کیتی کراسر، برنده ی سال ۲۰۱۰ جایزه ی آسترید لیندگرن، نه تنها استاد تصویرگری است بلکه استاد خلق فضاست. او به سنت کتابهای تصویری پایبند است درحالیکه آن را تغییر داده و نو میکند. در دنیای او دروازهی بین خیال و واقعیت کاملاً باز است. او خواننده را به تدریج و به طور فردی اما با تاثیری عمیق مورد خطاب قرار میدهد. او در سختیها با افراد کاملاً همدلی میکند، روشهای چگونگی تبدیل ضعف به قدرت را نیز نشان میدهد
. انساندوستی و همدلی در هنر وی با هم درمیآمیزند و یکی میشوند. در کتابهای کیتی کراسر نقاشی و متن از هم جداییناپذیرند. کارهای اصلیاش کتابهای تصویری او هستند. از جمله کتابهای او «بچهی ریشه» ۲۰۰۳، « بازدید مرگ کوچک» ۲۰۰۴، «آشفتگی بزرگ» ۲۰۰۵ و سری داستانهای «پُکا و مین» در سالهای (۲۰۰۵ ،۲۰۰۶، ۲۰۰۷، ۲۰۱۰) هستند.
او خوانندگان را با استفاده از مجموعهای محدود از مداد و جوهر و مدادرنگی تحت تاثیر قرار میدهد. حالتهای چهره، طرز ایستادن و فضای داستان در آثارش با دقتی بیپایان به تصویر کشیده شدهاند. در دنیای کیتی کراسر هیچ کلیشهی مشخصی دیده نمیشود.
منظرههایی که در داستانهایش به تصویر میکشد را میشناسیم، اما کیتی کراسر چیزی فراتر از آنها را میبیند و دنیایی غنیتر از احتمالاتی که ما تصور میکنیم را به ما نشان میدهد.
یکی از پایههای نویسندگیاش، نمایش چگونگی تبدیل ناتوانیها به توانمندیهاست. وفاداریاش به کودکان بیقیدوشرط است. همدلی و یکدلی که کیتی کراسر با شخصیتهای داستانش نشان میدهد بیانی از حس نوعدوستی اوست که در تمام آثارش نمود دارد.
«از وقتی به یاد دارم در داستانها غرق بودم.اگر بخواهم خودم را در یک واژه توصیف کنم، آن واژه «قصهگو» خواهد بود. از وقتی به یاد دارم کتابها پناهگاه و حفاظ من بودند.»
کیتی کراسر تصویرگر و نویسندهای است که در بلژیک کار و زندگی میکند. او در ۴ آوریل ۱۹۷۰ از پدری انگلیسی و مادری سوئدی در بلژیک به دنیا آمد. کیتی کراسر نویسندهی ۳۵ جلد کتاب است که بیشتر آنها در بلژیک یا فرانسه انتشار یافتهاند. کارهایش به سرعت به دیگر زبانها ترجمه میشوند. کارهای اصلیاش همان کتابهای تصویری هستند که از جملهی آنها «بچهی ریشه» (۲۰۰۳)، بازدید مرگ کوچک (۲۰۰۴) و آشفتگی بزرگ (۲۰۰۵) و سری کتابهای پُکا و مین (۲۰۰۵ ،۲۰۰۶ ،۲۰۰۷ ،۲۰۱۰) هستند. اما او برای نویسندگانی مانند «تون تلکین» و «کارل نواک» و «آندره نو» نیز تصویرگری کرده است.
در کتابهای کیتی کراسر متن و تصاویر واحد جداییناپذیری را تشکیل میدهند. اگر چه هنرش را میتوان از نقطه نظری صرفاً تصویری توصیف کرد. او خوانندگان را به طور مشخص با استفاده از یک سری ابزار محدود که مهمترین آنها مداد، مرکب چین و مدادرنگی است، مورد خطاب قرار میدهد. بهکارگیری استادانهی این مواد ساده او را قادر میسازد که بیان هنریاش را در تمامی جهات گسترش دهد. او ما را دعوت میکند تا به دنیای تخیلی جدیدی وارد شویم.
کتابها اغلب به ظرافت با جابهجایی نور و تصاویر مرحلهبندی میشوند تا حوادث داستان را بازتاب دهند. در کتاب «آنگاه» (۲۰۰۵) ما کاملاً میتوانیم بلند شدن سایهها را در هنگام عصر در صفحات مشاهده کنیم. حالتهای صورت، بدن و فضای داستان با ظرافتی همیشگی ضبط میشوند. حرکت ظریف بدن، ابروی بالابردهشده و اشارهی کوچک انگشت، معنای یک صحنه را تماماً تغییر میدهد. خوانندگان میتوانند تنفس و ضربان قلب تصاویر را حس کنند. کیتی کراسر روشش را «خودانگیزی» توصیف میکند. تجسم زندگی با خطوط طراحی زنده و جاذبهی تصویر چیزی است که به طور ذاتی و طبیعی با او همراه است. او شروع دوباره را به اصلاح ترجیح میدهد.
