موزه کودکی ایرانک از نگاه لیلا کفاش‌زاده

امسال در روز تولدم که شمع پنجاه را فوت کردم دو آرزو داشتم که یکی از آن‌ها افتتاح موزه کودکی بود.

به علت همکاری با موزه در سال‌های پیشین می‌دانستم گنجینه‌ای که موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات گرد‌آوری کرده است در حد یک موزه ملی کودکی است و دریغم می‌آمد که این مجموعه در انباری ساکت و خاموش و دور از دسترس مردم باشد.

باری، آرزوی من پس از شش ماه برآورده شد و جمعه یازدهم امرداد برای آیین گشایش موزه دعوت شدم.

مطمئن بودم با شگفتی روبه‌رو خواهم شد چرا که خلاقیت و دقت گروه موزه را می‌شناختم. اما چیزی که دیدم در حد رؤیا بود. نکته‌ای که بسیار جذاب است این بود که موزه بیشتر از آنکه شی‌ای محور و یا حتی مخاطب محور باشد، موقعیت محور بود! بدان معنی که خلق موقعیت کرده بود. برای مثال برای بخش باستان و افسانه آسوریک، موقعیتی باستانی ایجاد شده بود. فضایی ساده با کفپوشی حصیری و کوسن‌هایی به شکل سنگ که تداعی زندگی در هزاره‌های پیشین بود.

موزه کودکی ایرانک

همه دوستداران ادبیات کودک ارادت خاصی به جناب رشدیه دارند و وصیت معروف ایشان را می‌دانند که گفت:

«مزار مرا بر سر راه کودکان قرار دهید تا از روی سنگ قبر من عبور کنند.»

وقتی در موزه بر روی زمین تصویر سنگ قبر این مرد بزرگ را دیدم هیچ کلمه‌ای گویای شوق و تحسین من نبود. موزه موقعیت عبور کودکان از روی مزار رشدیه بزرگ را خلق کرده بود.

موزه کودکی ایرانک

یکی از مهمترین نکات موزه که به شدت توجه مرا جلب کرد تعبیه سکوی دو پله‌ای با نقش رد پا در کنار ویترین‌ها بود. به علت سالیان کاری که در موزه‌ها داشتم بارها و بارها نامناسب بودن ویترین‌های موزه‌ها را برای کودکان نقد کرده‌ام. اما سودی نداشت. در این موزه موقعیت بازدید مناسب از ویترین ایجاد شده بود. همچنین نیمکت‌های کوچکی که برای نشستن کودکان طراحی شده بود کوتاه و بلند بود که کودکانی که در ردیف عقب‌تر می‌نشینند ارتفاع بلندتری داشته باشند تا قصه گویی و یا نمایش‌ها را بهتر ببینند.

این‌ها نکات ظریفی هستند که فقط از ذهن یک انسان دوستدار کودک تراوش می‌کند.

آرزو می‌کنم این موزه برای همیشه تداوم داشته باشد. نسلی که گذشته خود را نشناسد، آینده‌ای برای خود خلق نخواهد کرد.

نویسنده
لیلا کفاش‌زاده
Submitted by admin on