قرار نیست همیشه اتفاقهای بزرگ، تصویر تازهای به زندگیمان بدهند؛ گاهی اتفاقهای کوچک و پیشپاافتاده، قدرت این را دارند تا ما را در مسیری قرار دهند که پیش از این تجربه نکردهایم. یک اتفاق کوچک مثل پرواز کردن تکه کاغذی در هوا!
«مردِ کاغذی» داستانِ روزمرگیهای کارمند جوانی است که با دستهای برگهی اداری در ایستگاه قطار ایستاده که با وزش باد و پرواز یکی از برگههای توی دستش، رخوتِ جهانِ خاکستری و بیاتفاقاش شکسته میشود و خون تازهای در رگهایش جریان مییابد. واقعیت انکارنشدنی همین است، «عشق»، همیشه بیچون و چرا رنگ تازهای به زندگی میبخشد و اغراق نیست که قشنگترین رنگ زندگی همین است.
انیمیشن «مرد کاغذی» داستانِ دلباختن کارمند جوانی است که با عاشق شدن، زندگیِ بیاتفاقاش دستخوش ماجراها و چالشهای تازهای میشود. او با ایدهها، راهها و روشهای خلاقانهای تمام تلاشش را برای رسیدن به دختر کمر باریک و خوشخندهی توی ایستگاه قطار میکند، تلاشی استثنایی و منحصربهفرد که بیشک هیچ کسی جز خودش از پس انجامش برنمیآید.
انیمیشن «مرد کاغذی» صامت است و هیچ کلمه و دیالوگی وجود ندارد تا ذهن مخاطب را درگیر کند. تصاویر و شخصیتهای داستان بیآن که به کلمهای متوسل شوند، تنها با موسیقی فوقالعاده و هنرمندانهی کریستف بک ( Christophe Beck) ببینده را مجذوب و تا پایان داستان، همراهیاش میکند. یکی دیگر از ویژگیهای این انیمیشن، سیاه و سفید بودنش است. این «سیاه و سفید» بودن، بیننده را بیآن که خودش با خبر شود، میبرد به سالهای دور، به سال ۱۹۴۰. به روزگاری که در هیچ نقطهای از دنیا، گوشی همراه و ایمیل و اینترنتی نبود (یا اگر بود، مثل این روزها نبود) تا آدمها به محض عاشق شدن، انواع نشانیهای و دسترسیهای شخصیشان را با هم رد و بدل کنند؛ و وقتی انسان محدود باشد، به کمترین و دمِ دستترین امکانات چنگ میزند برای ایدهپردازی و خلاقیت...
این انیمیشن کوتاه هفت دقیقهای به کارگردانی جان کاس ( John Kars) که محصول سال ۲۰۱۲ شرکت والت دیسنی است، نامزد هشتاد و پنجمین جایزهی اسکار بهترین انیمیشن ِکوتاه و برندهی بهترین انیمیشن کوتاه جایزهی Annie شده است.
در ادامه بخش کوتاهی از این انیمیشن را ببینید