چند روز مانده به شروع فصل زرد و نارنجی به دنیا آمدم، نصفههای شب!
شاید به خاطر همین باشد که نصفه شبها و انتظار پاییز را دوست دارم. روزهای کودکیام به سربه هوایی و بازیگوشی گذشت، اما درس خوان بودنم نمیگذاشت بخاطر شیطنتهایم گوشم را بپیچند. بعدتر هم که بزرگترشده بودم هنوز سربه هوا بودیمف شاید همین باعث میشد که مدام از این شاخه به آن شاخه بپرم و هی رشتهٔ تحصیلی و کارم را عوض کنم. اول مامایی خواندم، بعد رفتم سراغ الهیات و بعد نقاشی و مینیاتور. ولی روی هیچ شاخه ای دلم بند نمیشد. ۹ سال معلم نقاشی بودم تا اینکه نوروز سال ۹۰ به سرم زد نویسنده شوم. خیال کردم همان وقفههایی را که شبها برای پسرهایم می گویم اگر بنویسم و کتاب شود بقیه بچهها هم میخوانند و خوششان میآید.
رفتم کارگاه داستان نویسی و شروع کردم به نوشتن، قبلاً هم بازیگوشانه و جسته و گریخته نوشته بودم اما این بار تصمیم جدی بود با این که یک وقتهایی وسط کار تنبلی میکردم اما از آن روز تا الان دارم مینویسم انگار نوشتن تنها شاخه ای بوده که دلم را بند کرده شاید این قدر عمر کردم که یک روز قصههایی را که برای نوههایم تعریف میکنم داستان همین کتابهایی باشد که این روزها دارم مینویسم و بعدترها خواهم نوشت.
کتابهای منتشر شده
- راز کلبه چوبی، ۱۳۹۳ نشر چکه، کاندید لاک پشت پرنده
- تاراز، ۱۳۹۴، نشر چکه
- شهر بدون پلاستیک، ۱۳۹۶، نشرفنی، تقدیر شده جشنواره سپیدار
- مجموعه چهار جلدی داستانهای پویان،۱۳۹۶، نشر فنی (کودک)
- زندگی در می زند،۱۳۹۵، انتشارات امین الضرب (بزرگسال)
- تسخیرشدگان جزیره بادیان،۱۳۹۶، انتشارات علمی و فرهنگی. برنده جایزه اول پرنده آبی