به راحتی میتوان فهمید که چرا کیتی کراسر خودش را یک قصهگو معرفی میکند. قدرت تخیل و آفرینش او دائماً فعال است. گفتنیهای او بیانتهاست، نه تنها داستان (داستانهای ساده یا داستانهایی با اندکی پیچش)، بلکه او آرزو دارد بتواند زیبایی و جادوی دنیا را بیان کند. مناظری که در داستانها وجود دارد همانهایی هستند که ما میشناسیم، اما کیتی کراسر دنیایی غنی از احتمالات و فراتر از آنچه ما تصور میکنیم، میبیند. جانوران و گیاهان، حتی زمین دارای روح هستند، همهی اینها با ما دنیای درهمبافتهای را میسازند که هیچ سلسلهمراتبی در آن وجود ندارد. در کتاب «دریاچهی آنی» سه جزیره در یک دریاچه، تبدیل به سه غول جوان میشوند، که جادهای را برای آنی باز میکنند و این جاده به دور از تنهایی و به سمت عشق و مردم است. هر چیز زندهای باارزش و سزاوار رسیدگی است. بچهی ریشه در کتابی به همین نام یک موجود مبهم است، شاید منشاء زندگی باشد که به زندگی «لزلی» (شخصیت اصلی داستان) جهت و معنا میدهد.
شایان ذکر است که در این ویژگی، بچهی ریشه شخصیت پیچیدهای دارد، هم دوستداشتنی است و هم کوشا. در دنیای کیتی کراسر هیچ تصور قالبی وجود ندارد. کیتی کراسر کوتولهها و غولهای داستان پریان را به سبک خودش خلق میکند. به این معنی که او سنت را حفظ میکند و در عین حال با درگیر کردن موضوعات روزمره و زندگی با افسانه و اسطوره آنها را نو میکند.
کتابهای کیتی کراسر اغلب دربارهی به دست گرفتن زمام امور زندگی است. داستان «آشفتگی بزرگ» داستانی کمی عجیب در مورد چیزهای مهم زندگی است و شخصیت اصلی داستان امیلین است که برای ایجاد نظم در دارائیها و زندگیاش مشکلات واضحی دارد و ما میبینیم که خانهاش مورد هجوم بینظمی قرار گرفته است که این بینظمی با موجوداتی کوچک شخصیتبخشی شده است. دوستش «سیلوانیا» مشکلی کاملاً متفاوت دارد؛ او به طور وحشتناکی منظم است. مشکلات بین این دو دوست است که داستان را هدایت میکند و راههای درک متقابل این دو گاهی پیچیده و گاهی شگفتانگیز است.
«درگیریهای خانوادگی، ضعفهای شخصیتی، تنهایی و مرگ»؛ کیتی کراسر از غوطه خوردن در چالشِ به تصویر کشیدن سختیها، ترسی ندارد بلکه آن را بخشی از ماموریت خود میداند که در آن فرو رود. اگر چه سیاهی در تعدادی از کتابهایش دیده میشود اما هرگز به یأس و ناامیدی تبدیل نمیشود. او امید میدهد و انتخابهایی را به نمایش میگذارد.
کتاب «بازدید مرگ کوچک» نمونهای از این مدعاست. مرگ کوچک، دختری را ملاقات میکند که آن دختر واکنش بدگمانی خاموشی را که او انتظار داشت از خودش نشان نمیدهد، بلکه به او به عنوان یک دوست و حتی یک همبازی خوشآمد میگوید. نحوهی برخورد مرگ تغییر میکند و حضور غمانگیزش، رنگارنگ و پُر از شادی میشود. مرگ نقشش را در افق جدیدی میبیند. این کتاب نمونهی خوبی از آمیزش ممتاز کیتی کراسر از شوخطبعی و در عین حال اندوه است.
تنهایی یک تِم تکراری در آثار اوست. کیتی کراسر یک نوع تنهایی پویا را توصیف میکند که خلاقیت و انرژی را برای کسی که بر آن غلبه کند، به ارمغان میآورد. برای مثال کتاب «من و هیچی» یک داستان نقلشدهی بااحساس است دربارهی یک دوست خیالی به نام «هیچی» که با حضورش امکان دارد پیشرفت کنید و برای خودتان کسی شوید. یکی از اساس کار و نویسندگی کیتی کراسر نشان دادن راههای چگونگی تبدیل ناتوانی به توانمندی است.
جالب است روش سادهای را که کیتی کراسر برای افزایش تعلیق در کتابهایش برای خوانندگان جوان به کار میبرد یادآور شویم. این مساله در کتاب «آنگاه» (۲۰۰۵) کاملاً قابل مشاهده است. همین نبود اتفاق، این انتظار برای رخ دادن رویدادها، کانون تعلیق میشود که به شیوهی خودش داستان را به جلو میبرد.
سری کتابهای «پُکا و مین» تماماً دارای پیچشی است که روند مستقیم رو به جلو را قطع میکند و حرارت داستان پیش از یک فرود آرام با یک راهحل دوستداشتنی بالا میرود. همین روند در کتاب «Scritch scratch dip clapote» وجود دارد که در آن ناراحتی و شفقت قابل تشخیص و عشق بین فرزند و والد را به نمایش میگذارد. وفاداری او به بچهها بیقیدوشرط است. دلسوزی و همدلی عمیقی که کیتی کراسر با شخصیتهای داستانش نشان میدهد بیانی از احساس عمیق نوعدوستی اوست که در تمام کارهایش دیده میشود.