهترتیب قد نشستند. بعد از حظور و غیاب، مربیان با صدای بلند میخندیدند. کودکان نگاهی کردند و بعد از چند دقیقه آنها هم با مربیان بلند بلند میخندیدند و از ته دل قهقهه میزدند.
گفتیم میخواهیم درباره یک حیوان صحبت کنیم. بعد از راهنماییهایی که کردیم کودکان حدس زدند. خرگوش!
سوال:
۱- آیا خرگوش بچهزا، پستاندار یا تخمگذار است؟
۲- غذای خرگوش چیست؟
۳- خرگوش حیوانی اهلی است یا وحشی؟
۴- خرگوش چندتا گوش دارد؟
۵ -خرگوش چه رنگی است؟
۶- نحوه راه رفتن خرگوش چطوری است؟
بعد از پرسیدن به سراغ کتابخانه کلاس رفتیم و یکی از کتابهایی را که عکس خرگوش داشت برداشتیم.
و از کودکان درباره اسم کتاب پرسیدیم.
عرفان: خرگوش زبر و زرنگ
زینب: خرگوش باهوش
محمد: خرگوش زرنگ
بعد نام کتاب را به کودکان گفتیم «خرگوش کوچولوی خوشحال»
در حال بلند خوانی کتاب جایی که خرگوش میخندید کودکان هم همراه خرگوش میخندیدند و از ته دل لذت میبردند. صفحه آخر کتاب که خرگوش اشاره میکند خوشحالم چون خودم را دوست دارم. کودکان همه گفتند: «ما هم خوشحالیم چون خودمون رو دوست داریم.»
ولی یکی از بچهها گفت: من خودم رو دوست ندارم چون مامان و بابام همیشه من رو کتک میزنند.
دیگری گفت: من خودم رو دوست ندارم چون مامان و بابام همیشه با هم دعوا میکنند.
منم خود رو دوست ندارم چون شبا پتو رو از روی من برمیدارن!
مربی: اما شماها خیلی خوبین.
تجربه بلندخوانی داستانکهای بسته «آواورزی با سیبیلک»
دوشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۶
آواورزی با سیبیلک، داستانک ۵ از بخش ۳
خانه حمایتی آموزشی محمودآباد
پیشدبستان صبح
مربیان: شریفی، عبدالله زاده، آقایی
بار دیگر کودکان به دنیای بچه گربهها قدم گذاشتند. اما این بار در خواب.
داستانک امروز در مورد خواب و خروپوف کردن بود.
برای همین ازکودکان پرسیدیم تاحالا مادرتان برای شما لالایی خوانده؟
سجاد جواب بامزهای داد: مامانم تا بیاد لالایی بخونه من خوابیدم!
یکی دیگر ازکودکان گفت: عمهام برایم لالایی خونده! و شروع کرد به خواندن لالایی. کودکان هم او را همراهی کردند و به یک خواب خیالی رفتند...
پس از آن با آوردن بالشتکهایی درکلاس و پخش لالایی برای کودکان همه به خواب رفتند. صحنه خیلی جذاب و بامزهای بود. کودکان جوری خود را بهخواب زده بودند و در آرامش به لالایی گوش میکردند که گویی ساعتهاست به خواب رفتهاند...
ما هم میخواستیم طبیعی جلوه کند و با درآوردن صدای قوقولی قوقول آنها را از خواب بیدارکردیم! حتی وقتی بلند شدند محمدرضا گفت: خاله من خواب دیدم! گفتم چه خوابی؟ گفت خواب دیدم سوار موتورگازی شدم.
بعد از اینکه کودکان دوباره به جو کلاس برگشتند مربی شروع به خواندن داستانک کرد. با خواندن صدای خروپوف کودکان هم همراهی میکردند و صدای آن را درمی آوردند.
در زمان پرسش و پاسخ یکی از کودکان گفت: خاله بابای من یک روز خواب بود اما از بس مامانم خروپوف کرد بابام نتونست بخوابه!
همه کودکان خندیدند.